درونگرايي عيب نيست
بسياري از افراد به اين باور عقيده دارند كه افراد درونگرا افرادي هستند كه توانايي دفاع از حقوق خود را ندارند. آنها نميتوانند به موفقيتهاي چشمگيري دست پيدا كنند چرا كه اهل مبارزه نيستند. افراد درونگرا عموما افرادي هستند كه از جمع دوري ميكنند و تنهايي و سكوت را به هر چيز ديگري ترجيح ميدهند. اما اين باور اشتباه در علم روانشناسي اثبات شده است. در دهه ۱۹۲۰ «كارل يونگ»، روانشناس برجسته، اولينبار مفهوم «درونگرا» و «برونگرا» را در كتاب «سنخهاي روانشناسي» مطرح كرد.
بسياري از افراد به اين باور عقيده دارند كه افراد درونگرا افرادي هستند كه توانايي دفاع از حقوق خود را ندارند. آنها نميتوانند به موفقيتهاي چشمگيري دست پيدا كنند چرا كه اهل مبارزه نيستند. افراد درونگرا عموما افرادي هستند كه از جمع دوري ميكنند و تنهايي و سكوت را به هر چيز ديگري ترجيح ميدهند. اما اين باور اشتباه در علم روانشناسي اثبات شده است. در دهه ۱۹۲۰ «كارل يونگ»، روانشناس برجسته، اولينبار مفهوم «درونگرا» و «برونگرا» را در كتاب «سنخهاي روانشناسي» مطرح كرد. يونگ در اين كتاب به اين نكته اشاره كرد كه انرژي و توان زيستي سنخ برونگرا برساختي از تعاملات اجتماعي است و در اين حوزه تعريف ميشود، حال آنكه رويكرد سنخ درونگرا بر سياق ديگري در اين زمينه تعريف و شناسايي ميشود. در اين رهيافت دايره عمل درونگراها به شيوهاي است كه پس از هر تكاپوي زيست گروهي و فعاليت اجتماعي براي بازيابي انرژي و توان ازدسترفته خود، به ناچار به كنج عزلت خود برميگردند. اغلب، افراد برونگرا را انسانهايي پرحرف و معاشرتي ميشناسيم كه هميشه در دنياي پيرامون خود سرك ميكشند و به واكاوي اخبار جهان بيرون علاقهمندند. بر سياق ديگر، انسانهاي درونگرا را ساكت و متفكر ميدانيم كه در حصار دنياي محدود حوزه شخصي خود زندگي ميكنند. شخصيت برخي افراد، آميزهاي از هر دو نوع برونگرا و درونگراست، بدان معنا كه درونگرا يا برونگرا بودن آنها در موقعيتهاي مختلف حوزههاي شناسايي متمايزي دارد. يونگ هم بر اين باور است كه انسانها نميتوانند كاملاً برونگرا يا درونگرا باشند. همچنين پژوهشهاي عصبشناختي بسياري در باب پديده «برونگرايي و درونگرايي» انجام شده كه بيشتر آنها بيانگر تفاوت عملكرد مغز اين دو گروه است. سال ۱۹۹۹، دانشمندان جريان خون در مغز افراد درونگرا و برونگرا را اندازهگيري كردند. نتايج نشان ميداد كه جريان خون در لُب پيشاني و بخشي از مغز كه وظيفه يادآوري وقايع، برنامهريزي و حل مساله را دارد در افراد درونگرا بيشتر است. در پژوهي كه امسال منتشر شد، پژوهشگران به تعدادي از داوطلبان قرص ريتالين دادند. ريتالين، قرصي است كه باعث ترشح مصنوعي دوپامين در بدن ميشود. دوپامين، حالت انگيزشي و پاداشدهي را به فرد القا ميكند. سپس به مصرفكنندگان قرص ريتالين، تصاويري از طبيعت نشان دادند. پس از مدتي، پژوهشگران تجويز ريتالين به شركتكنندگان را متوقف كردند. نتايج نشان ميداد برونگراها از ديدن فيلمها هيجانزده ميشوند، در حالي كه درونگراها عكسالعملي نشان نميدادند. نتيجه اين پژوهش، بيانگر اين مطلب است كه اثر انگيزشي و پاداشدهي دوپامين ناشي از مصرف ريتالين در افراد درونگرا، صفر بوده است. به احتمال زياد يكي از مهمترين يافتههاي پژوهشگران در باب پديده «برونگرايي و درونگرايي» آن است كه افراد برونگرا هميشه خوشحالترند و علت اين نكته تأثيرپذيري بيشتر آنها در مقابل دريافت پاداشهايي است كه از محركهاي بيروني دريافت ميكنند. بعضي پژوهشگران بر اين باورند كه دليل شادتر بودن افراد برونگرا، توانايي بالاي آنها در درك و مرور بهتر خاطرات خوب و فراموش كردن افكار منفي است.
از آنجا كه كمتر از نيمي از مردم دنيا درونگرا هستند، اين افراد معمولاً احساس ميكنند با ديگران متفاوت بوده يا مشكلي دارند. بيترديد آنها با ديگران متفاوتند، اما نبايد بر اين تصور نادرست باشند كه آنها در مقايسه با ديگران مشكل يا نقصي دارند. درونگراها در خيلي حوزهها نسبت به همتايان برونگراي خود، توانايي بيشتري دارند. از جمله ميتوان به اين اشاره كرد كه اغلب نويسندگان بزرگ دنيا افرادي درون گرا بودهاند. پس درونگرايي نقصي نيست كه ما درصدد رفع آن بر بياييم بلكه در بسياري موارد ميتواند موهبتي باشد كه باعث شود ارتباط بهتري با دنياي اطراف خود برقرار كنيم.