افزايش اخبار ناخوشايند قتل‌هاي ناخواسته

ناكامي و محروميت محرك خشونت ورزي است

۱۴۰۳/۰۴/۱۳ - ۰۰:۰۸:۱۹
کد خبر: ۳۱۵۷۷۲
ناكامي و محروميت محرك خشونت ورزي است

طي روزهاي گذشته اخباري از نزاع‌هايي كه به قتل ختم شده‌اند در رسانه‌هاي رسمي كشور بازتاب داده شد. نزاع‌هايي كه پايه آن خشم و عصبانيت آني بود ولي در نهايت به مرگ انسان‌ها ختم شد.

طي روزهاي گذشته اخباري از نزاع‌هايي كه به قتل ختم شده‌اند در رسانه‌هاي رسمي كشور بازتاب داده شد. نزاع‌هايي كه پايه آن خشم و عصبانيت آني بود ولي در نهايت به مرگ انسان‌ها ختم شد. اولين خبر مربوط به پيدا شدن پيكر پسر جواني در يكي از محله‌هاي تهران بود. شاهدان عيني از درگيري لفظي او با دو فرد ديگر خبر دادند و در نهايت هم يكي از آن دو فرد پسر جوان را با چاقو مورد حمله قرار داده و سپس از محل گريخته. خبر ديگر مربوط به مرگ دو مرد در نتيجه اختلافات مالي بود كه يكي از آن دو ديگري را به قتل رسانده و در نهايت دست به خودكشي مي‌زند. اما خبر سوم شايد براي خيلي‌ها تكان‌دهنده‌تر از اخبار قبلي بود. دو همسايه با هم بر سر مسائل ساختمان و پول شارژ مشاجره مي‌كنند يكي از آنها بعد از دقايقي با عصبانيت دوباره به خانه همسايه هجوم مي‌برد و زن و شوهر جوان را مقابل چشم فرزندشان به قتل مي‌رساند. اين ميزان از خشونت در جامعه ما چه تعبيري مي‌تواند داشته باشد. چرا افراد با هر اتفاق دست به سلاح سرد برده و براي نابودي طرف مقابل بدون اينكه لحظه‌اي به عاقبت كار خود فكر كنند وارد عمل مي‌شوند. در مشاجره‌ها و بگومگوهاي اجتماعي اين ميزان خشونت نشان از چه نوع شرايطي كه بر جامعه حاكم است، دارد؟ آيا واقعا اين ميزان از خشونت زنگ خطري براي جامعه ما به حساب مي‌آيد يا اينكه با بزرگ نمايي در اخبار باعث مي‌شود تا مردم حس ناامني را تجربه كنند. اينكه مسوولان از ايجاد سالانه بيش از ۶ و نيم ميليون پرونده در كلانتري‌هاي كشور خبر مي‌دهند خود گواهي بر افزايش ميزان خشونت در جامعه نيست؟ مگر مي‌شود افراد تا اين حد روي رفتارهاي ناگهاني خود هيچ كنترلي نداشته باشند. 

نبود آرامش و آسايش عامل بروز خشونت

ميترا نوبخت، جامعه شناس در اين باره به «تعادل» مي‌گويد: متاسفانه بي توجهي به رفاه اجتماعي و آسايشي كه مردم براي زندگي به آن احتياج دارند باعث شده تا مقوله كنترل خشم هر روز بيشتر از روز قبل با چالش عدم توانايي افراد مواجه شود. جامعه‌اي كه مردم در آن سر درگريبان و گرفتار باشند چنين خشونت‌هاي آني كه نتيجه‌اش مي‌شود قتل‌هاي ناخواسته مي‌تواند افزايش پيدا كند.  او مي‌افزايد: برخي اخبار به قدري تلخ و تكان‌دهنده‌اند كه تا مدت‌ها از ذهن افراد پاك نمي‌شوند. حال همين خشونتي كه در اخبار وجود دارد مي‌تواند زمينه ساز خشونت‌هاي بعدي در جامعه باشد. اما نمي‌توان با پاك كردن صورت مساله بگوييم كه آمار خشونت را پايين آورده ايم. وقتي ما اين حرف را مي‌زنيم مسوولان فكر مي‌كنند منظورمان جلوگيري از درج اخبار است در حالي كه منظور ما رسيدگي به وضعيتي است كه باعث بروز چنين خشم‌هاي انفجاري در جامعه شده است. 

خشونت و چرخه معيوب انتقال آن

اين جامعه شناس مي‌گويد: متاسفانه در جامعه ما چرخه معيوب انتقال خشونت هر روز بيشتر از روز قبل خودنمايي مي‌كند. در جامعه‌اي كه مردم با مشكلات گوناگون از جمله مسائل معيشتي و درماني و ... دست و پنجه نرم مي‌كنند خشونت مي‌تواند به شكل يك زنجيره ايجاد شود. هر كسي مي‌خواهد خشم خودش را بر سر ديگري خالي كند و اين چرخه تا جايي ادامه پيدا مي‌كند كه به يك قتل ناخواسته تبديل مي‌شود.

او مي‌افزايد: مردي كه در يك اقدام غير عادي زن و شوهر جواني را در مقابل فرزندشان به قتل مي‌رساند قطعا از قبل قصد چنين كاري را نداشته اما خشمي كه به دلايل گوناگون در اين فرد تلنبار شده است در لحظه‌اي نامناسب و در مكاني نامناسب با جرقه‌اي بي اهميت مانند باروت عمل كرده و باعث بروز چنين اتفاق دردناكي شده است. 

وقتي آرامش نباشد خشونت  جايگزين مي‌شود

ميترا نوبخت در بخش ديگري از سخنان خود مي‌گويد: مادامي كه در جامعه به دلايل مشكلات اجتماعي و اقتصادي و ... آرامش حاكم نباشد بروز خشونت به يك امر عادي بدل مي‌شود. افراد به دنبال راه‌هایي براي تخليه خشم خود مي‌گردند و در برخي موارد هم روش اين تخليه خشم به شكل غير قابل باوري باعث بروز دعواهاي منجر به جرح و فوت مي‌شود. او مي‌افزايد: موضوع ديگري كه در اين باره مطرح است، موضوع معيشت، اقتصاد و رابطه خرج و درآمدهاست، اگر يك انسان در جامعه‌اي نتواند زندگي خود و اطرافيانش را به خوبي بگذراند، فشار رواني به وي زياد مي‌شود. البته خشونت در علم جامعه شناسي تعريف دارد و ما نمي‌توانيم هر نزاعي را در دسته خشونت قرار دهيم اما وقتي نزاعي به قتل منجر مي‌شود قطعا در دسته خشونت‌ها اجتماعي قرار مي‌گيرد و بايد ريشه يابي آن از منظر جامعه شناختي هم مورد توجه باشد. 

 ناكامي و احساس محروميت  محرك خشونت ورزي

مصطفي اقليما پدر مددكاري اجتماعي ايران نيز در اين باره به «تعادل» مي‌گويد: شرايط بيروني مانند ناكامي و احساس محروميت، محرك بسيار نيرومندي است، براي گسترش خشونت‌ورزي در ابعاد فردي و اجتماعي آن. هرچند همه ابعاد خشونت به ناكامي و احساس آن منحصر نمي‌شود، اما قطعا از عوامل خشونت و گسترش خشونت فردي، خانوادگي و اجتماعي، ناكامي و احساس محروميت، احساس تبعيض و بي‌عدالتي در جامعه است.
او مي‌افزايد: چنانچه به دنبال يك جامعه امن، اخلاقي معنوي، مهربان و باهويت هستيم، نبايد با هزينه‌هاي بسيار، مساله را در جاهاي ديگري جست‌وجو كنيم. حاصل عدم درك درست اين مساله، خود عامل مهمي است در گسترش افزايش خشونت و بحران‌هاي ناشي از آن در جامعه. در واقع، فهم درست مساله، گام بزرگي است در حل مساله. 
اقليما اظهار مي‌دارد: ما نمي‌توانيم منكر عواملي شويم كه باعث شده خشونت در جامعه رو به افزايش بگذارد. فقر مهم‌ترين عامل است. همين فقر است كه ناكامي را در افراد ايجاد مي‌كند. همين فقر است كه باعث مي‌شود فرد براي تامين نيازهاي خانواده‌اش با مشكل مواجه شده و تحت فشار قرار بگيرد. كنترل خشم و رفتارهاي درست در حالي كه ما شرايط را براي بروز آن فراهم نكرده ايم نمي‌تواند براي كاهش آمار خشونت در جامعه كاري از پيش ببرد. 

 خشونت معلولي از علت‌هاست

پدر مددكاري اجتماعي ايران در ادامه مي‌گويد: خشم، يك حس طبيعي و خشونت، معلولي از علت‌هاي مختلف است و تا زماني كه عاملي براي ابراز آن وجود نداشته باشد، به وجود نمي‌آيد. البته كنترل خشم يك مهارت بسيار حائز اهميت است كه بايد همه انسان‌ها در طول زندگي، آن را كسب كرده باشند. اما دليل اينكه در سال‌هاي گذشته خشونت در جامعه افزايش يافته، كاهش مهارت‌هاي كنترل خشم نيست بلكه عواملي همچون بيكاري، فقر، تبعيض و بي‌عدالتي اجتماعي است. دكتر اقليما ادامه مي‌دهد: همانطور كه گفتم ناكامي، يكي از دلايل ابراز خشم محسوب مي‌شود و با توجه به اينكه مشكلات اقتصادي سال‌هاي اخير بر گسترش ناكامي در جامعه دامن زده، به همان نسبت نيز خشونت افزايش يافته است، زيرا از بين رفتن توازن اقتصادي و در پي آن، فقر و بي‌عدالتي اجتماعي موجب از بين رفتن اعتماد اجتماعي شده است كه پيامدهاي اجتماعي و فرهنگي متعددي ازجمله افزايش خشونت و نزاع‌هاي خياباني، بي‌بندوباري و بدزباني و به‌طور كلي انحطاط اخلاقيات را به همراه دارد.

 رابطه بالا بودن شاخص فلاكت  و ميزان خشونت

او با اشاره به شاخص ۸۴ درصدي فلاكت در جامعه مي‌افزايد: تعميق گسترده نابرابري‌هاي اجتماعي، توزيع ناعادلانه منابع درآمدي و ثروت و همچنين وجود برخي رانت‌ها، موجب افزايش فاصله طبقاتي و در پي آن افزايش شاخص فلاكت در جامعه شده است. بررسي‌ها نشان مي‌دهد در هر جامعه‌ كه شاخص فلاكت بالا باشد به همان نسبت آستانه تحمل افراد كاهش و ميزان خشونت افزايش مي‌يابد.

 پدر مددكاري اجتماعي ايران در پاسخ به اين پرسش كه سهم اختلالات رواني و نداشتن مهارت‌ كنترل خشم را در كاهش تاب‌آوري و افزايش خشونت چقدر مي‌دانيد، مي‌گويد: ممكن است ابراز خشم و خشونت علت بيروني نداشته باشد و افراد بدون دليل پرخاشگري ‌كنند؛ اما وقتي از يك سو مشكلات متعدد اقتصادي و نابرابري‌هاي اجتماعي عرصه زندگي را بر افراد تنگ كرده باشد و از سوي ديگر نظام آموزشي كشور در حوزه آموزش مهارت‌هاي زندگي و كنترل خشم هيچ گونه سرمايه‌گذاري فرهنگي نكرده باشند، نمي‌توان به رفتارهاي خشونت‌آميزي كه در لايه‌هاي مختلف اجتماعي از خانه و مدرسه گرفته تا محيط كار و كوچه وخيابان مشاهده مي‌شود برچسب بيماري زد، چرا كه علت بروز اين رفتار در جامعه مشهود و مشخص است و افرادي كه مهارت‌هاي لازم را براي كنترل خشم خويش كسب نكرده باشند با ابراز خشم خود دربرابر آن واكنش نشان خواهند داد و در برخي مواقع اين ابراز خشم در قالب خشم كلامي يا خشم فيزيكي نمود پيدا مي‌كند كه اين نوع خشم با خشونت‌هايي كه ريشه رواني دارد متفاوت است. به عنوان نمونه برخي افراد از اعمال خشونت و ديدن صحنه‌هاي دلخراش لذت مي‌برند و كم نيستند به اصطلاح هنرمنداني كه در توليدات خود خشونت و پرخاشگري را رواج مي‌دهند. اما دليل خشونت افرادي كه از سر فقر، بيكاري و مشكلات اقتصادي به تنگ آمده و ابراز خشم مي‌كنند با چنين افرادي بسيار متفاوت است و چه بسا اگر علت خشم آنها برطرف شود به افرادي انعطاف‌پذير تبديل خواهند شد.

ارسال نظر