كانال ارزي حفاظت شده يا رها؟
وقتي تئوريهاي ارزي قبل از جنگ جهاني اول تا امروز بررسي شوند، يك نتيجه مشخص به دست ميآيد و آن اينكه قانونگذار و سياستگذار يا دولتها و حكومتها در سطح جهان به هيچ وجه، نرخ ارز را به حال خود رها نكردهاند
وقتي تئوريهاي ارزي قبل از جنگ جهاني اول تا امروز بررسي شوند، يك نتيجه مشخص به دست ميآيد و آن اينكه قانونگذار و سياستگذار يا دولتها و حكومتها در سطح جهان به هيچ وجه، نرخ ارز را به حال خود رها نكردهاند. مانند بچهاي كه هنوز در ابتداي حيات خود است و پدر و مادر ابتدا تلاش ميكنند نظارتي روي آن داشته باشند تا به خود آسيب نزند. مثلا اگر كودكي چهاردست و پا به سمت چاه يا چالهاي حركت كند، پدر و مادر او را صدا ميزنند، مانعي در مسير او قرار ميدهند يا او را ميگيرند تا به خود و ديگران خسارت وارد نسازد. اما همين بچه، زماني كه بزرگتر و عاقلتر و مستقلتر ميشود، پدر و مادر به او فضاي بيشتري براي بازي ميدهند. در ادبيات پولي و مالي به اين كانال حفاظت شده ارزي، نرخ ارز شناور مديريت شده ميگويند. شما ميبينيد سالهاست كه امارات نرخ ارز خود را ثابت نگه داشته است، هيچ شوك ارزي هم در اين كشور رخ نداده است. اگر درآمدهاي نفتي امارات بالا يا پايين شد، نرخ ارز در اين كشور ثابت است. سرمايهگذار اماراتي يا فعال اقتصادي اين كشور، حتي براي آينده هم ميداند كه نرخ ارز چه وضعيتي دارد. اين كشورها با نرخ ارز بازي نميشود. اين طور نيست كه دولت امارات براي افزايش صادرات خود يا جبران كسري بودجه و...، نرخ ارز را رها كند و بالا ببرد! به اين وضعيت ارزي، شرايط مارشل لرنر گفته ميشود. يعني حساسيت صادرات و حساسيت واردات نسبت به نرخ ارز به نحوي است كه افزايش نرخ ارز يا ضعيف شدن خارجي پول ملي، باعث افزايش صادرات و كاهش واردات ميشود. بنابراين تراز تجاري كشور هدف مثبت ميشود. اين روند از جنگ جهاني اول تا ابتداي دهه 70 ميلادي ادامه داشت. از سال 1971 به بعد، رژيمهاي ارزي در جهان به سمت رويكردهاي مديريت شده و ارشادي حركت كردند. در ايران هم تا مدتها نرخ ارز رها بود. شليك شدن يك تير در گوشهاي از جهان يا انتشار خبر سياسي خاص يا يك تلاطم سياسي، كافي بود تا نرخ ارز در ايران دچار نوسان شود. اين روند باعث شد تا نرخ دلار به 60 هزار تومان هم برسد. اما مديريت فعلي بانك مركزي ايده متفاوتي را در سر دارد؛ مديريت جديد بانك مركزي معتقد است نرخ ارز بايد تثبيت شود. يعني اگر نرخ ارز از يك محدوده خاص عبور كند و گرانتر شود، بانك مركزي با ورود و عرضه ارز اين نوسان را مهار ميكند. وقتي هم كه ارز به صورت غيرمتعارف در دالان نزولي قرار گرفته و ارزانتر شود، با ورود و تقويت تقاضا، نرخ ارز را در يك كانال با ثباتتر قرار ميدهد. اما آيا اين رويكرد ثباتساز، راهبرد مناسبي است يا اينكه نيازمند تغيير و رهاسازي نرخ ارز است؟ شخصا معتقدم اگر اين مديريت شده در نرخ ارز وجود نداشته باشد، نميتوان قابليت برنامهريزي به اقتصاد داد. دوستان اقتصادخواندهاي كه اشاره ميكنند نرخ ارز بايد رها شود، كافي است به تبعات اين تغييرات نگاه كنند و ببينند كه هيچگاه نرخ ارز تعادلي در دنيا تعريف نشده است. مثلا هرگز گفته نشده است كه تعادل نرخ ارز ايران، 55 هزار تومان يا 80 هزار تومان يا كمتر و بيشتر است! هيچ فرمولي وجود ندارد كه استخراج يك چنين نرخي را هموار سازد. همين كه نرخ تثبيت شود، عوامل ديگر تورمزاي اقتصاد خودشان را نشان داده و ديگر پشت گرد و خاك نرخ ارز پنهان نميشوند. همين امروز كه نرخ ازر به 55 هزار تومان رسيده، قيمت كالاها در حال نوسان و گراني است. اين روند اگر تا دو هفته يا یک ماه ديگر هم ادامه داشته باشد، يا بايد شاهد خالي شدن بازارها از لوازم خانگي و ساير اقلام مصرفي باشيم يا اينكه، كالاها و خدمات يك رشد قيمت اساسي را تجربه ميكنند. چرا؟ چون سيستم به حرف افرادي كه ميگويند نرخ ارز بايد رها شود، گوش داده است. به طور كلي نرخ ارز واگرايي دارد و همگرايي ندارد. گاهي اوقات فكر ميكنم برخي از اين افراد متقاضي رهاذسازي نرخ ارز، ارز خريدهاند، ذيل طبقات ثروتمند قرار دارند كه اين اندازه اصرار به رها كردن نرخ ارز دارند. يعني منافع شخصي آنها به منافع مليشان غلبه دارد. وقتي به اطراف خودم نگاه ميكنم، بسياري از افراد منافع شخصي دارند و به اين دليل اصرار دارند نرخ ارز بالا برود. ميگويند نرخ ارز بايد 75 شود تا به نقطه تعادل برسد. مگر نرخ ارز دماي بدن است كه نقطه تعادل داشته باشد؟ دهههاست ريال عربستان و درهم امارات و حتي يورو در نسبت با دلار تفاهم مديريت شده دارند. اگر اين تفاهم صورت نگيرد، نرخ ارز به وضعيتي ميرسد كه همه را متضرر ميكند. بنابراين ايران هم بايد به سمت نرخ ارز مديريت شده و ثبات در بازار ارز گام بردارد تا مردم و فعالان اقتصادي بتوانند تحليل و پيشبيني از شرايط آينده اقتصاد داشته باشند.