مرگ خاموش هويت
يكي از چالشهاي بزرگي كه اين روزها كشور ما با آن مواجه شده روند رو به رشد نرخ پيري در جامعه است. پايين آمدن آمار ازدواج و به تبع آن آمار فرزندآوري باعث شده تا جمعيت ايران كه زماني به جواني زبانزد بود حالا ديگر در آستانه پيري قرار بگيرد.
يكي از چالشهاي بزرگي كه اين روزها كشور ما با آن مواجه شده روند رو به رشد نرخ پيري در جامعه است. پايين آمدن آمار ازدواج و به تبع آن آمار فرزندآوري باعث شده تا جمعيت ايران كه زماني به جواني زبانزد بود حالا ديگر در آستانه پيري قرار بگيرد.
در واقع پيري جمعيت بحراني است كه زنگها را براي همه به صدا درآورده است. استفاده از شگردهاي تبليغاتي، ارسال پيامهاي تبليغي از طرق مختلف و استفاده از شخصيتهاي سياسي، مذهبي، و حتي مالكان ثروت و كارآفرينان بزرگ از جمله راهكارهايي است كه جهانيان براي مقابله با اين پديده به آنها متوسل شدهاند. مساله پيري جمعيت حالا ديگر فقط چالشي براي كشور ما نيست بلكه بیشتر كشورهاي جهان به آن دست به گريبان هستند به خصوص كشورهاي اروپايي و امريكايي شايد يكي از دلايل بروز چنين اتفاقي تغيير سبك زندگي افراد باشد. البته در برخي كشورها مسائل ديگري از جمله مسائل اقتصادي و رفاه اجتماعي و ... دخيل است اما تغيير سبك زندگي بيش از همه بر دامن زدن به اين مشكل تاثيرگذار بوده است.
جهان پير و راهكارهاي مقابل
از سوي ديگر به دنبال كاهش جمعيت در كشورهاي توسعهيافته، نياز به نيروي كار در اين كشورها بهطورجدي حس شد. اولين تصميم براي حل اين مساله پذيرش مهاجران بود؛ اما سياستمداران غربي به زودي متوجه شدند كه اين امر براي آنها مخاطرات جدي فرهنگي، سياسي و امنيتي خواهد داشت؛ لذا تلاش نمودند تا با تغيير رويكرد و ارايه مشوقهاي فرزندآوري جمعيت بومي خود را افزايش دهند.
پيشرفت چين و هند دو كشور پرجمعيت جهان اين را به جهانيان نشان داد كه جمعيت، نيرو و موتور محركه توليد و پيشران صنعت كشورهاست. به همين دليل تمامي كشورها در تلاش هستند با افزايش جمعيت خود نيروي كار لازم را براي پيشرفت و ادامه حيات سياسي خود در نظر بگيرند.
كاهش جمعيت؛ مرگ خاموش هويت
امروز تمامي جهانيان به نقش مهم جمعيت پي برده و از خطرات پيري جمعيت كه بهراستي ميتوان آن را به «مرگ خاموش هويت» تعبير كرد، آگاه هستند. شايد به همين خاطر است كه بيشتر كشورها به دنبال راهكارهايي براي افزايش جمعيت خود هستند از جمله افزايش مرخصي زايمان، مرخصي بدون حقوق به پدربزرگها و مادربزرگها براي نگهداري از نوههايشان، كمك مالي به پدران و مادران شاغلي كه به دليل تولد فرزند خود يا مرخصي بهواسطه نگهداري از فرزند براي مدتي دستمزد دريافت نكرده اند؛ تضمين امنيت شغلي پس از مرخصيهاي زايمان، كمكهزينه تحصيلي براي دانشآموزان، هداياي نقدي براي فرزندآوري، معافيتهاي مالياتي، اهداي مسكن، كمكهاي بهداشتي و مراقبتهاي اجتماعي از جمله كمكهاي تشويقي هستند كه در كشورهايي همچون فرانسه، آلمان، انگلستان، روسيه، ژاپن و ...
در پيش گرفته شده است.
حتي چين هم كه امروز نماد سرزمين پر جمعيت بهشمار ميرود از پيري جمعيت در رنج است چرا كه دولت اين كشور از سال ۱۹۷۹ تصميم به اجراي سياست تكفرزندي در كشور گرفت. اما اكنون پس از گذشت نزديك ۴ دهه با مشكلاتي مواجه شده است و سياست خود را به دو فرزندي تغيير داده است.كره جنوبي قصد دارد با راهاندازي قطارهاي سريعالسير و انتقال جمعيت به خارج شهر، افراد بيشتري را خانهدار كرده و تشويق به ازدواج كند.
رشد جمعيت باعث رشد اقتصادي ميشود؟
چگونه جمعيت بيشتر ميتواند باعث رشد اقتصادي شود؟ سادهترين راه براي رشد اقتصادي از طريق جمعيت، نيروي كار است. جمعيت بيشتر يك كشور، سبب افزايش نيروي كار و نيروي كار بيشتر منجر به توليد محصولات بيشتر ميشود كه همان رشد اقتصادي است.
افزايش جمعيت فقط براي توليد محصولات بيشتر نيست، بايد تقاضا براي آن محصولات هم وجود داشته باشد. با جمعيت بيشتر، ناگزير تقاضاي بيشتري براي محصولات وجود خواهد داشت. ازآنجاكه عرضه محصولات به دليل افزايش نيروي كار روبهافزايش است، به افزايش تقاضا رسيدگي خواهد شد. بهطوركلي، رشد جمعيت باعث رشد اقتصادي با تقاضاي و عرضه محصولات بيشتر مردم ميشود. افزايش كارآفريني، تنوع و غناي فرهنگي بيشتر، حمايت از سيستمهاي تأمين اجتماعي از طريق هجوم كارگران جوان، توسعه زيرساختي ناشي از شهرنشيني، نفوذ سياسي بيشتر، افزايش پتانسيل براي تخصص و تقسيم كار، انتشار سريعتر ايدهها و نوآوري، و دريايي از استعداد از ديگر پيامدهاي مثبت افزايش جمعيت هستند.
اما نكته مهمي كه در مقوله رشد جمعيت وجود دارد مديريت و راهبري آنان است. چه بسيار كشورهايي كه جمعيتي زياد دارند؛ اما در فقر هستند؛ لذا مديريت افزايش جمعيت ميتواند در كنار افزايش نفوس براي يك كشور قدرت توليد كند.
كاهش آمار ازدواج، كاهش مواليد
شهلا كاظمي پور، جمعيت شناس نيز در اين باره به ايسنا گفت: يكي از دلايل كاهش تعداد مواليد را ناشي از كاهش جمعيت در معرض ازدواج است. با كاهش تعداد مواليد در دو دهه ۷۰ و ۸۰، اكنون تعداد جوانان در سن ازدواج نيز كاهش يافته است. آمارها نيز گواه همين امر است؛ در سال ۱۳۸۵، ۸۹۰ هزار ازدواج در كشور به ثبت رسيد كه به مرور اين رقم به ثبت ۷۰۰ هزار ازدواج و طي سال گذشته نيز به كمتر از ۵۰۰ هزار ازدواج در كشور رسيده است. بالطبع با كاهش تعداد افراد در معرض ازدواج، تعداد فرزندان ناشي از آنها هم بدون تغيير باروري كاهش مييابد؛ بنابراين يكي از دلايل كاهش مواليد در ايران بحث «ساختاري» است.
او با اشاره به آخرين وضعيت نرخ رشد جمعيت در ايران، اظهار كرد: آمارهاي سازمان ثبت احوال نشاندهنده كاهش تعداد ولادتهاست، به گونهاي كه در سال ۱۴۰۰، يك ميليون و ۱۱۷ هزار تولد، در سال ۱۴۰۱ يك ميليون و ۷۲ هزار تولد و در سال ۱۴۰۲ يك ميليون و ۵۲ هزار تولد ثبت شده است.
كاظمي پور يكي از دلايل كاهش تولدها را ناشي از كاهش ميزان باروري دانست و در توضيح بيشتر اين موضوع گفت: در سرشماري سال ۱۳۸۵، ميزان باروري زنان ۱.۸ فرزند و در سال ۱۳۹۵ ميزان باروري زنان ۲ فرزند بود. پيشبينيهاي انجام شده در سال ۱۴۰۲ نيز نشان ميدهد كه اين نرخ به ۱.۶ فرزند رسيده است.
ساختار جمعيتي، از دلايل كاهش مواليد در ايران
اين جمعيتشناس دليل ديگر كاهش تعداد تولدها را ناشي از كاهش جمعيت در معرض ازدواج و به دنبال آن كاهش تعداد ازدواجها، اعلام كرد و افزود: با كاهش تعداد مواليد در دو دهه ۷۰ و ۸۰، اكنون تعداد جوانان در سن ازدواج نيز كاهش يافته است. آمارها نيز گواه همين امر است؛ در سال ۱۳۸۵، ۸۹۰ هزار ازدواج در كشور به ثبت رسيد كه به مرور اين رقم به ثبت ۷۰۰ هزار ازدواج و طي سال گذشته نيز به كمتر از ۵۰۰ هزار ازدواج در كشور رسيده است. بالطبع با كاهش تعداد افراد در معرض ازدواج، تعداد فرزندان ناشي از آنها هم بدون تغيير باروري كاهش مييابد؛ بنابراين يكي از دلايل كاهش مواليد در ايران بحث ساختاري است.
كاظميپور در ادامه به كاهش نرخ رشد جمعيت نيز اشاره كرد و يادآور شد: رشد جمعيت حاصل تفاضل ولادت از مرگ و مير است كه باتوجه به كاهش ولادتها و افزايش مرگ و مير، در حال حاضر اين نرخ براساس پيشبينيها به ۰.۷ درصد كاهش يافته است. او در بخش ديگري از سخنان خود، به قانون جواني جمعيت مصوب سال ۱۴۰۰ اشاره و تصريح كرد: كشورهايي كه بيش از ۴۰ درصد جمعيتشان كمتر از ۱۵ سال سن دارند جوان تلقي ميشوند اما اگر در كشوري باروري كاهش يابد، آن كشور با رسيدن به سن جواني با پديدهاي به نام تورم جواني جمعيت روبرو ميشود و اين يعني بيشترين سهم جمعيتي آن كشور را ۱۵ تا ۳۰ سالهها تشكيل ميدهند. در بازه بعدي اگر كاهش باروري ادامهدار باشد، از قاعده هرم سني جمعيت كاسته شده و مجددا ۱۵ سال بعد، جوانان ۱۵ تا ۳۰ ساله به سن ۳۰ تا ۴۵ سال ميرسند.
ورود ايران به «پنجره جمعيتي» از سال ۱۳۸۵
اين جمعيتشناس يادآور شد: اصطلاح ديگري كه به نام «پنجره جمعيتي» وجود دارد اين است كه اگر بيش از دو سوم جمعيت هر كشوري بين ۱۵ تا ۶۴ سال سن داشته باشد، جمعيت «ميانسال» تلقي ميشود؛ اين، مرحلهاي است كه جمعيتشناسان از آن به عنوان پنجره جمعيتي ياد ميكنند، چراكه اگر سهم جمعيت فعال در هر كشوري بالا باشد، بالطبع گفته ميشود كه افراد بيشتري فعاليت اقتصادي دارند و افراد وابسته به جمعيت فعال (شامل كودكان كمتر از ۱۵ سال و افراد ۶۵ ساله به بالا) كمتر از يك سوم جمعيت خواهند بود، در نتيجه ميزان وابستگي به حداقل ميرسد؛ يعني پنجره جمعيتي به عنوان فرصت جمعيتي تلقي ميشود كه كشور ميتواند به رشد و شكوفايي اقتصادي برسد؛ جمعيتشناسان معتقدند كه بالاترين سهم جمعيت در سن فعاليت است و اين درحالي است كه ايران از سال ۱۳۸۵ وارد پنجره جمعيتي شده است.
جمعيت جوان ايران ۱۵ سال ديگر افزايش مييابد
اوبا اشاره به آمارهاي جمعيت جوان ايران طي سالهاي مختلف، تصريح كرد: بررسي آمارهاي جمعيتي در سال ۱۳۶۵ نيز نشان ميدهد كه در سال ۱۳۶۵، ۲۶ درصد جمعيت كشور ۱۵ تا ۳۰ سال سن داشتهاند. اين رقم در سال ۱۳۷۵ به ۲۸ درصد، در سال ۱۳۸۵ به ۳۵ درصد و در سال ۱۳۹۵ به ۲۵ درصد رسيده است. به عبارتي در سال ۱۳۸۵ جمعيت جوان در ايران به اوج خود رسيده كه مربوط به مواليد دهه ۶۰ است. همچنين جمعيت جوان در سال ۱۴۱۵ به ۲۲ درصد و در سال ۱۴۲۵ به ۱۸ درصد و در سال ۱۴۳۵ به ۱۶ درصد كاهش مييابد.
اين جمعيتشناس در پاسخ به اين سوال كه آيا در قانون جواني جمعيت براي دستيابي به نرخ رشد جمعيت هدفگذاري صورت گرفته است، ادامه داد: در قانون برنامه هفتم براي دستيابي به نرخ باروري تا ۲.۵ فرزند تا پايان برنامه هفتم هدفگذاري شده و اگر فرض كنيم كه سياستها اعمال شوند و به نرخ مورد نظر دست پيدا ميكنيم، ۱۵ سال بعد از آن ميتوانيم شاهد افزايش درصد جمعيت جوان در كشور باشيم.