به قولهايي كه ميدهيد عمل كنيد
بسياري از والدين در شرايطي كه عمدتا به آنها تحميل ميشود و يا در حالتهاي استرس زا ممكن است قولهايي را به فرزندانشان بدهند كه هيچوقت توانايي انجام آن را نداشته باشند. اما اين اتفاق شايد از نگاه والدين رفع و رجوع يك موقعيت باشد اما براي فرزندان تبديل به دروغهايي ميشود كه از شما ميشنوند و به اين ترتيب هم اعتمادشان به شما را از دست ميدهند هم در مورد اينكه تا چه ميزان برايشان اهميت قايل هستيد دچار ترديد شده و هم اعتماد به نفس خود را از دست ميدهند.
بسياري از والدين در شرايطي كه عمدتا به آنها تحميل ميشود و يا در حالتهاي استرس زا ممكن است قولهايي را به فرزندانشان بدهند كه هيچوقت توانايي انجام آن را نداشته باشند. اما اين اتفاق شايد از نگاه والدين رفع و رجوع يك موقعيت باشد اما براي فرزندان تبديل به دروغهايي ميشود كه از شما ميشنوند و به اين ترتيب هم اعتمادشان به شما را از دست ميدهند هم در مورد اينكه تا چه ميزان برايشان اهميت قايل هستيد دچار ترديد شده و هم اعتماد به نفس خود را از دست ميدهند. قبل از هر چيز بايد در ياد داشته باشيم كه ما به عنوان والدين الگوي فرزندان خود هستيم پس تمامي رفتارهاي ما از طرف آنها مورد الگوبرداري قرار ميگيرد. ما وقتي ميخواهيم به فرزند خود آموزش دهيم كه دروغ گفتن كار خوبي نيست فقط با حرف زدن در اين رابطه به موفقيت نميرسيم بلكه عمل كردن به اين مساله از سوي خود ما ميتواند تاثيري به مراتب بيشتر از حرف و نصيحت در بچهها داشته باشد. پس وقتي شما بهطور مثال براي ساكت كردن فرزندتان در يك محيط عمومي به او قولي ميدهيد اما به آن عمل نميكنيد اعتبار خود را زير سوال برده ايد و از سوي ديگر به فرزندتان ياد داده ايد كه ميتواني بعضي مواقع براي رهايي از برخي موقعيتها دروغ بگويي. اين مجوزي است كه شما با رفتارتان به فرزند خود ميدهيد در حالي كه اعتماد او را هم خدشهدار ميكنيد و موارد ديگر يا به سختي راضي ميشود كه حرف شما را باور كند و يا اصلا دليلي براي قبول قولها و حرفهاي شما نميبيند و ديگر نميتوانيد او را راضي كنيد. گاهي رفتار كودك بهگونهاي است كه از كنترل والدين خارج ميشود و والدين را مجبور ميكند تا قولي دهند كه فقط شرايط را آرام كنند اما از عملي كردن آن قول ناتوان هستند، در اين شرايط كودك دچار سردرگمي و نااميدي ميشود. برخي مواقع هم شرايط عمل كردن به قول تغيير ميكند و والدين موقعيت انجام به قول خود را از دست ميدهند.» بهتر است در چنين شرايط دشواري والدين بهجاي قول دادن به كودك جهت كنترل رفتار، او را از محيط خارج كنند و زماني كه كودك آرامش گرفت، شرايط و قوانين را براي او با جملاتي ساده و كوتاه توضيح دهند. به هر حال نبايد فراموش كنيم كه كلمات قدرت دارند و وقتي ما از آنها سوءاستفاده ميكنيم يا آنها را ناديده ميگيريم، اين امر ميتواند پيامدهايي را به دنبال داشته باشد. والديني كه براي كنترل وضعيت و رفتار ناسازگار كودك خود قولي به او ميدهند و به آن عمل نميكنند باعث افزايش رفتارهاي مخرب فرزند خود ميشوند. آنها با ايجاد حس نااميدي در كودك خشم او را برانگيخته و باعث كاهش عزتنفس در كودك و حس بيارزشي در او ميشوند. گاهي والدين تصور ميكنند كه دادن وعدههاي پوشالي تنها گزينه براي آرام كردن فرزندشان است. در صورتي كه قول دادن در اين شرايط أصلا گزينه خوبي به شمار نميرود. والدين معمولاً به دليل ترس از قشقرق راه انداختن كودكان و به دليل مشغلههاي زياد خود، قبل از حضور در شرايط خاص قوانين آن موقعيت را براي كودك توضيح و شرح نميدهند و شرايط را شفاف نميكنند؛ در مقابل براي آرام كردن كودك قولهاي مكرر به او ميدهند و براي عمل كردن به آن دچار فراموشي ميشوند. به هر حال قانون طلايي اين است كه آنچه را كه ميگوييد انجام دهيد و فقط آنچه را كه انجام خواهيد داد، بگوييد.