سواد مالي ايراني!

۱۴۰۲/۱۲/۰۸ - ۰۰:۰۹:۲۴
کد خبر: ۳۰۷۳۰۸

در ايران شده همتراز كوروش كمپاني كه يك سرباز فراري تاسيسش كرده است. بقيه مفاهيم اقتصادي و پديده‌هايش هم همين وضعيت را در اقتصاد ما دارند و قابل پيش‌بيني نيستند كه به سواد مالي مردم ربطش مي‌دهيد. اينقدر مافيا در اين اقتصاد وجود دارد و در همه جا ريشه دوانده كه تا روزنه‌اي پيدا مي‌شود مردم براي جبران تورم به آن روزنه هجوم مي‌آورند به ناچار اعتماد مي‌كنند و بسياري اين بين، در نبودِ نظارتِ درست، مورد سوءاستفاده قرار مي‌گيرند. بورس اولويت اول در رسانه‌هاي زرد حالا با ماجراي كلاهبرداري و كوروش كمپاني مقايسه مي‌شود... واقعا جاي تاسف دارد. دردي است غير مردن، آن را دوا نباشد/ پس من چگونه گويم، كاين درد را دوا كن از من گريز تا تو، هم در بلا نيفتي/ بگزين ره سلامت، ترك ره بلا كن

محسن عباسی

مي گويند، «آگاهي و دانش بزرگ‌ترين فضيلت در همه اعصار است و جهل بزرگ‌ترين رذيلت در همه دوران‌ها محسوب مي‌شود.» اين گزاره و اين حقيقت در شؤون مختلف و رشته‌هاي گوناگون نمود داشته و نمايان مي‌شود. در حوزه‌هاي اقتصادي هم تكيه بر علم و دانش و داده‌هاي اطلاعاتي واجد اهميت بسياري است. بررسي مسير توسعه در كشورهاي مختلف هم همين حقيقت را نمايان مي‌كند. از منظر عموم مردم، داشتن سواد مالي و دانش اقتصادي، موضوعي است كه از عموم شهروندان در برابر تكانه‌ها و نوسانات و سوداگري‌ها حفاظت مي‌كند.اما سواد مالي در ايران و دنيا تفاوت‌هاي زيادي دارد. در دنيا سواد مالي آگاهي در خصوص درك مفاهيم اقتصادي نظير پس‌انداز و سرمايه‌گذاري و... است. آنقدر ثبات اقتصادي وجود دارد كه نهادهاي مالي براي شما برنامه‌هاي مالي بازنشستگي تدوين مي‌كنند! در اقتصاد بي‌ثبات ما مفاهيم اقتصادي طور ديگري معنا و مفهوم پيدا مي‌كنند و چنانچه افراد سواد مالي هم داشته باشند، باز هم چنانچه فرد به سرچشمه‌هاي رانت و ارتباطات خاص دسترسي نداشته باشد از همه‌چيز و همه كس عقب مي‌ماند و راهي به سمت رشد و ترقي پيدا نمي‌كند. بياييد با هم چند مورد از مفاهيم و پديده‌ها را مرور كنيم و تفاوت معنايي آنها در جهان و ايران را مورد بررسي قرار دهيم.  پس انداز: در دنيا به معناي انباشت بخشي از درآمد در حساب بانكي براي هزينه يا خريد دارايي در آينده است در ايران اما پس‌انداز منجر به بي‌ارزش شدن پول شما در آينده مي‌شود و نگهداري وجه نقد اشتباه بزرگي است. در واقع آنچه كه در همه جهان فضيلت و عامل رشد محسوب مي‌وشد در ايران عاملي براي عقب ماندگي و در جا زدن است. مسكن: مسكن در همه جاي دنيا يك كالاي مصرفي است كه حتي خريد آن (خصوصا در اروپا) توجيه ندارد، اما در ايران سواد مالي ۱۰۰ درصد هم داشته باشيد بايد ۱۰۰ سال كار كنيد تا خانه‌دار شويد! در ايران ما، هركس كه امكان خريد مسكن را پيدا مي‌كند مي‌تواند به سودهاي كلان برسد. حيرت‌انگيز اينكه در ازاي اين سودهاي بادآورده، نجومي و هنگفت، نياز نيست مالياتي بپردازد.
بيمه: در دنيا به معناي آرامش خاطر است. در ايران يك «ميني ديكتاتور اقتصادي» كه به زور از حقوق كارمندان و درآمد شركت‌‌ها سهم خودش را بر مي‌دارد و هنگام دادن خسارت با هر ترفندي از دادن خسارت شانه خالي مي‌كند!
صندوق بازنشستگي: در دنيا كه كارش معلوم است، در ايران اما منبع مشكلات و معضلات و حياط خلوت سياسيون و دوستان و مديران بي‌كفايت است. در واقع صندوق‌هاي بازنشستگي به دليل همين سوءمديريت‌ها بدل به يكي از ابرچالش‌هاي اقتصادي ايران شده‌اند. دول ت ناچار است از بيت‌المال هزينه‌هاي بسياري را بپردازد تا بتواند حقوق بازنشستگان را پرداخت كند. ماليات: در دنيا منابع دريافت ماليات و هزينه‌كرد آن شفاف است و در اينجا قانون ماليات مانند سيستم گوشي‌هاي هوشمند چند وقت يك‌بار آپديت جديد مي‌دهد. معلوم هم نيست اين منابع هنگفت كجا هزينه مي‌شود! در جهان از ماليات‌ها براي تحقق اراده ملت استفاده مي‌شود. مردمي که ماليات مي‌دهند، جهت‌گيري‌هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي را به سيستم ديكته مي‌كنند اما در ايران مردم ماليات مي‌دهند تا هزينه‌هاي غير ضرور دولت و كارمندان بيهوده آن، هزينه نهادهاي فرهنگي نامشخص و صدا و سيما و رسانه‌هاي نامشخص و...پرداخت شود. بانك مركزي: در دنيا مستقل است و تصميماتش ارتباطي با دولت ندارد ولي در ايران يكي از وزارتخانه‌هاي دولت است و مشغول دستكاري در اقتصاد! هر روز بايد منتظر بخشنامه‌هاي خلق‌الساعه و دستوري از سوي اين نهاد باشيم. تصميماتي كه بعضا درست در نقطه مخالف علم اقتصاد قرار دارد. بورس: در دنيا، بورس عليرغم همه افت و خيزها همان بورس است و  در ايران شده همتراز كوروش كمپاني كه يك سرباز فراري تاسيسش كرده است. بقيه مفاهيم اقتصادي و پديده‌هايش هم همين وضعيت را در اقتصاد ما دارند و قابل پيش‌بيني نيستند كه به سواد مالي مردم ربطش مي‌دهيد. اينقدر مافيا در اين اقتصاد وجود دارد و در همه جا ريشه دوانده كه تا روزنه‌اي پيدا مي‌شود مردم براي جبران تورم به آن روزنه هجوم مي‌آورند به ناچار اعتماد مي‌كنند و بسياري اين بين، در نبودِ نظارتِ درست، مورد سوءاستفاده قرار مي‌گيرند. بورس اولويت اول در رسانه‌هاي زرد حالا با ماجراي كلاهبرداري و كوروش كمپاني مقايسه مي‌شود... واقعا جاي تاسف دارد.
دردي است غير مردن، آن را دوا نباشد/ پس من چگونه گويم، كاين درد را دوا كن
از من گريز تا تو، هم در بلا نيفتي/ بگزين ره سلامت، ترك ره بلا كن