وقتي اميد نباشد
مساله مهاجرت اين روزها به چالشي بزرگ براي سرزمين ما تبديل شده است. موج مهاجرت طي سه سال گذشته بنا بر آمارهاي رسمي بهشدت افزايش پيدا كرده است. از سوي ديگر مساله مهاجرت متخصصان و نخبگاني است كه ميتوانند تاثيرات بسياري در آينده جامعه داشته باشند.
مساله مهاجرت اين روزها به چالشي بزرگ براي سرزمين ما تبديل شده است. موج مهاجرت طي سه سال گذشته بنا بر آمارهاي رسمي بهشدت افزايش پيدا كرده است. از سوي ديگر مساله مهاجرت متخصصان و نخبگاني است كه ميتوانند تاثيرات بسياري در آينده جامعه داشته باشند. افرادي كه وجود و حضورشان در جامعه نه تنها به نفع كشور كه به نفع تك تك مردمي است كه در اين سرزمين زندگي ميكنند. مساله مهاجرت اغلب در كشورهايي كه رفاه نسبي وجود ندارد رخ ميدهد. وقتي افراد جامعه اميدوار به آينده نباشند و نتوانند دورنماي روشني از آينده خود تصوير كنند به دنبال تحقق روياهايشان به سرزمينهاي ديگري ميروند. شايد اين رفتن هم نتواند آنها را به رويايي كه دارند برساند اما حداقل براي آنها نشان از تلاشي است كه انجام دادهاند تا يك زندگي بهتر را تجربه كنند. خيلي از افراد كه به صورت غير قانوني راهي سفر به كشورهاي ديگر ميشوند براي رسيدن به همين روياهاست و متاسفانه در برخي موارد نه تنها پايشان به سرزمين رويايي مورد تصور نميرسد كه جانشان را نيز در اين راه از دست ميدهند. اما اگر بخواهيم مساله مهاجرت در كشور خود را مورد بررسي قرار بدهيم و دلايل افزايش موج مهاجرت طي سالهاي اخير تنها يك نكته ميتواند بيش از همه خودنمايي كند. نبود اميد در بين قشر جوان. جوانان به اميد زندهاند و جامعهاي ميخواهند كه در آن پويايي و رشد داشته باشند. وقتي مشكلات زندگي به مسائلي مانند امنيت شغلي، امنيت رفاهي و ... ميرسد اولين گزينه براي خيليها ميشود همان مهاجرت. جواني كه نميتواند احساس امنيت داشته باشد ناگزير به رفتن است. وقتي يك جوان بعد از تمام شدن دوره تحصيلي براي يافتن شغل هميشه با مشكل مواجه است و اگر هم شغلي پيدا كند از امنيت شغلي كافي برخوردار نيست و هر لحظه ممكن است كارفرما به هر دليلي او را اخراج كند و يا آن واحد بهطور كامل تعطيل شود اين نميتواند براي جواني كه ميخواهد برنامهريزي بلند مدت زندگي خود را تدوين كند خوشايند باشد. از سوي ديگر وقتي درآمد فرد با مخارج او همخواني ندارد و هميشه يك پاي زندگي معيشتي ميلنگد باز هم براي آنها كه توانايي بيشتري دارند مهاجرت ميشود يك گزينه كه به آن فكر ميكنند. نكته قابل توجه اين است كه مسوولان به جاي حل مساله و تامين امنيت شغلي و رفاهي براي جوانان و كنترل تورم و رفع مشكلات معيشتي از روشهاي ديگري براي مانع شدن مهاجرت جوانان استفاده ميكنند. يك نمونه همين وثيقههايي كه از رزيدنتهاي پزشكي ميگيرند كه بعد از پايان دوره خود از كشور خارج نشوند. اين راهحل شايد در مورد يك يا چند قشر به صورت كوتاه مدت جوابگو باشد اما در نهايت نميتواند مشكل اصلي را كه در جامعه وجود دارد برطرف كند. ايجاد انگيزه و اميد به آينده در جوانان است كه ميتواند مانع از رفتن آنها بشود. ما اگر ميخواهيم قانون جواني جمعيت را به درستي اجرا كنيم در درجه اول بايد شرايطي را در كشور فراهم كنيم كه جوانان ميل به مهاجرت نداشته باشند وگرنه فرزند آوري آنها در يك كشور بيگانه مشكل سالمندي جامعه ما را حل نميكند. ما اگر ميخواهيم متخصصان و نخبگان خود را از دست ندهيم بايد شرايط زندگي نرمال را براي آنها در داخل كشور از هر لحاظ تامين كنيم. رفع اين مشكلات است كه ميتواند مانع از رفتن شود نه برخوردهاي قهري و دستوري كه تنها مثل يك مسكن عمل ميكنند و بهطور مقطعي درد را كاهش ميدهند اما از درمان هيچ خبري نيست.