بي تفاوتي اجتماعي مانع زيست مسوولانه ميشود
متاسفانه در جامعه امروز ما بيش از هر چيز مساله زيست مسوولانه ناديده گرفته شده است. شايد به همين خاطر است كه هر روز اخبار بيشتري مبني بر از بين رفتن منابع طبيعي، ميراث فرهنگي و... منتشر ميشود.
متاسفانه در جامعه امروز ما بيش از هر چيز مساله زيست مسوولانه ناديده گرفته شده است. شايد به همين خاطر است كه هر روز اخبار بيشتري مبني بر از بين رفتن منابع طبيعي، ميراث فرهنگي و... منتشر ميشود. اما چه چيزي مانع از زيست مسوولانه در افراد ميشود. عواملي كه باعث ميشوند افراد زيست مسوولانه نداشته باشند متعدد هستند ما يكي از مهمترين عوامل شوكهاي اقتصادي و تورمي است. وقتي در جامعه افراد با مشكلات معيشتي دست و پنجه نرم ميكنند و توان تامين هزينههاي زندگي خود را ندارند و به بيان ديگر خبري از رفاه نسبي نيست و افراد مدام دغدغه سفرههاي خالي خود را دارند ديگر زماني براي فكر كردن به محافظت از طبيعت، منابع طبيعي و... ندارند. در واقع شرايط به گونهاي رقم ميخورد كه هر فرد تنها به فكر منافع خود بوده و تلاش كند تا بتواند مشكلات معيشتي خود را حل و فصل كند. اين شرايط باعث ميشود كه افراد نسبت به آنچه در جامعه اطرافشان رخ ميدهد بيتفاوت شوند. در واقع آنها سعي ميكنند تمامي انرژي و توان خود را براي تامين منافع فردي و خانوادگي خود به كار بگيرند و نگاه كلي به جامعه و در نظر گرفتن منافع جمعي به دست فراموشي سپرده ميشود. به عقيده بسياري از صاحب نظران «زيست مسوولانه» حلقه مفقوده جامعه امروز ما است. در حال حاضر آن چيزي كه براي افراد جامعه ما مهم است زيستن به مثابه زنده بودن بيولوژيك است. افراد تلاش ميكنند تا بقاي خود وخانواده شان را حفظ كنند آنها دليلي براي حفظ بقاي جمع نميبينند و معتقدند شرايط براي انجام چنين فداكاريهايي فراهم نيست. در حالي كه ادامه اين روند حتي ميتواند زندگي فردي آنها را دچار اختلال كند. ما وقتي به منابع آبي اهميت نميدهيم و در مصرف آب صرفه جويي نميكنيم در واقع زيست مسوولانه در مورد منابع آبي را ناديده گرفتهايم. به اين ترتيب وقتي تنشهاي آبي افزايش پيدا كند به زندگي افراد هم نفوذ كرده و آنها را با مشكل مواجه ميكند. در حال حاضر جامعه ما آماج شوكهاي پي در پي است. از شوكهاي اقتصادي گرفته تا اجتماعي و .... وقتي وضعيت به اينگونه رقم ميخورد افراد بيش از آنكه به منافع جمعي بينديشند منافع فردي برايشان در اولويت قرار ميگيرد و اين آغاز زوال زندگي جمعي است. وقتي در خانواده چنين نگاهي وجود نداشته باشد به الطبع كودكان هم با اين فرهنگ بيگانه شده و چگونگي زيست مسوولانه در جامعه را فرا نخواهند گرفت. آنها هم در زندگي خود با اين مفاهيم بيگانه خواهند بود و تنها براي بقاي فردي خود تلاش ميكنند در حالي كه به مرور زمان بيتوجهي به بقاي جمعي ميتواند عامل بروز بسياري از تنشهاي اجتماعي شود. متاسفانه جامعه ما در زمينه زيست مسوولانه هنوز كه هنوز است با استانداردهاي جهاني فاصله چشمگيري دارد. زبالههايي كه در طبيعت ميبينيم يكي از نشانههاي همين بيتوجهيهاست. در حالي كه اگر افراد با اين روش آشنايي داشته و آن را در زندگي خود به كار ميگرفتند وجود اين همه زباله در طبيعت از بين ميرفت. اينكه ما تنها به فكر بيان مشكلات باشيم اما وقتي نوبت به خودمان ميرسد كه برخي اصول را رعايت كنيم به بهانههاي مختلف از زير بار مسووليت شانه خالي كنيم همين بيتفاوتي به زندگي اجتماعي و مسووليتهاي جمعي است كه باعث ميشود جامعه دچار از هم گسيختگي شود. به اين ترتيب «بيتفاوتي اجتماعي» و«نااميدي فزاينده» از مهمترين موانع زيست مسوولان به شمار ميآيند. در اين بين نبايد تاثير رفتار مسوولان و دولتمردان را ناديده گرفت. در واقع مردم براي حفاظت از داشتههاي خود از آنها الگو ميگيرند و وقتي بيتفاوتي مسوولان نسبت به مسائلي مانند سلامت افراد جامعه، رفع مشكلات اقتصادي و... را ميبينند به اين نتيجه ميرسند كه به فكر منافع فردي خود باشند و اين بزرگترين آسيب براي يك جامعه به شمار ميرود.