رابطه با چين آري يا نه؟
چين حلال همه مشكلات اقتصادي ايران نيست، نه چين بلكه هيچ كشور ديگري نميتواند يك چنين نقشي را ايفا كند.راهحل مشكلات اقتصادي كشور ما در درون كشور است نه بيرون. ما بيماريهاي مضمن اقتصادي داريم كه از اوايل دهه 50خورشيدي آغاز شده و تا به امروز ادامه دارد.
چين حلال همه مشكلات اقتصادي ايران نيست، نه چين بلكه هيچ كشور ديگري نميتواند يك چنين نقشي را ايفا كند.راهحل مشكلات اقتصادي كشور ما در درون كشور است نه بيرون. ما بيماريهاي مضمن اقتصادي داريم كه از اوايل دهه 50خورشيدي آغاز شده و تا به امروز ادامه دارد. بخشي از مشكلات اقتصادي ايران هم از اواخردهه 80 خورشيدي (دولت احمدينژاد) شكل گرفته است.از اين تاريخ طرف مشاجره سياست خارجي ما دعوا را به زمين اقتصاد آورده است. چون ما از منظر تاريخي در اقتصاد آسيبپذير بوديم، دشمنان از اين نقطه به ايران ضربه وارد ميسازند. اين اتفاق هم رخ داده است. از سوي ديگر بايد توجه داشت كه جهان در آستانه يك تغيير پارادايم است. همانطور كه در قرون گذشته، كشوري مانند پرتغال حرف اول را ميزده، بعد اسپانيا، هلند و بعد انگليس با تكيه بر كمپاني هند شرقي، امپراتوري خود را در جهان گسترده و نهايتا پس از جنگ جهاني اول و دوم، امريكا سكاندار هژموني جهان شده است، امروز هم جهان در حال تغييرات پارادايمي است. هر كدام از اين تغييرات جهاني و پارادايم شيفتها مبتني بر نظمهاي جديد جهاني، همراه با تغييرات گسترده بينالمللي بوده است. اتفاقي كه در حال رخ دادن است، تغيير نظم غربي به سركردگي امريكاست. عدهاي معتقدند اين تغيير احتمالا 10سال ديگر رخ ميدهد، گروهي ميگويند، 2دهه و برخي زمانهاي كمتر و بيشتر را مطرح ميكنند. در همه تحليلها اما چين به عنوان يكي از بازيگران اصلي در نظم جديد آينده جهان معرفي ميشود. در واقع چين يكي از بازيگران اصلي اين نظم نوين است. در واقع مدل جهاني چيني در راه است.جهاني شكل ميگيرد كه ديگر تنها كشورهاي غربي اثرگذار نخواهند بود و چين وارد اين دايره قدرت ميشود. توفق اقتصادي چين بر ساير كشورها، حتي امريكا قريبالوقوع است و چين به اقتصاد برتر جهان بدل ميشود. اين تغييرات، صاحبان هژموني و نظم نوين جهاني (امريكا و غرب) را بر آن داشته تا سالانه ميلياردها دلار هزينه پروپاگاندا عليه چين كنند تا تغيير پارادايم به تاخير بيفتد. قاعدتا تبليغات منفي كه در ايران عليه چين ميشود از اين ناحيه است. برخي ديگر از اين تبليغات برآمده از افراد و گروههايي است كه با دولت و نظام حاكم بر ايران مخالفتهايي دارند و احساس ميكنند پرداختن به ارتباط چين با ايران ميتوان منجر به تضعيف حاكميت شود. يعني رويكردهاي مخالف يا موافق با چين يكي نيست و پاي رويكردهاي مختلفي در ميان است. افرادي هم كه ارتباط با چين را يك طرفه تاييد ميكنند، نگاه تفريطي به موضوع دارند كه هر دوي اين ديدگاهها غلط است. اما تحليل ميانه، ميتواند توجه به اين واقعيت باشد كه ما كشوري هستيم كه بيش از نيم قرن در جهان با رويكرد صادرات انرژي به جهان و واردات مواد خام زندگي كردهايم. همان وضعيتي كه اقتصادهاي مشابه ايران مانند قطر، عربستان، روسيه و... از آن برخوردارند. يكسري از اقتصادها هم هستند كه خريدار اين مواد خام هستند. هر اقتصاد فروشنده مواد خام و انرژي با اقتصادي كه خريدار اين مواد خام و انرژيك هستند، مكمل هستند و با هم چفت ميشوند. كمااينكه عربستان سعودي از منظر سياسي در اردوگاه غرب قرار دارد مهمترين شريك تجارياش را چين انتخاب كرده است. چين در راس شركاي اقتصادي عربستان قرار دارد. يعني موضوع، اساسا ارتباطي با سياست ندارد و منطق اقتصاد است كه روابط را تعيين ميكند. مثال عكس اين نوع روابط، ارتباطات ايران و روسيه است. ما با روسيه روابط عميق سياسي، امنيتي، همسايگي و... داريم تا با چين؛ اما چون اقتصادهاي ايران و روسيه با هم يكي هستند (و نه مكمل) و هر دو انرژي صادر ميكنند و مواد اوليه ميخرند، عليرغم همه تلاشهاي حاكمان دو طرف براي نزديك و همكاريهاي راهبردي، نهايتا همكاريهاي اقتصادي دو كشور نهايتا 2ميليارد دلار است. چون اين دو اقتصاد ايران و روسيه دقيقا مشابه هم هستند. اقلام صادراتي آنها يكي است و به نيازهاي مشابهي براي واردات نياز دارند.اين منطق اقتصادي است كه ايران را با چين صاحب روابط راهبردي اقتصادي ميكند. همانطور كه كشورهاي حاشيه خليج فارس هم همين وضعيت را دارند. عليرغم اين تشابهات، ايران با اين مشكل هم روبه روست كه كشورهاي غربي به دليل تحريمها نميتوانند با ايران كار اقتصادي كنند. اين وضعيت شرايط ويژهاي را در اختيار چين قرار ميدهد. با عبور از همه اين واقعيتها، معتقدم حتي اگر در ايران انقلاب سال 57 رخ نداده بود و سيستم و نظام سياسي قبل از انقلاب ادامه داشت، امروز شريك اول تجاري ايران باز هم چين بود!