توسعه پايدار و ايجاد پلي براي عبور از فلاكت آبي
توسعه پايدار چيست؟ جنبههاي روشن و نيز جنبههاي تاريك توسعه كدامند و چگونه ميتوان قضاوت درست در سطوح تصميمگيري داشت.؟
توسعه پايدار چيست؟ جنبههاي روشن و نيز جنبههاي تاريك توسعه كدامند و چگونه ميتوان قضاوت درست در سطوح تصميمگيري داشت.؟ توسعه پايدار رابطه منطقي و معقول بين جامعه، اقتصاد و محيط زيست مي باشد.
آيا توسعه در كشور بر مبناي مدلهاي روز توسعه در دنيا صورت ميگيرد و آيا با اين مدل توسعه ميتوانيم هم به توسعه واقعي اقتصادي برسيم و هم عدالت اجتماعي -زيست محيطي را محقق نماييم؟
در مدلهاي توسعه كه كشاورزي محور هستند، تكيه اصلي بر تامين خوراك خانوادهها است. ولي در نظامهاي اقتصادي خدمات محور مدرن امروزي (و توليد محور با مزيت رقابتي جهاني) شرايط بسيار متفاوت است.
توسعه پايدار بهصورت مطلق امكانپذير نخواهد بود. و در درازمدت اثرات ناپايداري مشخص ميشود.ما در دنيا بايد به رشدي متناسب با توان اكولوژيكي زمين برسيم و بر اساس آن توسعه اقتصادي جهان را باز تعريف كنيم. تا وقتي مسابقه براي رشد بيشتر اقتصادي در جهان وجود داشته باشد نميتوان حرف از توسعه پايدار به صورت مطلق زد البته اگرچه برخي معتقدند شايد در آينده، تكنولوژي بتواند به كمك بشر آمده و با وجود رشد اقتصادي بالا، توسعه پايدار هم داشته باشيم.
توسعه پايدار ميتواند متاثر از سه مدل پايداري باشد.
پايداري اقتصادي، پايداري اجتماعي و پايداري اكولوژيكي
هر سه نوع پايداري به نحوي با يكديگر در هم تنيده شدهاند و نميتوان مثلا توسعه پايدار اقتصادي را در بلندمدت بدون توسعه اكولوژيكي و اجتماعي انتظار داشت. همچنين با توجه به رويكرد آينده بشر در خصوص اقتصاد اكولوژيكي، كه در جهت توسعه پايدار و بسيار فراتر از اقتصاد سبز ميباشد، احتمالا لازم است تا قبل از پيدايش تكنولوژيهاي جديد و ارزان، رشد فعلي اقتصاد جهاني نسبت به گذشته تعديل گردد.
ما قبل از اينكه در جهان امروزي صحبت از توسعه پايدار كنيم بايد از نظر فرهنگي مردم جهان را براي جدا شدن از اقتصاد مصرفي آماده كنيم. در حال حاضر، اقتصادي كه بر پايه رشد باشد هرگز به توسعه پايدار واقعي نخواهد رسيد و براي همين مدلها نيز، زمينههاي فرهنگي و آمادگي جوامع مختلف ميطلبد. اساسا توليد، نياز به انرژي دارد وبيشتر انرژي هم در حال حاضر از منابع فسيلي تامين ميگردد.
همه ما انسانها نسبت به توسعه پايدار به ظاهر اعتقاد داريم و به همين دليل هم سياستمداران همگي در گفتارهاي خود، صحبت از مبارزه با تغييرات اقليمي ميكنند ولي در عمل به دليل مشكلات اقتصادي كه در كشورهاي خود دارند، كمتر راهكار عملي ارايه ميدهند. جالب اينكه، گروههاي مردم نهاد از كشورهاي مختلف توسعهيافته با اينكه از قدرت زيادي برخوردار هستند و صاحب رسانههاي نسبتا قدرتمندي هستند، ولي باز در عمل در هنگام انتخابات، شانس پيروزي سياستمداران احزاب سبز، چشمگير نبوده و نشان ميدهد اهميت اقتصاد و رشد اقتصادي حتي براي مردم اين كشورها نيز اولويت اول ميباشد. (همچون احزاب سبز در كانادا)
استفاده بيشتر از توان اكولوژيكي در كشور براي تامين امنيت غذايي و تحقق شعار خودكفايي، عملا حاشيه امنيتي غذايي ناپايدار، شكننده و باريكتري براي كشور به همراه ميآورد. در چهار دهه گذشته مصرفكنندگان آب در مناطق مختلف كشور به نحو چشمگيري افزايش يافته است در حالي كه ميزان آب تجديدپذير كمتر شده و خصوصا بدليل بالا رفتن جمعيت كشور، ميزان سرانه آب تجديد پذير شديدا كاهش يافته است كه باعث ناپايداري در همه ابعاد ميشود. يكي از اشتباهاتي كه در خصوص توسعه اقتصادي در ابعاد مختلف ديده ميشود، عدم توجه به مزيتهاي نسبي اقتصادي در هر منطقه است. به عنوان مثال مناطقي از كشور كه پتانسيل گردشگري و جذب توريست را دارند نبايد با احداث صنايع آلودهكننده به دافعهاي براي جذب توريست تبديل كنيم خصوصا اينكه منابع آب محدودي هم داشته باشند. ما در كشور از بخش خدمات، همچون توريست و گردشگري ميتوانيم بهره وري اقتصادي آبي بالايي را داشته باشيم. در حالي كه اين رقم در بخش كشاورزي بسيار كمتر ميباشد. در بخش صنعت هم در مناطق مركزي كشور، عمدتا بدون در نظر گرفتن هزينههاي غيرمستقيم توليد (شامل هزينههاي آشكار و پنهان)، رقم بهرهوري آبي بالايي نداريم اگرچه نسبت به كشاورزي در وضعيت بهتري است.
ما به يك ساختار حكمراني آبي مستقل در كشور نياز داريم.ساختارهاي حكمراني آبي در كشورهاي توسعه يافته (خصوصا كشورهاي پيشرفته با منابع آب تجديدپذير كم)، از مولفههاي مختلف و مستقل تشكيل شده است كه همچون اجزاء يك ساعت همگي فقط يك هدف را دنبال ميكنند در حالي كه در كشور ما هر مولفه (شامل وزارتخانهها، سازمانها و غيره) اهداف خرد و كوچك خود را دنبال ميكند و متاسفانه اهداف مولفهها هم راستا نیستند و اين موضوع ميتواند كشور را در آينده با بحرانهاي جدي روبرو كند. (نشانههاي بحران هماكنون ديده ميشوند) در كشورهاي اروپايي و توسعه يافته، سياستهاي اقتصادي موفق و مرتبط با مسائل و موضوعات زيست محيطي در عمل بازتاب افكار و سبد راي مردمان آن جوامع ميباشد. ولي در كشورهاي جهان سوم، سياستهاي پوپوليستي ناشي از تمركز آنها بر نيازهاي معيشتي بوده كه شوربختانه محصول كاذب خروجي سبد راي آنها نيز ميباشد.
ما در كشور نياز به سياست و حكمراني آبي عملگرايانه اقتصاد محور داريم. همچنين مديران نبايد خواستهها و آرزوهاي خود را در قالب تحليلهاي رسمي در حوزه توسعه پايدار و حكمراني آبي به خورد جامعه دهند و نتايج غيرواقعي و دور از ذهن از موفقيتهايي واهي و متوهم ارايه كنند. اين موضوع يكي از آفتهاي بزرگ مديريتي است كه شوربختانه با آن روبرو هستيم.