مهم‌ترین دغدغه مردم احساس امنیت است

۱۴۰۳/۰۱/۲۶ - ۰۰:۵۶:۴۶
کد خبر: ۳۱۰۲۵۲
مهم‌ترین دغدغه مردم احساس امنیت است

وقتی سال گذشته را درباره جامعه ایران مرور می‌کنیم یکسری اسامی، مفاهیم، نگرانی‌ها، و پدیده‌ها دائم تکرار می‌شود، مثلاً سال گذشته ایده مهاجرت خیلی مطرح شد، یا یکی دو سالی هست که زن و همه مسائل وابسته به آن پررنگ‌تر از گذشته مورد توجه قرار می‌گیرد، مثلاً همین مساله حجاب را در نظر بگیریم، مساله‌ای که هنوز هم ادامه دارد. مساله اشتغال و امید به آینده هم جزو همین تکرارها هست.

وقتی سال گذشته را درباره جامعه ایران مرور می‌کنیم یکسری اسامی، مفاهیم، نگرانی‌ها، و پدیده‌ها دائم تکرار می‌شود، مثلاً سال گذشته ایده مهاجرت خیلی مطرح شد، یا یکی دو سالی هست که زن و همه مسائل وابسته به آن پررنگ‌تر از گذشته مورد توجه قرار می‌گیرد، مثلاً همین مساله حجاب را در نظر بگیریم، مساله‌ای که هنوز هم ادامه دارد. مساله اشتغال و امید به آینده هم جزو همین تکرارها هست.

اردشیر گراوند، پژوهشگر مسايل اجتماعی در این باره به خبرآنلاین می‌گوید: مهم‌ترین دغدغه افراد ایرانی احساس امنیت است. در واقع رکورد عجیب اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است که در جامعه ایرانی حاکم شده است، رکودی که سبب شده جامعه طراوت نداشته باشد. چیزی که امروز در جامعه ایرانی وجود دارد تسلط بیش از حد سیستم دولتی بر تمام وجوه زندگی مردم است. نهادهای دولتی امکان هرگونه تحرکی را از ملت ایران گرفته‌اند. آنقدر دولت همه‌جا هست که جوان از خیر تولید محتوا می‌گذرد. نکته جدی‌تر در جامعه ایرانی فساد عمومی است که در همه جا شکل گرفته است، این فساد به‌دلیل همان مانع بودن دولت در زندگی مردم است، هرجایی مانع بزرگ‌تر شود شما هیچ راهی جز رشوه و فساد ندارید.

او در توضیح احساس امنیت می افزاید: امنیت عمومی، یعنی از امنیت شغل گرفته تا درآمد، امنیت انتظامی گرفته تا قضایی. در سطح خانواده مهم‌ترین دغدغه خانواده‌های ایرانی هزینه و درآمد خانواده است که متاسفانه تنظیم نیست، مساله مهم دیگر در خانوار ایرانی مساله از دست دادن یک عضو خانواده است، یعنی مهاجرت‌های داخلی و خارجی سبب شده عموم خانوارهای ایرانی یک عضو خانواده خود را از دست بدهند و از او دور شوند. یک مساله مهم در خانواده ایرانی ضعف در اشتغال است، در حقیقت ۳۰ درصد خانوارهای ایرانی هیچ شاغلی ندارند و حداقل ۲۵ درصد خانوارهای ایرانی مستاجر هستند. نکته جدی‌تر خانوار ایرانی این است که امکان باروری را از دست داده است، طوری‌که دغدغه والدین این شده که فرزندان‌شان نمی‌خواهند بچه‌دار شوند. مهم‌ترین دغدغه خانواده‌هایی که بچه دارند هم نگهداری از فرزندشان است.

 

جامعه دچار بی‌تکلیفی شده است

این پژوهشگر اجتماعی در بخش دیگری از سخنانش
می‌گوید: نکته مهم درباره جامعه ایرانی بی‌تکلیفی این جامعه درباره آینده است که هیچ چشم اندازی ندارد. جامعه ایرانی امروز مقهور یک جناح بندی‌های سیاسی شده که خود این دو جناح‌ سیاسی سبب گرفتاری فعلی ایران شده‌اند و مردم هم توان جایگزینی این‌ها را پیدا نکرده‌اند برای همین هم احساس بی‌قدرتی می‌کنند، جامعه‌ای که احساس بی‌قدرتی کند امکان هرگونه توسعه‌ای را از دست می‌دهد.

او می افزاید: اتفاقات سال ۱۴۰۱ یک بخشی از عواطف، احساسات و امید ملت را هدف قرار داد، ولی اساساً مسائل ما خیلی بنیادی‌تر از اتفاقات سال گذشته است، ماجرای مهسا امینی محصول مشکلاتی بود که از قبل در کشور وجو داشت، اما به هر صورت آن اتفاقات یک‌جور دلزدگی و ناراحتی در کشور حاکم کرده است.

اردشیر گراوند در پاسخ به این سوال که پیش بینی او از جامعه ایرانی در سال ۱۴۰۳ چیست؟ می گوید: درباره دو مورد در آینده می‌شود صحبت کرد، یکی درباره زندگی عمومی مردم است، از آن‌جایی که در کشور ما حدود ۲۰ میلیون خانوار ایرانی به زراعت و دامداری ربط دارند، با بارش باران درآمدها افزایش پیدا می‌کند و در جامعه تزریق می‌شود، بنابراین اگر سال آینده باران مناسب ببارد و کشاورزی دامداری تامین شود تا هزینه درآمد خانوار مناسب شود، احتمال بروز خشونت در سال آینده را کاهشی می‌دانم و حتی ممکن است هیچ خشونتی بروز نکند. اگر باران نبارد و همچنان هزینه درآمد خانوارها با مشکل همراه باشد مردم پتانسیل خشونت را خواهند داشت در چنین وضعیتی اگر دولت اقداماتی مانند افزایش بهای بنزین داشته باشد حتما بروز خشونت در کشور وضعیت جدی پیدا می‌کند. مردم از منظر مالی در دو نقطه سال تخلیه می‌شوند، یکی پایان فروردین و دیگر پایان مهر هر سال. در اردیبهشت ماه جیب‌ها خالی است و هر حرکت اشتباهی از دولت می‌تواند سبب‌ساز بروز خشونت شود.

او ضمن ارزیابی حوزه زنان در کشور می افزاید: هر جامعه‌ای که زن و معلم در آن عزیز شوند جایگاه بلندی دارد، جامعه‌ای که در آن به زن بی‌توجهی شود وضعیت ضعیفی پیدا می‌کند. ما در جامعه زنان باسواد داریم، امروز نرخ زنان باسواد در گروه سنی جوان به ۹۵ درصد رسیده و نرخ زنان تحصیل کرده به بالای ۵۰ درصد رسیده است اما نرخ بیکاری همین زنان تحصیل کرده ۷۰ درصد است، بنابراین طبیعی است که زنان پتانسیل خشونت داشته باشند و البته به‌شدت هم در جامعه تاثیرگذار هستند. خیر جامعه در این است که زندگی زنان را توسعه بدهیم که بتوانند با توجه به توانایی‌های‌شان به جایگاه واقعی برسند، شر برای جامعه این است که آنها را در همین وضعیت نگه داریم.

گراوند در پایان در مورد دلایل افزایش مهاجرت
می‌گوید: یکی به دلیل نداشتن شغل است، افراد مهاجرت می‌کنند که شغل پیدا کنند. به‌طور طبیعی بخش دیگر مهاجرت داخلی برای تبعیت از خانوار است، یعنی یکی از اعضای خانواده برای شغل به شهری دیگر مهاجرت کرده، بقیه اعضای خانواده هم به‌دنبال آن مهاجرت می‌کنند. آسیب های مهاجرت را نباید نادیده گرفت چرا که باعث می شود در مبدا تمام سرمایه‌ها مانند سرمایه اجتماعی، مالی و غیره از دست می‌رود، بنابراین در مبدا ما با تخریب سرمایه‌ها مواجه هستیم. در شهرهای مقصد با تراکم مواجه می‌شویم، این تراکم هم سبب تخریب و بی‌سامانی نظام اجتماعی در مقصد می‌شود.