پسری که برای آشتی‌کنان با خانواده‌اش آمده بود پدرش را کشت

۱۴۰۲/۰۸/۱۷ - ۰۸:۰۰:۰۲
کد خبر: ۳۰۰۶۸۴
پسری که برای آشتی‌کنان با خانواده‌اش آمده بود پدرش را کشت

متهم گفت: پدر و مادرم همیشه بین من و بچه‌های دیگر فرق می‌گذاشتند و همین هم دلیل ناراحتی‌ام بود. با این حال قصد کشتن پدرم را نداشتم، فقط نتوانستم خودم را کنترل کنم.

جوانی که با حمله به والدین خود، پدرش را کشته و مادرش را زخمی کرده بود، با درخواست قصاص از سوی خواهران و برادرش به مرگ محکوم شد.

به گزارش اعتمادآنلاین، این حادثه هولناک یک سال قبل اتفاق افتاد و پلیس با تماس تلفنی شهروندان در جریان درگیری خونین قرار گرفت. دقایقی بعد از این حادثه پدر و مادر متهم که سلمان نام دارد، در حالی که به شدت زخمی‌ شده بودند به بیمارستان منتقل شدند. شدت خون‌ریزی پدر به حدی بود که او دوام نیاورد و جان باخت، اما مادر سلمان زنده ماند.

او در تحقیقات به ماموران گفت: سلمان از نوجوانی بچه‌ای پرخاشگر بود و همیشه ناسازگاری می‌کرد. من چهار فرزند دارم سه فرزند دیگرم ازدواج کردند و زندگی خوبی دارند. سلمان با ما زندگی می‌کرد. او به خاطر عصبی بودنش هیچ‌وقت نتوانست رابطه خوبی با دیگران برقرار کند. مدتی قبل از حادثه او از خانه قهر کرده و رفته بود. پسرم در یک شرکت ساختمانی کار می‌کرد. یک روز صاحبکارش با ما تماس گرفت و گفت می‌خواهد سلمان را برای آشتی کردن بیاورد. من هم میوه و شیرینی خریدم و به شوهرم گفتم بهتر است موضوع را تمام کنیم. روز حادثه آنها آمدند. بعد سلمان گلایه‌هایش را از ما شروع و رفتار توهین‌آمیزی کرد. شوهرم گفت تو حق گلایه نداری چون هر چه می‌خواستی به تو داده‌ام. یک‌دفعه سلمان عصبانی شد. به آشپزخانه رفت، چاقو برداشت و به من و شوهرم حمله کرد و ما را با چاقو زد. من بیهوش بودم و وقتی به هوش آمدم خودم را در بیمارستان دیدم. بعد هم شنیدم شوهرم فوت کرده است.

پلیس از صاحبکار سلمان هم بازجویی کرد. این مرد گفت: قصدم این بود که میان مادر و پدر و سلمان آشتی برقرار کنم. سلمان در یک مسافرخانه زندگی می‌کرد. دیدم او پسر کاری و خوبی است. گفتم بهتر است آشتی کنی و پدر و مادرت را دوست داشته باشی. برای همین به خانه آنها رفتیم. یک‌دفعه صدای سلمان و پدرش بالا رفت و سلمان با چاقو به آنها حمله کرد. من بلافاصله بیرون آمدم و کمک خواستم. زن و مرد بیچاره روی زمین افتاده بودند. آنها را با آمبولانس به بیمارستان رساندیم، اما پدر سلمان فوت کرد.

با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۲ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی بعد از اینکه کیفرخواست علیه متهم خوانده شد، اولیای دم درخواست قصاص کردند. خواهران و برادر سلمان گفتند گذشت نمی‌کنند. مادر سلمان که به شدت از دست پسرش ناراحت بود، بابت زخم‌هایی که بر بدنش وارد شده بود درخواست دیه کرد و گفت: سلمان همیشه با پرخاشگری و بی‌احترامی‌ با من و پدرش برخورد می‌کرد. او پدرش را کشت و من هم شکایت دارم و گذشت نمی‌کنم.

وقتی نوبت به سلمان رسید، او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: پدر و مادرم همیشه بین من و بچه‌های دیگر فرق می‌گذاشتند. من تحصیل‌کرده هستم و کار می‌کنم و برای خودم درآمد دارم؛ اما آنها همیشه من را تحقیر می‌کردند و همین هم دلیل ناراحتی من از پدرم و مادرم بود. با این حال قصد کشتن پدرم را نداشتم، فقط نتوانستم خودم را کنترل کنم.

با پایان جلسه دادگاه قضات برای تصمیم‌گیری درباره سلمان وارد شور شدند و او را به قصاص محکوم کردند.