توجه به حوزه آسيبهاي اجتماعي ضروري است
متاسفانه اين روزها اخبار خوبي از حوزه آسيبهاي اجتماعي به گوش نميرسد. در واقع افزايش آمار بزههاي اجتماعي زنگ خطري براي امنيت جامعه محسوب ميشود و بي توجهي به اين مساله ميتواند در كوتاهمدت مشكلات عديدهاي را به وجود بياورد.
متاسفانه اين روزها اخبار خوبي از حوزه آسيبهاي اجتماعي به گوش نميرسد. در واقع افزايش آمار بزههاي اجتماعي زنگ خطري براي امنيت جامعه محسوب ميشود و بي توجهي به اين مساله ميتواند در كوتاهمدت مشكلات عديدهاي را به وجود بياورد. مساله اينجاست كه ما وقتي با مشكلات اقتصادي مهار نشدني دست و پنجه نرم ميكنيم در واقع زمينه را براي افزايش آسيبهاي اجتماعي فراهم كرده ايم. هر چه مشكلات اقتصادي و معيشتي در جامعه بيشتر باشد به طبع آن آسيبهاي اجتماعي افزايش پيدا خواهد كرد. اينكه مسوولان تنها بر روي مسائلي تاكيد ميكنند كه البته دغدغه تمامي افراد جامعه نيست و در اين بين ميان خواستههاي مردم و نيازمنديهايشان با آنچه مسوولان در اولويت قرار ميدهند فاصله زيادي وجود دارد ميتواند يكي از عوامل گسستهاي اجتماعي در كشور باشد. اين روزها اكثر مردم خواستار توجه مسوولان به مسائل اقتصادي هستند. چرا كه حل مسائل اقتصادي ميتواند به حل مشكلات ديگر از جمله آسيبهاي اجتماعي كمك كند. اما اگر قرار باشد شناسايي اين آسيبها هم از سوي مسوولان به درستي صورت نگيرد و تلاشي براي رفع آنها نشود نميتوانيم اميدوار باشيم كه امنيت اجتماعي به خودي خود تامين شود. قبل از هر چيز بهتر است در سال جديد اولويت مسوولان در واقع خواستهاي مردم باشد. توجه به خواستهاي مردم كه در بيشتر مواقع هم معيشتي و اقتصادي است ميتواند به آنها اين اميد و باور را بدهد كه مشكلاتشان ديده ميشود و البته براي رفع آن تلاشهايي هم صورت ميگيرد. متاسفانه وقتي شرايط اقتصادي سخت ميشود خود به خود بر افزايش آمار آسيبهای اجتماعي نيز تاثير ميگذارد. بالا رفتن آمار دزدي، خودكشي، فساد و فحشا و از همه مهمتر از بين رفتن اميد در بين قشر جوان ميتواند آسيبهاي جبرانناپذيري به جامعه وارد كند. در حال حاضر كشور ما بيش از هر زمان ديگري نيازمند شايسته سالاري است. تنها اين مساله ميتواند ما را از بحرانهايي كه در آن گرفتار شده ايم نجات بدهد. توجه به مسائل اجتماعي و آسيبهايي كه در جامعه وجود دارد بايد از سوي افرادي كه در اين زمينه تجربه و تبحر دارند صورت بگيرد. نميتوان با رفتارهاي قهري و دستوري مانع از افزايش آسيبها شد. تجربه اين موضوع را ثابت كرده مشكلات اجتماعي چيزي نيست كه به صورت دستوري حل و فصل شود. متاسفانه دستكاري آماري هم مزيد بر علت شده تا واقعيتهاي موجود به شكل ديگري نمايش داده شود و اين مساله هم به خودي خود مشكل آفرين خواهد بود. بايد باور كنيم كه طي چند سال اخير بحرانهاي اجتماعي به شكل غير منطقي افزايش يافتهاند. حتي مهاجرت در كشور ما به يك بحران تبديل شده است. حالا ديگر مهاجرت كردن از طبقه مرفه و متوسط جامعه به طبقه كارگر هم رسيده و اين ميتواند زنگ خطري براي هدف
جوان سازي جمعيت كشور باشد. به هر حال هر چه زودتر به آسيبهاي اجتماعي در سطح كلان جامعه توجه شود زودتر ميتوان مانع از بروز ناهنجاريها و بحرانها جلوگيري كرد.