ادعای عجیب مردی که همسرش را به آتش کشید؛ جادو شدم!

۱۴۰۲/۱۲/۲۱ - ۰۶:۰۰:۰۱
کد خبر: ۳۰۸۴۱۰
ادعای عجیب مردی که همسرش را به آتش کشید؛ جادو شدم!

مردی که همسرش را مقابل چشمان فرزندانش به قتل رسانده است، پای میز محاکمه رفت.

مردی که همسرش را مقابل چشمان فرزندانش به آتش کشیده ‌است مدعی شد دخترخاله‌اش او را جادو کرده‌ است.

به گزارش اعتمادآنلاین، متهم همسر جوانش را مقابل چشمان چهار فرزندش آتش زد و باعث مرگ او شد.

یک سال قبل خبر آتش‌سوزی مهیبی در یک خانه به ماموران داده ‌شد. پلیس متوجه شد دو نفر در این آتش‌سوزی زخمی شده‌اند که حال یکی از آنها وخیم است و به بیمارستان منتقل شده‌ است. ساعاتی بعد خبر رسید زن جوان به نام نازگل جانش را از دست داده ‌است.

شوهر این زن به نام حمید بازداشت شد. او گفت قصد کشتن همسرش را نداشت. با این حال با توجه به مدارک موجود و گفته‌های فرزندان مقتول، پرونده‌ای در خصوص قتل تشکیل و برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.

در جلسه رسیدگی، کیفرخواست علیه متهم خوانده شد. سپس با توجه به اینکه اولیای‌ دم اعلام گذشت کرده‌ بودند، متهم در جایگاه قرار گرفت.

جادو شده بودم

حمید اتهام قتل عمدی همسرش را رد کرد و گفت قصدش خودکشی بوده است. او گفت: من و همسرم چند سال پیش از افغانستان به ایران آمدیم. من ضایعات جمع می‌کردم و زندگی خوبی با همسر و چهار فرزندم داشتم. ما خوشبخت بودیم. مدتی بود که با دخترخاله‌ام به مشکل برخورده‌ بودیم. او خیلی ما را اذیت می‌کرد. شب حادثه به مهمانی رفتیم که دخترخاله‌ام هم آنجا حضور داشت. او من را جادو کرد و این اتفاق افتاد.

متهم ادامه داد: زمان حادثه همسرم خیلی عصبی بود. من یک دبه بنزین آوردم که روی خودم بریزم و به زندگی‌ام پایان دهم؛ اما نازگل اجازه نداد. می‌خواست بنزین را از من بگیرد. در این کش و قوس چون بخاری روشن بود، انفجار اتفاق افتاد و همسرم و من سوختیم. سوختگی نازگل شدیدتر بود. او را به حمام بردم تا با آب، آتش را خاموش کنم؛ اما آب قطع بود و این‌طوری بود که همسرم سوخت.

سپس قاضی به متهم گفت: همسایه‌ات گفته در ورودی را قفل کرده بودی و اجازه ورود به کسی نمی‌دادی. ضمن اینکه فرزندت هم گفته تو و مادرش با هم اختلاف داشتید و به خاطر درگیری‌ای که داشتید تو بنزین روی او ریختی و او را آتش زدی.

متهم گفت: اصلاً یادم نمی‌آید در را قفل کرده ‌باشم. حالا که بچه‌هایم من را قاتل مادرشان می‌دانند و چون پدرشان هستم گذشت کرده‌اند پس من نمی‌خواهم زندگی کنم و می‌خواهم بمیرم.

بعد از گفته‌های متهم و وکیل مدافع او، هیات قضات برای تصمیم‌گیری وارد شور شدند.