اِلدورادو، كوروش كمپاني و ديوار كوتاه مردم

۱۴۰۲/۱۱/۳۰ - ۰۱:۳۵:۴۹
کد خبر: ۳۰۶۸۱۴

افسانه الدورادو، افسانه‌اي متعلق به مردم آمریكاي جنوبي است؛ الدورادو شهري است مملو از طلا و جواهرات كه بر اساس افسانه‌ها در گوشه‌اي پنهان شده است.

زهرا سليماني

افسانه الدورادو، افسانه‌اي متعلق به مردم آمریكاي جنوبي است؛ الدورادو شهري است مملو از طلا و جواهرات كه بر اساس افسانه‌ها در گوشه‌اي پنهان شده است. جويندگان بسياري طي قرون متمادي به روياي دسترسي به گنجينه‌هاي الدورادو از اين سوي زمين به سوي ديگر در حركت بودند تا با جستن گنج الدورادو، راحتي و آسايش را در آغوش بگيرند. در قرن 19 گروهي شياد با وعده رساندن مردم به اين شهر افسانه‌اي، پول هنگفتي از آنها مي‌گرفتند، اما آنها را در ميانه راه در جزاير بي‌آب و علف رها كرده يا جانشان را مي‌ستاندند و مالشان را مي‌ربودند. عمرهاي بسياري صرف يافتن شهري شد كه هرگز وجود خارجي نداشت. افسانه الدورادو، اما انگار در جهان واقع نيز، هر بار به شكل و شمايل متفاوتي تكرار مي‌شود. مردان و زنان بسياري با هدف سود بيشتر و ثروت افزون‌تر و يافتن الدورادوي خود، دارايي خود را در اختيار شياداني قرار مي‌دهند كه با پول آنها ثروتمند شده و خوش مي‌گذرانند. ماجراي كلاهبرداري از مردم متقاضي خريد آيفون ارزان يكي از همين نمونه‌هاست. ماجرايي كه البته نه نخستين نمونه از اين نوع شيادي‌ها است و نه آخرين گونه از اين رخدادها. سال‌هاست كه جامعه ايراني با يك چنين رخدادهاي نابهنجاري دست به گريبان است. از زمان ظهور و بروز شركت‌هاي مضاربه‌اي در دهه 70 خورشيدي تا سر كشيدن شركت‌هاي هرمي و گلدكوئيست در دهه 80 و پس از آن موسسات غيرمجاز با سودهاي بالا در دهه 90 و نهايتا انواع و اقسام كلاهبرداري‌هاي فضاي مجازي در قرن جديد خورشيدي، ايرانيان همواره با يك چنين رخدادهايي دست به گريبان بوده‌اند. اما چرا ايرانيان به سمت و سوي يك چنين روياهاي خامي كشيده مي‌شوند؟ اين پرسش از زمان اعلام رسمي فرار مديران و گردانندگان هلدينگ كوروش كمپاني در بسياري از محافل رسانه‌اي، اقتصادي و اجتماعي مطرح شده و كارشناسان تلاش مي‌كنند پاسخي براي آن بيابند. مطابق معمول در يك چنين مواقعي، ديواري كوتاه‌تر از «مردم» پيدا نمي‌شود. بنابراين برخي افراد، اعلام مي‌كنند، چون مردم طماع بوده و به دنبال كسب سود بيشتر هستند، بنابراين به سرعت در دام شيادان و سوداگران قرار گرفته و اغفال مي‌شوند! اما واقع آن است گسترش يك چنين تخلفاتي، ناشي از دلايل مهم‌تري‌ هستند كه اين روزها كمتر به آن توجه مي‌شود.
1) كاهش ارزش پول ملي، يكي از اساسي‌ترين دلايل تشويق مردم به سرمايه‌گذاري در حوزه‌هاي غير متعارف است. مردمي كه دهه‌هاي متمادي است با تورم بالا و كاهش ارزش پول ملي خود روبه‌رو هستند و هر روز و هر هفته و هر ماه بايد منتظر كاهش ارزش دارايي‌هاي نقدي خود باشند، مانند جست‌وجوگران طلايي هستند كه همواره بسترهايي براي ايجاد ارزش افزوده براي دارايي خود اين سو و آن سو مي‌گردند. مردمي كه تازيانه تورم و كاهش ارزش پول ملي هر روز گرده‌هاي آنها را زخمي مي‌كند، طبيعي است كه به هر ريسماني چنگ مي‌زنند تا از دارايي خود حفاظت كنند. در واقع جامعه تورم‌زده، بهترين طعمه برای شيادان و دزدان و كلاهبرداران است.
2) ساختار تقنيني ايران، رویكردهاي سوداگرانه را تشويق و رويكردهاي مولد را تنبيه مي‌كند. سال‌هاست كه اقتصاددانان ايراني در خصوص گسترش رويكردهاي سوداگرانه در اقتصاد ايران هشدار مي‌دهند. در كشورهاي توسعه يافته مانند آلمان، همواره سود رويکردهاي مولد از سود هر فعاليت سوداگرانه‌اي بيشتر است. وقتي فردي در آلمان خانه‌اي مي‌خرد و سپس براي سود بيشتر آن را با 100 درصد سود به فروش مي‌رساند، دولت 90درصد سود مكتسبه را در قالب ماليات بر ثروت از فرد اخذ مي‌كند. اين رويكرد باعث شده تا به هيچ عنوان سود رويكردهاي سوداگرانه در آلمان، بيشتر از توليد نشود. اينگونه است كه نقدينگي جامعه به سمت توليد و صنعت و فناوري ميل مي‌كند و جامعه در اين بخش‌ها به پيش مي‌رود. اما ايران بهشت دلالان است. در يك چنين جامعه‌اي طبيعي است كه ذهن و روان مردم با دلالي و تلاش براي سود بيشتر گره بخورد.بنابراين گسترش شركت‌هاي هرمي، مضاربه‌اي و هلدينگ‌هاي سوداگر در ايران چندان عجيب نيست. در شرايطي كه سود فعاليت‌هاي دلالي در ايران بالاي 100درصد است، سرمايه‌گذاري در حوزه‌هاي مولد و فناورانه بين 20 تا 30درصد است. طبيعي است مردم به جاي حوزه‌هاي مولد به فكر سرمايه‌گذاري در بخش‌هاي سوداگرانه باشند. در واقع ساختار تقنيني و نظام تصميم‌سازي‌هاي كشور مردم را به سمت سرمايه‌گذاري در اين حوزه‌ها سوق مي‌دهد. 3) سال‌هاست تحليلگران و استادان درباره فقدان نظارت و عدم شفافيت در اقتصاد و مديريت كشور صحبت مي‌كنند. طي روزهاي اخير يكي از مسوولان اتحاديه صنفي گوشي‌هاي موبايل در گفت‌وگو با رسانه‌ها اعلام كرده، هلدينگ كوروش كمپاني اساسا مجوز لازم براي فروش آيفون را در اختيار نداشته! بايد از متوليان پرسيد چگونه است ساختارهاي نظارتي كشور كه انتشار يك توئيت 166كلمه‌اي را رصد كرده و بلافاصله با منتشر‌كننده آن تماس مي‌گيرند، از يك چنين تخلفات روشن و برجسته‌اي غافل مانده و نظارت‌هاي لازم را روي آنها اعمال نكرده‌اند؟! مگر غير از اين است كه پرداخت سودهاي كلان، فروش اجناس ارزان به صورت غير متعارف و دادن وعده‌هاي بزرگ در حوزه اقتصاد، نخستين نشانه‌هاي وقوع كلاهبرداري محسوب مي‌شود؟ چرا ساختارهاي نظارتي نسبت به اين امر بي‌تفاوت بوده و بررسي‌هاي لازم را انجام نداده‌اند؟
4) موضوع مهم بعدي، جايگزيني سلبريتي‌ها به جاي انديشمندان واقعي در جامعه است. به دليل رويكردهاي سطحي صدا و سيما و نهادهاي فرهنگي رسمي، نگاه و توجه افكار عمومي به جاي افراد فرهيخته و استادان دانشگاهي به سمت سلبريتي‌ها و اينفلوئنسرها جلب شده است.طبيعي است كه   ساختارهاي سوداگر هم پولي به اين سلبريتي‌ها بپردازند تا تبليغ‌شان را كنند. نتيجه اين چرخه غير متعارف مردان و زنان آسيب‌ديده‌اي مي‌شود كه دارايي خود را در يك قمار باخته‌اند. تنها در يك نمونه عنوان شد، فرد براي خريد 100گوشي آيفون ثبت نام كرده و 2.5ميليارد دارايي خود را از دست داده است.2هزار ميليارد تومان كلاهبرداري اين هلدينگ نشان مي‌دهد تا چه اندازه نارسايي در نظام فكري و اجرايي جامعه وجود دارد. بنابراين هرچند اين مردم هستند كه اقدام به سرمايه‌گذاري در يك چنين مراكز سوداگري مي‌كنند اما نبايد از بسترهايي كه مردم را ناچار به اتخاذ رويكردهاي سوداگرانه مي‌كند، غافل ماند. مردمي كه نگران آب رفتن دارايي‌هاي خود به دليل تورم بالا هستند به هر دستاويزي چنگ مي‌زنند تا از دارايي‌هاي خود حفاظت كنند.