ادبيات طلبكارانه مسوولان و دست خالي مردم

فشار فقر بر گُرده كارگران

۱۴۰۲/۱۰/۰۴ - ۰۱:۲۳:۲۲
کد خبر: ۳۰۳۳۰۱
فشار فقر بر گُرده كارگران

طي دو سال گذشته تنها در يك كارخانه ۶ كارگر دست به خودكشي زده‌اند. دو نفر از اين كارگران هفته پيش در محوطه كارخانه خود را به‌دار آويختند. تنها به يك دليل اخراج! مساله اينجاست كه اين كارگران هيچ كدام دليل اخراج خود را نمي‌دانستند.

گلي ماندگار|

طي دو سال گذشته تنها در يك كارخانه ۶ كارگر دست به خودكشي زده‌اند. دو نفر از اين كارگران هفته پيش در محوطه كارخانه خود را به‌دار آويختند. تنها به يك دليل اخراج! مساله اينجاست كه اين كارگران هيچ كدام دليل اخراج خود را نمي‌دانستند. يك روز بدون هيچ توضيحي از ورود به كارخانه منع شده‌اند و هيچ كس هم پاسخگوي آنها نبوده است. اولين‌بار نيست كه كارگران به دليل عدم پرداخت حقوق يا اخراج بي‌دليل دست به خودكشي مي‌زنند اما اين روند قرار است تا چه زماني ادامه داشته باشد. اين در حالي است كه ادبيات طلبكارانه مسوولان در مورد وضعيت معيشتي مردم بيش از آنكه چاره ساز باشد نمك پاشيدن روي اين زخم كهنه است. اينكه مسوولان از نماينده مجلس گرفته تا فلان وزير دولتي سعي دارند مردم را زياده خواه جلوه دهند و اينطور عنوان مي‌كنند كه جوانان نه به دليل مشكلات اقتصادي بلكه به دليل فرار از بار مسووليت ازدواج نمي‌كنند و هزاران اما و اگر ديگر كه با واقعيت‌هاي جاري در جامعه همخواني ندارد خود معضلي است كه بايد كسي به آن رسيدگي كند.

حقيقت اين است كه وقتي خط فقر در كلان‌شهر تهران به ۲۳ ميليون تومان رسيده يك جوان كارگر كه تنها ماهي ۹ ميليون تومان درآمد دارد چطور مي‌تواند تشكيل خانه و زندگي بدهد. اگر قرار باشد در حاشيه اين كلان‌شهر هم خانه بگيرد و زندگي كند بيش از ۷۰ درصد حقوق خود را تنها بايد براي اجازه بهای مسكن بپردازد. تازه مسوولان به همين هم راضي نيستند و انتظار دارند جوانان به محضي كه ازدواج كردند به فكر فرزندآوري باشند چرا كه جمعيت كشور رو به پيري مي‌رود. اما هيچ كدام از اين مسوولان مدعي به اين فكر نمي‌كنند كه ابتدا بايد شرايط مناسب براي ازدواج و فرزند آوري در كشور فراهم باشد بعد ميليون‌ها تومان اعتبار براي اجرايي شدن قانوني كه هيچ زير ساختي براي آن آماده نيست اختصاص داده شود.

چرخ صنعت كه نچرخد

تعديل نيرو افزايش پيدا مي‌كند

خسرو پوريحيي، كارشناس اقتصادي در اين باره به «تعادل» مي‌گويد: اين كارگراني كه دست به خودكشي زده‌اند از سوي كارفرما تعديل شده‌اند. شما در نظر بگيريد يك كارگر با حداقل حقوق در شرايط سخت جايي مثل پتروشيمي كار مي‌كند سال‌ها سابقه كار دارد اما ناگهان به دلايل متعدد از جمله وضعيت بد اقتصادي كه بر تمامي اركان جامعه تاثير گذاشته است كارفرما تصميم به تعديل مي‌گيرد.

او مي‌افزايد: متاسفانه چرخ صنعت در كشور ما از حركت ايستاده و اگر حركت هم كند آنقدر كند است كه ديگر نمي‌تواند به پيشبرد اقتصاد كشور كمكي كند. در حال حاضر همه‌چيز دست دلالاني است كه زندگي مردم را زير سلطه خود گرفته‌اند. كارگري كه با حداقل‌ها زندگي مي‌كند وقتي از كار بيكار مي‌شود يعني همان حداقل هم از بين رفته است و اينجاست كه ترجيح مي‌دهد خود را تسليم مرگ كند.

پوريحيي مي‌گويد: متاسفانه هيچ كدام از مسوولان نه دولتمردان و نه حتي نمايندگان مجلس أراده‌اي براي حل مشكلات اقتصادي ندارند و از سوي ديگر برخي كارشناس نماها با بيان حرف‌هايي كه هيچ پايه و اساسي ندارد بيشتر نمك بر زخم مردم مي‌پاشند. اينكه مي‌گويند مردم زياده خواه شده‌اند يا بايد در زندگي قناعت پيشه كرد آيا واقعا در اين شرايط مردم جز قناعت كار ديگري مي‌توانند انجام دهند.

 

پيوند‌هاي اجتماعي از هم گسسته است

بيتا مرادي، جامعه‌شناس نيز درباره ميزان تاثير‌گذاري فقر در زندگي اجتماعي مي‌گويد: فقر باعث شده تا پيوندهاي اجتماعي از هم گسسته شوند. در حال حاضر هر كسي به فكر منافع فردي خود است و اين آفت بزرگي براي يك جامعه به حساب مي‌آيد. وقتي مردم اينقدر در مشكلات اقتصادي و معيشتي خود غرق مي‌شوند و از اتفاقات اطراف خود بي‌خبر مي‌مانند باعث مي‌شود كه نسبت به همديگر حس همدردي نداشته باشند. او مي‌افزايد: در يك كارخانه طي ۲ سال ۶ كارگر خودكشي مي‌كنند اما بقيه كارگران به كار خود ادامه مي‌دهند. چرا كه آنها هم مي‌ترسند تنها محل درآمد خود را از دست بدهند. هيچ كس هم پيگيري نمي‌كند كه اين اتفاق چرا بايد در يك كارخانه رخ بدهد. اين۶ نفر ۶ انسان بوده‌اند كه خانواده و عزيزاني داشته‌اند. چه كسي پيگير وضعيت آنها شده است. كدام مسوول به اين فكر كرده كه تاثير چنين اتفاقي چقدر مي‌تواند بر روند كاري ديگر كارگران اثر بگذارد.

اين جامعه شناس مي‌گويد: متاسفانه فقر در جامعه بيداد مي‌كند اما از طرفي اين مسوولان هستند كه أصلا چنين چيزي را باور ندارند و تا زماني كه اين مساله از سوي مسوولان پذيرفته نشود نمي‌توان انتظار داشت كه براي بهبود شرايط اقدامات عملي صورت بگيرد.

او در پايان مي‌گويد: افزايش گسست در پيوندهاي اجتماعي براي يك كشور مي‌تواند عواقب بسيار بدي داشته باشد. اين بي‌توجهي مردم به مشكلات يكديگر و تلاش براي به دست آوردن منافع فردي باعث مي‌شود تا افراد ديگر به فكر ارتقاء جامعه خود نباشند. چنين جامعه‌اي محكوم به درجا زدن و مرداب شدن است. بايد از بروز چنين اتفاقي جلوگيري كرد.

 

به راحتي حقوق كارگران پايمال مي‌شود

به راحتي اخراج مي‌كنند بدون آنكه حتي نيازي به توضيح ببينند، به راحتي حقوق نمي‌دهند، به راحتي بيمه رد نمي‌كنند و اصلا به راحتي قانون را زير پا مي‌گذارند بدونِ آنكه ذره‌اي بازخواست شوند. اين وضعيت البته خاصِ كارگران چوار نيست كه مربوط به كلِ كارگراني است كه حداقل قوانينِ حمايتي‌شان مدت‌هاست از كار افتاده، هيچ راهِ قانوني‌اي براي رسيدن به حقوقشان ندارند.

به اين آشفته بازارِ روابطِ كار بايد دشواري‌هاي زندگي در يك اقتصاد تورم‌زده، دستمزدهاي پايين و معيشتِ دشوار را هم اضافه كرد تا به استيصالِ كارگران پي برد. وضعيتي كه بالاترين نمودش را در خودكشي كارگران مي‌توان يافت. وضعيتي كه در محمد منصوري، علي محمد كريمي، آرش تبرك، حيدر محسني، جواد نوروزي و مصطفي عباسي، اين شش كارگرِ كارخانه چوار ايلام، تجلي پيدا كرده است. اينها البته تنها كارگراني نيستند كه دست به خودكشي زده‌اند؛ گويا مواردِ ديگري نيز در اين كارخانه وجود داشته كه خبري از آنها به رسانه‌ها درز پيدا نكرده است.

 

در هر ساعت ۲۰ طلاق در كشور

ثبت مي‌شود

در چنين شرايطي دولت سعي دارد آمار ازدواج و سپس فرزند آوري را در كشور بالا ببرد. اما به اين مساله توجه نمي‌كند كه يك فرد براي تشكيل زندگي و خانواده نيازهاي ابتدايي دارد كه بايد بر طرف شوند. شغل، مسكن، امنيت شغلي و ... اينها نيازهاي اساسي و ابتدايي تشكيل يك زندگي است. در حالي كه طي سال‌هاي گذشته بر اساس آمارهاي رسمي مشكلات اقتصادي باعث شده تا هر ساعت ۲۰ طلاق ثبت شود چطور مي‌توان انتظار داشت كه جوانان ازدواج كنند و به فكر فرزند آوري باشند. اعظم بهرامي، جامعه شناس در اين باره به «تعادل» مي‌گويد: متاسفانه مسوولان بيش از اينكه به فكر بهتر كردن شرايط باشند با ادبيات طلبكارانه خود مي‌خواهند تمام مشكلات را به گردن مردم بيندازند. اينكه مي‌گويند جوانان از مسووليت فرار مي‌كنند به همين دليل تن به ازدواج نمي‌دهند شوخي بسيار تلخي است. جامعه ما بر خلاف آن چيزي كه مدام از سوي مسوولان به سبك زندگي غربي تعبير مي‌شود همچنان به خانواده به عنوان يك اصل اساسي نگاه مي‌كند. اينكه ما كم كاري خود را به گردن ديگران بيندازيم و بگوييم اين فرهنگ غرب است كه باعث شده فرزندان ما تن به ازدواج ندهند مشكلي را حل نمي‌كند. او مي‌افزايد: نداشتن امنيت شغلي، نداشتن شغل مناسب با درآمد مناسب، عدم توانايي در تامين هزينه‌هاي يك زندگي مشترك از جمله مسكن و معيشت همه و همه دست به دست هم داده‌اند كه جوانان تنهايي را بر ازدواج ترجيح دهند. اين شايد از نظر مسوولان شانه خالي كردن از بار مسووليت باشد اما مساله اينجاست كه جوانان هم دقيقا همين طرز تفكر را در مورد مسوولان دارند و معتقدند آنها بي‌توجه هم بار مسووليت‌هايي را كه به دوش گرفته‌اند تنها شعار مي‌دهند.

 

خود گويي و خود خندي...

مساله مهم اين است كه مسوولين هر بار در سخنراني‌هاي خود در حالي كه فرياد مي‌زنند از شرايط موجود انتقاد مي‌كنند. مي‌گويند كه دستور داده تا مشكلات پيگيري شود. حل مساله را يكي از دغدغه‌هاي اصلي دولت مي‌داند. جهاد حل مساله راه مي‌اندازد اما در عمل نه تورمي كنترل مي‌شود و نه چرخ اقتصاد كشور به حركت در مي‌آيد. مردم هر روز فقيرتر مي‌شوند. حال سوال اين است مساله‌اي كه رييس دولت جهاد حل آن را به راه انداخته كدام است. حل مشكلات اقتصادي يا پلمپ كردن اماكن مختلف به علت بدحجابي. أصلا مساله‌اي كه دولت جهاد حل آن را به راه انداخته مساله روز مردم است يا دولتمردان. چه كسي مي‌تواند در مورد اين مساله مورد نظر رييس دولت شفاف‌سازي كند. آيا نبود دارو، كمبود دارو، كمبود شير خشك، مشكلات اقتصادي و معيشتي و... مساله دولت است يا مسائل ديگري كه مردم از آن خبر ندارند. پس بهتر است قبل از راه انداختن جهاد حل مساله نوع مساله را مشخص كنند.