مردم اسير بيبرنامگي دولت
وقتي باد نميوزد و باران نميبارد اكثر شهرها بايد با آلودگي هوا دست و پنجه نرم كنند. شهري مانند اهواز هم از اين قاعده مستثني نيست. اين شهر سالهاست كه در روزهاي بيشماري زير تلي از عبار مدفون ميشود. مردم براي اينكه بتوانند نفس بكشند مجبورند از خانههايشان بيرون نيايند و البته هواي خانه هم دست كمي از هواي بيرون ندارد. از طرف ديگر اگر دست به دعا شوند براي وزش باد و بارش باران باز هم مشكلات تازهاي سر راهشان قرار ميگيرد.
وقتي باد نميوزد و باران نميبارد اكثر شهرها بايد با آلودگي هوا دست و پنجه نرم كنند. شهري مانند اهواز هم از اين قاعده مستثني نيست. اين شهر سالهاست كه در روزهاي بيشماري زير تلي از عبار مدفون ميشود. مردم براي اينكه بتوانند نفس بكشند مجبورند از خانههايشان بيرون نيايند و البته هواي خانه هم دست كمي از هواي بيرون ندارد. از طرف ديگر اگر دست به دعا شوند براي وزش باد و بارش باران باز هم مشكلات تازهاي سر راهشان قرار ميگيرد. اينكه تنها با چند دقيقه باريدن باران خيابانهاي شهر تبديل به رودخانه ميشوند و رفت و آمد در آنها بسيار دشوار ميشود هم يكي ديگر از مشكلاتي است كه مردم اهواز با آن دست و پنجه نرم ميكنند و عليرغم تمام وعدههايي كه دولت براي رفع اين معضل داده هنوز اقدام موثري در اين باره صورت نگرفته است. البته تنها اهواز نيست كه با اين مشكل مواجه است اغلب شهرها چنين مشكلي را دارند حتي كلانشهر تهران هم با اينكه قرار بود ديگر از اين مشكلات نداشته باشد و شهردار آن بارها بارها عنوان كرده بود كه مشكل آبگرفتگي خيابانها به زودي مرتفع ميشود اما از قديم گفتهاند «شنيدن كي بود مانند ديدن». ما تمام اين وعدهها از زبان دولتمردان ميشنويم اما ديدن اجرايي شدن آنها شايد اصلا به عمر من و شما قد ندهد. مردم سالهاست كه اسير بيبرنامگي دولتها هستند و هر بار هم وقتي دولتي تازه سر كار ميآيد وعده ميدهد مشكلات قبلي را مرتفع ميكند اما همين كه صندلي رياست را به دست آورد ديگر گفتهها فراموش ميشود و همان بهانههاي قبلي مثل نبود بودجه، فراهم نبود زير ساخت و... ميشود دستاويزي براي فرار از بار مسووليت. از آنجايي كه مسوولان ما بسيار علاقه دارند كه دل به دريا بزنند هميشه منتظر ميمانند تا شهرهاي مختلف كشور در فصل بارش دچار سيل و آب گرفتگي شده و بعد با دوربين و كلي خدم و حشم به اين مناطق سفر كرده عكس يادگاري بگيرند و بگويند كه براي رسيدگي به مشكلات آمدهاند. اما هيچ كس يادش نميآيد كه سال قبل و سالهاي قبل از آن هم مسوولاني بودهاند كه همين رويه را پيش گرفتهاند و البته هيچ مشكلي هم حل نشده بلكه هر روز به تعداد مشكلات افزوده شده است. اين شعارزدگي و اين شوآفهاي مسوولانه اگر قدري به عملگرايي و تدبير تبديل ميشد شايد تاكنون بسياري از مشكلات كشور حل و فصل شده بود. اينكه هر ساله بايد منتظر بمانيم تا يك سري شهرها به دليل بارشهايي كه مسوولان را غافلگير ميكند با مشكل مواجه شوند. مردم خانه و زندگيشان را از دست بدهند. افراد براي تردد در شهر ساعتها در خيابانهاي مملو از آب گرفتار شوند ديگر حتي در تابآوري مردم هم كه به آن شهره هستند نميگنجد. اين وعدهها تا كي قرار است در قالب همان شعارهايي كه در فصل انتخابات رنگيتر ميشوند و در فصلهاي ديگر ناديده گرفته ميشوند ادامه پيدا كند. مردم تا چه وقت تنها در دورانهايي كه به آنها احتياج داريم ميشوند ملت غيور و در بقيه فصلها افرادي هستند با توقعات بالا.اي كاش مسوولان به جاي اينكه سعي در دور زدن مشكلات و پاسكاري مسووليت بين خود داشته باشند. كمي همت كنند تا مردم را از اين سرگرداني و بلاتكليفي نجات دهند.