سهم و نقش بانک مرکزی در نوسانات ارزی

۱۴۰۳/۰۳/۰۸ - ۰۱:۳۷:۱۳
کد خبر: ۳۱۳۵۲۸

هر زمان که از من درباره تحولات بازار ارز و سیاست‌گذاری‌های بانک مرکزی پرسشی مطرح شده و درخواست ارائه تحلیلی می‌شود به یاد داستان «فیل در تاریکی» مولانا می‌افتم. داستان به این صورت است که از هندوستان فیلی آورده و در یک خانه تاریک قرار داده‌اند. مردمی که تا به آن زمان فیل ندیده بودند در خانه‌ای تاریک هر کدام روی بخشی از اندام فیل دست می‌کشند.

آلبرت بغزیان

هر زمان که از من درباره تحولات بازار ارز و سیاست‌گذاری‌های بانک مرکزی پرسشی مطرح شده و درخواست ارائه تحلیلی می‌شود به یاد داستان «فیل در تاریکی» مولانا می‌افتم. داستان به این صورت است که از هندوستان فیلی آورده و در یک خانه تاریک قرار داده‌اند. مردمی که تا به آن زمان فیل ندیده بودند در خانه‌ای تاریک هر کدام روی بخشی از اندام فیل دست می‌کشند. در واقع هر کس در تاریکی تصویری از فیل در ذهن خود می‌ساخت و آن را تشریح می‌کرد. فردی دست به خرطومش می‌کشید و فیل را موجودی در شکل یک لوله تصور می‌کرد. فرد دیگری دست بر گوش فیل می‌کشید و فیل را در حکم بادبزنی تصور می‌کرد. دیگری که دست بر پای فیل می‌کشید، فیل را مانند ستونی محکم تعریف می‌کرد. نهایتا یک نفر هم دست بر کمر فیل کشید و فیل را در شمایل یک تخت صاف دید! همه این اجزا هر چند بخشی از واقعیت فیل بودند، اما همه حقیقت این جاندار را نمایان نمی‌کردند. این تناقضات درخصوص تعریف از یک امر واحد ادامه داشت تا اینکه در این خانه تاریک شمعی روشن شده و نوری تابیده می‌شود و واقعیت فیل نمایان می‌شود. واقعیت سیاست‌های ارزی بانک مرکزی و در تصویری کلی‌تر واقعیت اقتصاد ایران همین‌گونه است. ما به عنوان تحلیلگر و اقتصادخوانده، در شرایطی اقدام به ارزیابی و ارائه تحلیل می‌کنیم که کمترین دسترسی را به داده‌های اطلاعاتی و اقتصادی مستند داریم. داده‌هایی که دراختیار بانک مرکزی و سایر ساختارهای اقتصادی است و از آنجا که شفاف نیست و دراختیار عموم قرار داده نمی‌شود، بنابراین تحلیل‌ها هم از جامعیت کافی برخوردار نیست. این اعداد و ارقام و داده‌ها در واقع در حکم همان شمعی هستند که واقعیت‌های اقتصادی را در تاریکی نمایان می‌کنند. خوب است رخدادهای اخیر در بازار ارز بررسی شوند. نرخ ارز در ایران در روزهای پایانی سال حدود 30درصد افزایش پیدا کرد و به محدوده 70 هزار تومانی نزدیک شد. بعد دوباره نزولی شد و امروز به زیر 60 هزار تومان رسیده است. هر کدام از تحلیلگران مانند افرادی که در تاریکی به فیل دست می‌زنند، هر کدام به بخشی از واقعیت، دست کشیده و بعد تحلیلی ارائه می‌کنند، اما واقعیت کلان چیز دیگری است. این بانک مرکزی است که باید داده‌های مستند را دراختیار رسانه‌ها و کارشناسان قرار دهد تا تصویر واقعی از بازار ارز ارائه شود. واقعه سقوط بالگرد رییس‌جمهور و همراهان ایشان به اندازه‌ای بزرگ بود که قاعدتا می‌توانست نرخ ارز در ایران را افزایشی کند، اما این‌گونه نشد. چرا؟ این امر نشان می‌دهد که بانک مرکزی ایران قادر است بازار ارز را در برابر انتظارات تورمی و تکانه‌های بیرونی حفاظت کند؛ اگر نرخ ارز به دلیل رخدادهای پیرامونی افزایشي می‌شود، شاید به این دلیل باشد که بانک مرکزی و دولت این‌طور می‌خواهند! درواقع دولت قصد می‌کند روند تبدیل ارزهایش به ریال را افزایشی کند یا کاهشی یا در وضعیت باثبات قرار دهد. حتی سوداگران و دلالانی که قصد دارند بازار را به سمت نوسان هدایت کنند، با چراغ سبز بانک مرکزی می‌توانند یک چنین اقداماتی صورت دهند. به نظرم هیچ دلیل منطقی وجود نداشت که نرخ ارز در ایران طی ماه‌های بهمن و اسفند 1402 و فروردین و اردیبهشت 1403 این اندازه رشد پیدا کند. تاسف‌آور اینکه همزمان با افزایش دامنه‌های ثبات در ایران بازهم زمزمه‌هایی ازسوی برخی افراد و جریانات درخصوص «نرخ واقعی ارز» می‌شود. اسم رمزی که همواره قبل از آغاز نوسانات ارزی شنیده می‌شود. این دست از افراد و رسانه‌های همسوی آنان اعلام می‌کنند نرخ واقعی ارز در ایران بالای 80 هزار تومان است و اگر در بازار این نرخ وجود ندارد، این به معنای سرکوب نرخ ارز توسط دولت است! باید بدانیم گزاره‌ای به نام نرخ واقعی ارز در علوم بنيادین اقتصادی وجود ندارد. در زبان محاوره ممکن است از این واژه‌ها استفاده کرد اما در واقعیت بازارهای اقتصادی یک چنین واژه‌ای بی‌معناست. هیچ کشوری را در سطح جهان نمی‌توان پیدا کرد که نرخ متغیرهای اثرگذار اقتصادی خود را آزاد و رها ول کند. این دسته از تحلیلگران همان‌گونه که در مورد خودروی 206 حرف می‌زنند درباره نرخ ارز هم صحبت می‌کنند. می‌گویند ارز هم مانند کالاست و باید نرخ آن را رها کرد. معمولا هم استدلال‌های این افراد مبتنی بر این نظریه است که نرخ تورم کشور مقصد باید با نرخ تورم کشور مبدا ارزی سنجیده شود و نرخ ارز تعیین شود. یعنی اگر نرخ ارز در ایران 40درصد است و در امریکا 2درصد، نرخ ارز ایران هر سال حداقل باید 38درصد (40درصد تورم ایران منهای 2درصد تورم امریکا شود) افزایش یابد! 

این استدلال‌ها هر چند رنگ و بوی تئوریک و اقتصادی دارند اما مبتنی بر واقعیت‌های بازارها نیست. کسانی این ایده‌ها را مطرح می‌کنند که اتفاقا سوداگری و دلالی می‌کنند. جالب اینجاست که نرخ تورم در ایران متاثر از نوسانات ارزی است نه بالعکس. اگر نرخ ارز بالا نرود نرخ بسیاری از اقلام و کالاها هم این اندازه رشد نمی‌کند. اگر این‌گونه بخواهیم تصمیم‌گیری کنیم در یک چرخه بی‌نهایت گرفتار می‌شویم، نرخ تورم به دلیل افزایش نرخ ارز بالا می‌رود و نرخ ارز از دل کسر نرخ تورم ایران با نرخ تورم امریکا تعیین می‌شود! نرخ ارز در ایران باید از یکسری مطالعات بهینه‌یابی تعیین شود. مثلا باید مشخص شود کدام مورد است که رشد اقتصادی 6درصدی را محقق می‌کند؟ تورم را یک رقمی و بیکاری زیر 10درصدی یا تراز تجاری کشور را بهبود می‌بخشد؟ این عدد باید به دست آید و نرخ ارز مبتنی بر آن تنظیم شود. تورم در ایران به دلیل انتظارات تورمی، ‌افزایش نرخ ارز، تحریم‌‌ها و... بالا می‌رود. این روند افزایش عادی و روتین نیست که با یک چنین فرمول‌های ساده‌انگارانه‌ای بخواهیم آن را تعیین کنیم.