اطهاري علل جاماندن ايران از سير تحول اقتصاد در جهان را تحليل كرد

خط كشي ميان «نئوليبراليسم» و «غارتگري»

۱۴۰۲/۱۲/۱۶ - ۰۱:۰۰:۰۱
کد خبر: ۳۰۸۰۴۰

كمال اطهاري، اقتصاددان نهادگرا با تشريح سير تحول نظام سرمايه‌داري در جهان و تاكيد بر اين نكته كه نظام سرمايه‌داري پس از بروز هر بحراني، خود را دوباره ساماندهي كرده و دوباره قوي‌تر به ميدان باز مي‌گردد، بر فتح سنگر «دانش» توسط اين نظام انگشت مي‌گذارد.

تعادل|كمال اطهاري، اقتصاددان نهادگرا با تشريح سير تحول نظام سرمايه‌داري در جهان و تاكيد بر اين نكته كه نظام سرمايه‌داري پس از بروز هر بحراني، خود را دوباره ساماندهي كرده و دوباره قوي‌تر به ميدان باز مي‌گردد، بر فتح سنگر «دانش» توسط اين نظام انگشت مي‌گذارد. به عبارت روشن‌تر در اين نظام، شيوه «انتظام» حاكم است نه «غارت». اطهاري در عين حال تلاش مي‌كند با تمايز قايل شدن ميان «سرمايه‌داري» و سيستم «غارتگر» كه هدف و انگيزه‌اي براي «بقا» ندارد، «انگ‌زني» به سرمايه‌داري و نئوليبراليسم را «تلقي اشتباه» جامعه ارزيابي مي‌كند.
به گفته اين اقتصاددان، سرمايه‌داري به دنبال بقاي سيستم خود است اما رانتجويي بقا نمي‌‌خواهد و متاسفانه ما با چنين سيستم غارتگرانه‌اي در ايران روبرو هستيم! براي شناخت نظام سرمايه‌داري بايد اقتصاد دانش را بشناسيم. 
به گزارش پايگاه اطلاع‌رساني جماران، كمال اطهاري نويسنده كتاب «درآمدي بر سرمشق توسعه اقتصاد و جامعه دانش در ايران» در نشست «نسبت دانايي با توسعه» كه به بهانه انتشار همين كتاب در موسسه مطالعاتي دين و اقتصاد برگزار شد، به حلقه مفقوده «روش‌شناسي» پرداخت و گفت: روش‌شناسي مي‌تواند اقتصاد سياسي ماركسي را به اقتصاد توسعه پيوند بدهد. جايگاه اين پيوند در واقع جايگاه نهادها است كه از يك سو نهادگرايان جديد از اقتصاد نئوكلاسيك به طرف نهادها حركت مي‌كنند و آنجا با اقتصاد سياسي ماركسي كه به روبنا تاكيد دارد، تلاقي پيدا مي‌كند. از طرف ديگر مكتب جديد كه از دهه ۱۹۷۰‌ مطرح شده به نام مكتب انتظام است كه برخي به آن تنظيم مي‌گويند، اما به نظر من در اقتصاد سياسي، انتظام درست است. اينجا بحث نظام‌بخشي و نه نظم‌بخشي مطرح مي‌شود. چون نظم وارد حوزه سياسي مي‌شود. اين مكتب از اقتصاد سياسي ماركسي حركت كرده با تجزيه و تحليل دوران‌هاي سرمايه‌داري، نهادهاي جديدي كه هر دوره جديدي را مي‌سازند را بررسي مي‌كند.
وي افزود: اگر شما به اقتصاد نهادگرا رجوع كنيد، مقوله دوران‌هاي سرمايه‌داري در آن ديده نمي‌شود. اما مكتب انتظام با روش‌شناسي علمي كه به آن نظريه سطح مياني گفته مي‌شود، اين پيوند را برقرار كرده و بسيار موفق است. اين مكتب فرانسوي است موازي با اين مكتب و همين رويكرد، مكتبي در ايالات متحده شكل مي‌گيرد كه تجزيه تحليل انباشت سرمايه يا رژيم انباشت سرمايه را در دوران‌هاي مختلف هدف قرار مي‌دهد. اين تغييرات به وسيله شيوه‌هاي انتظام شكل مي‌گيرد. اين پيوند در اين كتاب بين اقتصاد توسعه با جنبه كاركردي و اقتصاد سياسي ماركسي از جنبه دوران با تاكيد بر نظريه انتظام برقرار شده است. 

سرمايه‌داري از بحران عبور كرد، شوروي فروپاشيد

به گزارش جماران، نويسنده كتاب درآمدي بر سرمشق توسعه اقتصاد و جامعه دانش در ايران گفت: نظريه انتظام، بحران‌هاي ساختاري سرمايه‌داري را بررسي كرده است. اول اينكه چرا بحران‌ها به وجود مي‌آيد؟ (همان بحران‌هايي كه به آن بحران‌هاي بزرگ گفته مي‌شود) دوم اينكه چطور آن بحران برطرف مي‌شود؟ ماركس در جلد سوم سرمايه گفته است كه همان عواملي كه موجب بحران مي‌شود همان‌ها هم آن را از بين مي‌برد. يعني سرمايه‌داري، نظامي خودنابودكننده يا ويران‌ساز نيست. اين نكته بسيار مهمي در نحوه رويكرد ما نسبت به سرمايه‌داري جهاني است. به هيچ وجه سرمايه‌داري، نظام خودويران‌سازي نيست. مثل پسر زمين در اسطوره‌هاي يونان هست كه پس از زمين خوردن، قوي‌تر بلند مي‌شود. همين واژگان را ماركس به كار مي‌برد. اطهاري تصريح كرد: نظريه انتظام اين موضوع را بررسي مي‌كند كه چطور اين نظام بعد از زمين خوردن قوي‌تر بلند مي‌شود و چه اتفاقي رخ مي‌دهد. به طور مثال در بحران بزرگ دهه ۳۰ و همچنين بحران‌هاي بزرگ ابتداي قرن بيستم و بحران بزرگ دهه ۱۹۷۰ كه حدود 30 سال طول مي‌كشد تا بحران بعدي از راه مي‌رسد. سرمايه‌‌داري جهاني در نيمه دهه هفتاد از نظر نظامي و از نظر سياسي به شدت شكست خورده و دچار يك بحران عظيم جهاني شده است. آن زمان شوروي بسيار قوي به نظر مي‌رسد اما در دهه ۸۰ شوروي فرومي‌پاشد و سرمايه‌داري قوي‌تر شده و به راحتي سربلند مي‌كند. درك اين ضرورت تاريخي ما را مجهز مي‌كند كه بتوان تكامل اجتماعي توسعه را سامان داد. به هر حال ايران در دامن سرمايه‌داري جهاني با اين هيبت قرار دارد.

 

تلقي اشتباه از نئوليبرال در جامعه

اطهاري ضمن انتقاد از به كار بردن اشتباه واژه نئوليبرال گفت: تحليل تحول اروپا و آمريكا با به كارگيري واژه نئوليبرال اصلا درست نيست. نمي‌توان با يك واژه انتزاعي همه جامعه را تبيين كرد. شيوه‌اي كه براي تجزيه و تحليل نهادگراها به كار مي‌برند كه همانا نظريه انتظام است بايد به كار گرفته شود تا رابطه خود را با آرايش‌هاي متفاوت طبقاتي در جهان مشخص كند. بايد اين آرايش‌ها را به خوبي شناخت ماركس در گروندريسه پيش‌بيني مي‌كند كه سرمايه‌داري، وارد اقتصاد دانش مي‌شود. البته در كتاب سرمايه اين را بسط نمي‌دهد. به عبارتي تصريح دارد كه دانش جايگزين كار مستقيم مي‌شود. وي افزود: جامعه دانش، جامعه‌اي است كه دانش به مهارت فردي تبديل مي‌شود، اقتصاد دانش نيازمند جامعه دانش است كه با سياست اجتماعي پرورده مي‌شود تا بتواند سياست از گهواره تا گور دانش بجوي را محقق كند. اين درست نيست كه همه چيز را خصوصي كنيد بعد چند شركت
دانش بنيان راه بيندازيد! اين يعني در واقع روند معكوسي در كشور در حال اجرا است. نئوليبراليسم هيچ وقت اين سياست را اجرا نمي‌كند. در اين صورت مي‌توان درك كرد كه سيستم نئوفئودال چه بلايي بر سر جامعه آورده است. در واقع يك زيربنای سرمايه‌دارانه در بطن اقتصاد جهاني داريد ولي با بازگشت زور به اقتصاد روبرو هستيد. ماركس گفته كه سرمايه‌داري زماني به وجود مي‌آيد كه زور از اقتصاد بيرون برود.

 

در توزيع نئوليبرال شيوه انتظام حاكم است نه غارت!

اطهاري افزود: منظور از زور، رانت گرفتن و انحصار است. زماني كه زور، رانت مي‌گيرد شما نمي‌توانيد اين اقتصاد را نئوليبرال بدانيد. نه در توليد و نه در توزيع. در توزيع نئوليبرال، شيوه انتظام حاكم است نه شيوه غارت. جامعه به انتظامي نياز دارد كه چرخه سرمايه را به توليد و بازتوليد گسترده پيوند بدهد. يكي از اين مراحل، توزيع است يعني وقتي كالايي در سرمايه‌داري توليد مي‌شود. ارزش اضافي در توليد ايجاد مي‌شود و اگر اين كالا فروخته نشود و مصرف نشود به سود تبديل نمي‌شود. اگر كالايي توليد مي‌شود و هيچ كس امكان خريد آن را ندارد همچون مسكن، به اين سياست اقتصادي نئوليبرال گفته نمي‌شود، چون در چارچوب سرمايه‌داري نمي‌گنجد. چون هدف اين سياست، غارت كردن است بدون اينكه مصرف بالا برود. در اين صورت صددرصد قيمت مسكن بالا مي‌رود و معاملات كاهش مي‌يابد هيچ قاعده سرمايه‌دارانه‌اي بر آن حاكم نيست.

 

حاكم بودن سيستم غارتگرانه در ايران

وي تصريح كرد: سرمايه‌داري به دنبال بقاي سيستم خود است اما رانتجويي كه بقا نمي‌‌خواهد. ما با چنين سيستم غارتگرانه‌اي در ايران روبرو هستيم. اما براي شناخت نظام سرمايه‌داري بايد اقتصاد دانش را بشناسيم در واقع آزادسازي مالي در نئوليبراليسم پشتيبان سرمايه‌داري مخاطره‌آميز است تا پشتيبان نوآوري شود. ايالات متحده اين سيستم را انتخاب مي‌كند تا با آزادسازي مالي از نوآوري پشتيباني كند. هر نوآوري اين امكان را دارد كه وارد بورس شود و با قيمت بالا به فروش برسد زيرا سيستم پشتيباني توليد در آمريكا بورس است نه بانك. در آزادسازي مالي نئوليبراليسم وجه پنهان آنكه پشتيبان نوآوري شده است، ديده نمي‌شود. به اين ترتيب، انباشت وارد افتصاد دانش مي‌شود. ورود آمريكا به اقتصاد دانش بر همه كشورهاي دنيا تقدم داشته است.

اطهاري افزود: با يك واژه نئوليبراليسم ماجرا خاتمه نمي‌يابد. آمريكا اين اقتصاد دانش را به كشورهاي ديگر مي‌برد. به طور مثال، بيش انباشت اقتصاد دانش را به چين مي‌برد. در واقع جهاني شدن را ميسر مي‌كند يعني نئوليبراليسم شيوه انتظام جهاني شدن سرمايه‌داري است‌. حتما به ياد داريد كه آقاي ترامپ ضدجهاني شدن بود تا از كارگران آمريكايي دفاع كند كه البته تقلبي بود. با وجود اينكه چين ضدجهاني شدن بود، ولي ۷۰۰ تا ۸۰۰ ميليون كارگرش الان موافق جهاني شدن هستند. الان بايد چه كار كرد؟ آيا بايد جهاني شدن را كنار گذاشت؟ اين بسيار ساده‌انگارانه است. هدف من نسخه پيچيدن نيست؛ بلكه هدف من اين است كه در مورد روش شناسي هشدار بدهم وگرنه اين امكان وجود ندارد كه در نظام جهاني سرمايه‌داري به قول والرشتاين جايي براي خودمان پيدا كنيم. چون ابزار تحليلي لازم را نخواهيم داشت.

 

ورود متفاوت اروپا به اقتصاد دانش

اين اقتصاددان گفت: حال اين سوال مطرح مي‌شود كه آيا اروپا به شيوه آمريكا وارد اقتصاد دانش شده است؟ پاسخ به اين سوال منفي است. شيوه اروپا knowledge labour به اين صورت است كه اتحاديه كارگري با سرمايه‌داران در اين مورد توافق مي‌كنند، چون سيستم اروپا، مالي راهبر نيست. به همين دليل اروپا مهاجر متخصص كم مي‌پذيرد در حالي كه آمريكا اين طور نيست. مهم‌ترين دليل اين است كه سياست تامين اجتماعي را حفظ كرده و در رابطه اتحاديه كارگري با كارفرماها و دولت دارند در اين سيستم آموزش مي‌بينند. چون سيستم آمريكا knowledge capital بوده و دانش به يك سرمايه تبديل شده است و به بورس وارد مي‌شود اما سيستم اروپايي knowledge labour است. بيشتر بر نيروي كار متمركز شده است كه با سيستم آمريكايي كاملا متفاوت است. 40 درصد ارزش سهام جهاني، ارزش سهام آمريكا است و بقيه جهان در مابقي آن قرار مي‌گيرد. براي همين نيروي كار متخصص در اروپا كمتر جذب مي‌شود.

 

دولت دانش اجازه عقب‌ماندگي مناطق را نمي‌دهد!

اطهاري تصريح كرد: بنا بر نظريه انتظام سه نوع اقتصاد بازار را در جهان را مي‌توان تشخيص داد. اول اقتصاد بازار نئوليبرال كه در آمريكا است. ديگري اقتصاد بازار همگرا بازار اروپا است. ديگري اقتصاد دولت‌هاي توسعه‌بخش است. اينها سه نوع ورود به اقتصاد دانش را سامان دادند آمريكا راهبري مالي داشته و اروپا knowledge labour است. ورود كشورهاي توسعه يابنده به اقتصاد دانش همچون كره‌جنوبي و چين كه دو‌ نمونه بسيار موفق آن هستند knowledge state دولت دانش است. اينها مراكز منطقه‌اي را ايجاد كرده و به آن منطقه، منطقه يادگيرنده گفته مي‌شود. دولت توسعه‌بخش، دانش را به آن منطقه مي‌رساند. كار بزرگي كه دولت انجام مي‌دهد در واقع دانش را به كالاي عمومي تبديل كرده كه در برابر آمريكا و اروپا قرار مي‌گيرد. چون دانش خيلي گران است اين دانش را به شركت‌هاي بزرگ همچون سامسونگ مي‌دهند و در واقع كمك مي‌كنند كه بازار بيشتري را در دست گرفته و سطح بازي آنها بالا برود. اگر رييس يك شركت كره‌اي تعهدي را بكند اما نتواند آن را انجام بدهد، به جرم اختلاس بازداشت مي‌شود كه اين تعهد مي‌تواند همچون تسخير يك بازار باشد.

 

تبديل شدن ايران به برهوت دانايي

وي افزود: وقتي دولت اين دانش را در اختيار شركت بزرگ قرار مي‌دهد، اين تعهد را مي‌گيرد كه بايد اين دانش را در اختيار شركت‌هاي پايين‌دست بعد از مدتي قرار بدهد. اين دولت‌ها اصلا اجازه نمي‌دهند كه مناطق‌شان عقب بماند، همچون وضعيتي كه در ايران حاكم است. همچنان كه كردستان و سيستان بلوچستان وضعيت مطلوبي ندارند. در ايران تنها تهران و اصفهان در زمينه دانش عرض‌اندام كردند و بقيه ايران در حال تبديل شدن به برهوت دانش است. اين ساماندهي مناطق موجب شده كه اين كشورها به چنين شرايطي دست پيدا كنند.

 

انگ امپرياليسم براي كشورهاي پيشرفته

نويسنده كتاب «درآمدي بر سرمشق توسعه اقتصاد و جامعه دانش در ايران» تصريح كرد: در واقع كره‌جنوبي و چين به مرحله صدور نوآوري و سرمايه دست پيدا كردند. البته در كشور ما بلافاصله به آن انگ امپرياليسم مي‌زنند. هر كشوري كه پيشرفت كند، امپرياليسم لقب مي‌گيرد. هر كشوري كه نتوانسته اين كار را انجام بدهد در تله جديد توسعه افتاده است، حتي ايتاليا. تله جديد توسعه به اين معني است كه شما امكان ورود به اقتصاد دانش را نداريد. بنابراين بهره‌وري بالا نمي‌رود ‌‌و نمي‌توانيد در زنجيره جهاني ارزش شركت كنيد. البته ايران تنها با نفت و كشوري مثل ايتاليا با لباس در اين زنجيره حضور دارد چون امكان نوآوري ندارد.

 

افتادن در تله جديد توسعه

وي افزود: به كشورهاي اسكانديناوي هم دولت توسعه‌بخش گفته مي‌شود. فنلاند براي ساماندهي دانش تلاش كرده و در جهت ارتقاي نوآوري دانشگاه‌ها را به هم پيوند زده است. به اين كشورها دولت‌هاي توسعه‌بخش دموكراتيك گفته مي‌شود البته دموكراتيك را نمي‌توان در مورد چين به كار برد. تله توسعه جديد به اين معنا است كه يك دوره صنعتي شدن را پيموده‌اند اما الان نتوانستند وارد اقتصاد دانش بشوند اين تله شوروي را پايين آورد و از اقتصاد صنعتي نتوانست وارد اقتصاد دانش شود. مقوله دوران‌ها و نسبت آن با توسعه از اهميت زيادي برخوردار است. اين دوران‌ها در چنين شرايطي خودش را به خوبي نشان مي‌دهد. سازماني كه نتواند وارد دوران جديد شود حتما فرومي‌پاشد. براي همين از 10 سال پيش اين هشدار را دادم كه اگر جمهوري اسلامي اين رويه را ادامه بدهد حتما فرومي‌پاشد زيرا ايران وارد جامعه دانش نشده است و با موشك هم نمي‌توان مانع فروپاشي شد وگرنه موشك‌هاي شوروي مي‌توانست تمام آسمان‌هاي جهان را بپوشاند اما در نهايت فروپاشيد. اطهاري تصريح كرد: برخي ايراد را مي‌گيرند كه سرمايه‌داري اقتصاد دانش را ايجاد كرد تا بتواند بر جهان فائق شود. حال سوال اين است كه مگر سرمايه‌داري صنعت را ايجاد نكرد؟ پس چرا صنعتي شدن را در دستور كار قرار داديد اما اقتصاد دانش را ناديده مي‌گيريد؟! مرتب بهانه‌هايی مطرح مي‌كنند تا از زير بار وظيفه تاريخي در بروند.

 

ضرورت توجه به دموكراسي و غفلت ايران

وي تصريح كرد: ايران حتما بايد وارد اقتصاد و جامعه جهاني بشود. كشورهايي كه دولت توسعه‌بخش داشتند تا دهه ۷۰ ميلادي كه تمام كشورهاي آمريكاي لاتين جز برخي يا ايران بعد از انقلاب سفيد در اين ليست بودند. در همه دولت‌هاي توسعه‌بخش يك نوع ديكتاتوري وجود دارد. انقلاب ۵۷ حركتي بود تا جامعه دانش هم ايجاد شود زيرا فرآيند صنعتي شدن را ايران پيموده بود اما بدون دموكراسي جامعه دانش ايجاد نمي‌شود. فرآيندي كه چين يا كره‌جنوبي در حال پيمودنش هستند را بررسي كنيد؛ اينها در تلاش براي دموكراتيك شدن هستند تا به جامعه دانش برسند. اينها در واقع دولت رفاه توسعه‌بخش هستند خلاف چيزي كه در ايران دنبال مي‌شود. اطهاري گفت: دولت رفاه توسعه بخش پيشتر development state گفته مي‌شد. آن دولت‌ها تامين اجتماعي فراگير نداشتند اما دولت رفاه توسعه‌بخش گفته مي‌شد. حالا شما اين رويكرد را با سياست‌هاي اجرا شده در ايران مقايسه كنيد؛ در دولت‌هاي رفاه توسعه‌بخش در محله‌ها مراكز توسعه‌اي ايجاد شود به طور مثال سراي محله بايد به مراكز توسعه تبديل شود. صرفا توسعه فني جوابگو نيست چون شعار از گهواره تا گور دانش بجوي، بايد مدنظر قرار مي‌گيرد. به همين دليل استارت‌آپ بايد در سطح محله ايجاد شود. اين نوع برخوردها بايد وارد گفتمان ما بشود و مرتب نبايد نئوليبرال گفته شود بايد اين مطالبات مطرح شود و تنها نبايد به آزادي عمومي بسنده كرد و بايد محله سامان پيدا كند و شركت‌هاي اجتماعي بايد كار گسترده انجام شود تا جريان دانش بتواند همه جامعه را در برگيرد در غير اين صورت دانش فراگير نخواهد شد.