فشار افكار عمومي عليه حكام اسلامي
از نظر نظامي، توازن قدرت از يك طرف بين حماس، جهاد اسلامي و از سوي ديگر، اسراييل به هم خورده است؛ امريكا و كشورهاي غربي از اسراييل حمايت كردهاند. اما جنايات اسراييل در شهر غزه و بمباران شديد عليه مردم بيدفاع فلسطين، باعث شده تا هم رهبران كشورهاي اسلامي تحت فشار افكار عمومي خود قرار بگيرند و هم در كشورهاي غربي حكومتهاي حزبي تحت فشار قرار بگيرند تا راهحلي براي آتشبس و توقف اين بحران پيدا كنند.
از نظر نظامي، توازن قدرت از يك طرف بين حماس، جهاد اسلامي و از سوي ديگر، اسراييل به هم خورده است؛ امريكا و كشورهاي غربي از اسراييل حمايت كردهاند. اما جنايات اسراييل در شهر غزه و بمباران شديد عليه مردم بيدفاع فلسطين، باعث شده تا هم رهبران كشورهاي اسلامي تحت فشار افكار عمومي خود قرار بگيرند و هم در كشورهاي غربي حكومتهاي حزبي تحت فشار قرار بگيرند تا راهحلي براي آتشبس و توقف اين بحران پيدا كنند. اسراييليها اما بدون توجه به اين فشارها، تصميم گرفتهاند به هر قيمتي اشغالگريهاي خود را ادامه داده و براي مهار جهاد اسلامي حداقل بخش شمالي غزه را تحت اشغال بگيرند. البته اجراي اين خواسته براي اسراييليها ممكن نخواهد بود، چرا كه حماس ظرفيت نظامي قابل توجهي دارد و تداركات لازم براي آغاز يك جنگ شهري را از قبل برنامهريزي كرده است. حماس بدون ترديد در برابر تهاجمات اسراييليها مقاومت كرده و اجازه نميدهد اهداف اسراييليها به سادگي محقق شود. بنابراين از بين بردن حماس ممكن نيست، چرا كه پشت حماس انديشهاي وجود دارد و اين انديشه نسل به نسل و سينه به سينه به آيندگان منتقل ميشود. پرسش مهم در اين ميان آن است كه پيامدهاي يك چنين رخدادي براي فلسطين، حماس و جهاد اسلامي چه خواهد بود؟ ضمن اينكه انعكاس اين رخدادها در سرزمينهاي اسلامي چگونه متبلور ميشود؟ به نظرم اين گزاره محل بحث اصلي است كه بايد روي آن فكر و انديشه كرد. اگر اسراييل بخواهند به سمت اداره مستقيم مناطق اشغالي خود (مثلا غزه) برود، به همان باتلاقي گرفتار ميشود كه قبلا در آن فرو رفته بود. يعني يك بار ديگر به همان دوراني بازميگردند كه غزه را در اشغال داشتند. همان درگيريها و مقاومتها و تلفات عليه اسراييليها تكرار ميشود و خسارات بسياري به بار ميآورد. اسراييل در سالهاي ابتدايي قرن جديد هزينههاي بسياري متحمل شد تا از غزه خارج شود و بعيد است كه دوباره خود را در اين شرايط قرار دهد. تنها فرمول باقي مانده تن دادن به فرمول تشكيل دو كشور بر اساس كنوانسيونهاي بينالمللي است. يعني اسراييليها بايد اجازه دهند فلسطينيها در سرزمينهاي قبل از اشغالگري 1967، حكومت خود را تشكيل داده و اسراييل آنها را به رسميت بشناسند. اگر يك چنين روندي دنبال شود، تا حدي ميتوان اميدوار بود كه آينده منطقه به يك صلح و ثبات نسبي برسد. اگر اين اتفاق رخ ندهد، متاسفانه پيامدهاي جنايات اسراييليها در غزه به نظرم بسيار سنگين خواهد بود. هم براي اسراييل و هم براي كشورهاي اسلامي كه بيعملي بسياري در اين رخداد از خود نشان داده و حاضر به حمايت واقعي از فلسطين نشدند. البته برخي كشورها اظهاراتي حمايتي به نفع مردم غزه و فلسطين را بر زبان آوردند اما حاضر نشدند در عمل فشاري بر اسراييل وارد ساخته و بازدارندگي ايجاد كنند. فشار افكار عمومي كشورهاي اسلامي بدون ترديد متوجه حكام اسلامي هم خواهد شد. ايران به درستي ميداند بايد به گونهاي رفتار كند كه باعث دخالت نظامي امريكا در منطقه نشود. گشودن هر جبهه تازهاي بدون تدابير لازم مشكلات عديدهاي را ايجاد ميكند. در واقع منافع ملي ايران در دخالت نظامي نيست. اما بايد توجه داشت كه كشورهاي غربي و اسراييل به هر حال حماس را به عنوان بازوي ايران ميشناسند. تبليغات در رسانههاي غربي هم اغلب به اين سمت و سو ميرود كه حماس بازوي نيابتي ايران است. به نظر ميرسد، اسراييل يك برنامه زمانبندي شده براي خودش تدارك ديده كه به زعم خود ابتدا به جبهه مقاومت ضربه وارد سازد. يعني در آغاز تلاش خواهد كرد حماس و جهاد اسلامي را خنثي كرده و تحت كنترل بگيرد. در مرحله بعدي تلاش ميكند تا حزبالله را ضعيف ساخته و نهايتا رو در روي ايران قرار بگيرد. همانطور كه در بالا هم اشاره شد اين يك روياست و توزان منطقهاي يك چنين اجازهاي را به اسراييل نميدهد. ايران بايد تدابيرش را به گونهاي برنامهريزي كند كه تلاشهاي اسراييل براي وارد كردن عملي امريكا به منطقه را بياثر سازد. برنده بزرگ تحولات اخير منطقه خاورميانه بدون ترديد، روسيه است؛ تا قبل از آغاز بحران منطقه خاورميانه توجه و تمركز كشورهاي غربي متوجه نبرد روسيه و اوكراين بود؛ مجموعه كمكهاي مالي، تسليحاتي، رسانهاي و... به سمت اوكراين ارسال ميشد. اما پس از آغاز بحران منطقه از يك طرف تمركز غرب از اوكراين متوجه خاورميانه شد و از سوي ديگر كمكهاي ارسال شده به اوكراين از اين پس بايد بين اوكراين و اسراييل تقسيم شود. ضمن اينكه قيمت نفت هم در بازارهاي جهاني بالا رفته و مجموعه اين تحولات را به نفع روسيه قرار داده است.