ريشههاي گسترش نااميدي در بورس
در روزهاي پاياني سال در بازار سرمايه كشورمان چه ميگذرد؟ آيا نشانهاي از بهبود را در اين بازارها ميتوان مشاهده كرد؟ يا اينكه روند نزولي بازار همچنان ادامه خواهد داشت؟ بارها بر اين نكته تاكيد شده كه اقتصاد، آينه تمام نماي فضاي كلي جامعه و بورس آينه تمام نماي اقتصاد است.
در روزهاي پاياني سال در بازار سرمايه كشورمان چه ميگذرد؟ آيا نشانهاي از بهبود را در اين بازارها ميتوان مشاهده كرد؟ يا اينكه روند نزولي بازار همچنان ادامه خواهد داشت؟ بارها بر اين نكته تاكيد شده كه اقتصاد، آينه تمام نماي فضاي كلي جامعه و بورس آينه تمام نماي اقتصاد است. در روزهايي كه حس و حال عجيبي بر جامعه حاكم شده و مردم در بطن يك فضاي تعليق و ابهام از آينده، اضطراب دستهجمعي و نارضايتي اقتصادي قرار دارند و دولت گرفتار يك رخوت حاكميتي شده! شاخصهاي اقتصادي همانگار كه كماثرتر از قبل به مست نزول گام بر ميدارند. اين فضاي تعليق اما مختص بورس نيست و بر همه قلمروي سياست و اقتصاد حاكم شده است. يك سكون سياسي - اقتصادي در دل جامعه شكل گرفته است كه بورس هم جدا از آن نيست. بايد بپذيريم كه رفتار بورس ماهيت مستقل ندارد، بورس عقربهاي است كه برآيند عوامل تاثيرگذار بر اقتصاد و سياست را نشان ميدهد. بورس آينهاي است كه رفتارهاي سياسي و اقتصادي را بازتاب ميدهد. بورس نميتواند به صورت مستقل از ساير عوامل و بازارها حركت كند. محركهاي بورس يا اقتصادي هستند يا سياسي. در بخش اقتصادي، سود ۳۰ درصدي بدون ريسك فشار شديدي به سرمايهگذاري در بورس وارد ميكند و P/E بازار را تحت فشار قرار داده است. جريان درآمدي شركتها تحت تاثير مصوبات يكشبه دولت قرار گرفته و چشمانداز اقتصادي شركتها جالب نيست. در بخش سياسي نيز (سياست داخلي و نه سياست خارجي) تحرك مثبتي ديده نميشود. حتي بزنگاههاي حساس نظير انتخابات و... هم نتوانسته دولت را مجاب كند كه لااقل سر و ساماني به بورس بدهد. در اين فضا سرمايهگذاران هم اعتماد خود به دولت و بازار را از دست داده و در اين ركود اقتصادي اندك سرمايه خود را از بازار خارج ميكنند. در واقع بورس در حال بازتاب دادن اثرات عدم برنامهريزي درست براي اقتصاد است. بورس در حال بازتاب اثرات تصميمات يكشبه است. بورس در حال بازتاب دادن سركوبها و نشنيدن صداي ملت است. بورس در حال فرياد زدن دردهاي اقتصادي و سياسي كشور است. بورس ميگويد اقتصاد ما مشكل دارد، سياست ما پويا نيست، بيكاري و فقر و مهاجرت در پيش است، جوانان اميدوار نيستند و آينده چندان روشن نيست. بورس نيم جان است و در حال خونريزي است. بورس نيازمند يك برنامه نجات است كه هم به محركهاي اقتصادي پايدار نياز دارد (نظير ثبات جريانهاي درآمدي شركتها، كاهش نرخ تورم و سود بانكي و...) و هم به تزريق نقدينگي. اگر رفتار بورس را عقلاني در نظر بگيريم از منظر تجربي هم ميتوانيم به وضعيت بورس نگاهي بيندازيم تا ببينيم انتهاي اين فرسايش در دفعات قبل به كجا رسيده است. در آينده در اين خصوص مطالبي را مرور خواهم كرد تا ببينيم آيا اين حجم از نااميدي در بورس سابقه داشته و اينكه در نهايت به كجا ختم شده است. در اين شرايط وزير اقتصاد دولت سيزدهم ميگويد: «اكنون بازار سرمايه ظرفيت بسيار خوب و بالايي براي رشد دارد و سهام بورس اكنون تقريباً يكسوم تا دوسوم ارزش واقعي خودشان را دارند.» قبلا اشاره شد كه دولت فقط با تزريق نقدينگي ميتواند بورس را به حركت درآورد. اين اظهارنظر وزير اقتصاد را ميتوان به عنوان اولين سيگنال دولت براي رشد بورس در نظر گرفت. اما اين پايان ماجرا نيست؛ بدون شك تاييديه بعدي بايد افزايش حجم و ارزش معاملات باشد. شايد سيگنال ورود بلندمدتيها و ميانمدتيها به بازار صادر شده باشد اما براي ورود «پولِ پايدار» به بازار هنوز سيگنالها كافي نيست و تداوم ورود پول مهم است. از منظر تكنيكالي هم ممكن است چند درصد بالاتر (حوالي2 ميليون و 150 هزار الي 2 ميليون و 200) نوسانات كوتاهمدتي را شاهد باشيم. تجربه نشان داده است كه روندهاي پرقدرت ابتدا با نوسانات و عرضهها روبرو ميشوند و در ادامه ورود پول و افزايش ارزش معاملات، فروشندگان را به عقب ميراند و خريداران از تغيير روند مطمئن ميشوند. در اين مرحله از بورس، خبرهاي بيشتر در رسانهها و جرايد ميبينيد كه نشاندهنده تغيير نگرشها در خصوص بورس است. معتقدم از اينجا به بعد فقط و فقط ارزش معاملات و جذب نقدينگي تعيينكننده روند است.