اقتصاد سطحي و ركودزده (بخش اول)
قبل از هر چيز ذكر اين نكته ضروري است كه استفاده از برخي واژهها در بطن اين يادداشت تنها به دليل بهرهمندي از معناي مستتر در آنهاست و هيچ گزاره ديگري از آن نبايد برداشت كرد. يكي از واژههايي كه در نسلهاي قبلي در خصوص امور سطحي و مبتذل به كار ميرفت، واژه «خاله زنك» است؛ واژهاي كه البته مورد انتقاد بسياري از گروههاي فمينيستي هم قرار گرفته و برخي از آن برداشتهاي جنسيتي ميكنند.
قبل از هر چيز ذكر اين نكته ضروري است كه استفاده از برخي واژهها در بطن اين يادداشت تنها به دليل بهرهمندي از معناي مستتر در آنهاست و هيچ گزاره ديگري از آن نبايد برداشت كرد. يكي از واژههايي كه در نسلهاي قبلي در خصوص امور سطحي و مبتذل به كار ميرفت، واژه «خاله زنك» است؛ واژهاي كه البته مورد انتقاد بسياري از گروههاي فمينيستي هم قرار گرفته و برخي از آن برداشتهاي جنسيتي ميكنند. اما به طور كلي، اين واژه را اين طور تعريف كردهاند؛ شخصي كه داراي رفتار و گفتار مبتذل، سخنچين و پيگير موضوعهاي بياهميت و غيرجدي است! نيك كه به اين تعريف نگاه ميكنيم، ميبينيم چقدر شبيه گفتار و رفتار تصميمسازيهاي اقتصادي اين مملكت است. كافي است بررسي شود تا چه اندازه اقتصاد ايران به جاي پرداختن به امور زيربنايي و ارايه چشماندازها و بنيانها، تحتالشعاع امور سطحي، ابتذال و امور غيرضروري قرار دارد. جاي تعجب نيست كه هميشه تيتر يك رسانهها، حرفهاي مبتذل مديران صنايع و مسوولاني است كه پيگير موضوعات بياهميت و غيرجدي هستند.
1) اقتصاد ما گرفتار امور سطحي و مبتذل است زيرا به جاي منافع ملي، گروگان منافع اشخاص و گروههاست. همان افراد و جرياناتي كه داراييهاي هنگفت دارند اما مالياتي نميپردازند و از انواع و اقسام معافيتها، رانتها و ويژهخواريها بهرهمندند. درحالي كه در اقتصاد امروز، خودروسازان بزرگ جهان رقابت بر سر خودروي برقي و بدون راننده را در پيش گرفتهاند و در برخي كشورهاي همسايه ايران صحبت از تاكسيهاي هوايي است، دركشور ما، مافياي خودرو نه اجازه ميدهد خودروي خوب توليد شود، نه خودروي خوب وارد شود و نه حتي همين ارابههاي مرگ به درستي فروخته شوند. به اين دليل است كه برخي تحليلگران اعلام ميكنند در يكي از اعجابانگيزترين برههها در تصممسازيها و سياستگذاريهاي اقتصادي قرار داريم. يك اقتصاد كاملا متوقف و در ركود فرورفته كه گروهي بر برابر پيكرش نشستهاند و منتشر به كما رفتن آن هستند. برخي شركتها در ايران مقداري پيچ و مهره و ورق فولادي و يک مقدار پلاستيك بيكيفيت را به هم ميچسبانند و نامش را خودروي استاندارد ميگذارند. همين محصولات سطحي را هم با هزار بازي و نيرنگ و رانت به فروش ميرسانند. اوضاع در ساير بخشهاي اقتصادي بهتر از اين نيست. بقيه بخشهاي اقتصاد هم همين است و تنها عاملي كه باعث شده تا الان از هم پاشيدگي كلي در اقتصاد اتفاق نيفتد فروش نفت است. واي به روزي كه نفت تمام شود.
2) اقتصاد ما يك اقتصاد سطحي است؛ زيرا بر پايه سليقه اشخاص اداره ميشود. هر فرد و جرياني براي خودش يك امپراتوري درست كرده و يك بخش اقتصاد را به دلخواه خودش مديريت ميكند. گروهي واردات و صادرات را دستكاري كرده، نرخ ارز را تغيير ميدهند. يك سري شعار تو خالي هم كنارش ميگذارند تا سياستهاي غلطشان موجه جلوه كند. همين پرونده چاي دبش كل فعالان صنعت چاي را اصطلاحا «داخل قوطي» كرده و كل بازار كشور را در اختيار گرفته بود. آمار مصرف چاي را بالاتر اعلام كرده بود و چاي داخلي را چند برابر قيمت به مردم خودش میفروخت. اقتصاد ما سطحي شده است زيرا دو مدير دولتي، دو برنامه متضاد براي اداره آن رو ميكنند، دو مدير بدون توجه به سند بالادستي، بدون توجه به منافع ملي و فقط با استناد به تفاسير شخصيشان از قانون در حال مديريت اقتصاد هستند.
3) اقتصاد ما سطحي است، چرا كه در مسير خصوصيسازي منحرف شد و حالا نه تنها خصوصي معناي خود را از دست داده كه حتي ديگر دولتي هم نيست. يك اقتصاد رانتير كه به بهانه تحريمها، هيچ شفافيتي در آن به چشم نميخورد. هر زمان كه فعالان اقتصادي طلب شفافیت و ارائه اطلاعات ميکنند، بهانه تحريمهاي اقتصادي مطرح و از زير بار شفافيت شانه خالي ميشود. مشخص نيست چه كسي مسوول ركود در توليد و صنايع است. هر كسي مسووليت را گردن ديگري مياندازد زيرا مسووليت و پاسخگويي در سيستم تعريف نشده است. اقتصاد ما سطحي است زيرا حتي ديگر دستوري هم نيست! دستورات اقتصادي هم ديگر اطاعت نميشوند. قانونها خاكستري شدهاند و اطاعت از قانون به صورت تفسيري و دلبخواه تعريف ميشود. اقتصاد ما سطحي است و ديگر حتي ارزش بررسي هم ندارد زيرا فردايش ارتباطي با امروزش ندارد. چشمانداز ندارد و بيشتر از يك روز نميتوانيد به ساختارش اعتماد كنيد زيرا فردا كه از خواب بيدار ميشويد با شرايط ديگري روبهرو هستيد!