مساله اين است بهبود تدريجي يا انقلاب؟

۱۴۰۳/۰۴/۱۶ - ۰۲:۱۸:۵۹
کد خبر: ۳۱۵۹۱۴

بر ديوارنوشته غمگيني در خيابان‌هاي قاهره مي‌خوانيم: «فردايي را كه هرگز نيامد، يادتان هست؟» اشاره آن به سرنوشت بهار عربي است كه زماني وعده سرنگوني حكومت‌هاي خودكامه حاكم بر خاورميانه را مي‌داد.

محسن عباسی

بر ديوارنوشته غمگيني در خيابان‌هاي قاهره مي‌خوانيم: «فردايي را كه هرگز نيامد، يادتان هست؟» اشاره آن به سرنوشت بهار عربي است كه زماني وعده سرنگوني حكومت‌هاي خودكامه حاكم بر خاورميانه را مي‌داد. ديديم كه آن «فردا» به آينده‌اي دورتر موكول شد؛ كودتا، آخرين دموكراسي باقي‌ مانده از خيزش عربي سال ۲۰۱۱ را كنار زد، اين رويداد در تونس صورت گرفت، همان جايي كه ۱۰ سال پيش انقلاب عربي با سبزي‌فروشي كه خودش را آتش زد تا به مرگ حكومتي فاسد و ديكتاتور اعتراض كند، آغاز شده بود. سال‌هاست مردم دنيا بهبود تدريجي را به انقلاب و راديكاليسم و دگرگوني‌هاي بنيادين ترجيح مي‌دهند كه البته وجود نهادهاي مردمي و توزيع قدرت در نهادهاي مختلف جامعه از دلايل آن است. انقلاب‌ها و كنار رفتن ناگهاني حاكمان، اغلب موجب بي‌نظمي بيشتر مي‌شود.

وضعيت كشورها چندين سال بعد از بهار عربي فاجعه‌بارتر شده است. عراق و سوريه ويران‌تر از زمان صدام و بشاراسدِ قبل جنگ، شدند. به دنبال توجيه حاكمان اين كشورها و اقدامات‌شان نيستم كه صد البته هر جنايتي محكوم است اما بايد بپذيريم سال‌هاست ديگر انقلاب موفقي شكل نگرفته است، صرفا تلاش‌ها موجب كشته شدن انسان‌ها و آوارگي و نابودي زيرساخت‌هاي كشورها در خلال انقلاب و جنگ قدرت و ناپايداري سياسي بعد از آن شده است. من هم مانند بسياري از ايرانيان از شرايط فعلي ناراضي‌ام به وضع موجود انتقاد جدي و شديد دارم. اما وقتي انقلاب‌هاي ناموفق و عقب‌افتادگي كشورها و از بين رفتن تعداد زيادي انسان بي‌گناه را مي‌بينم ترجيح مي‌دهم يك دموكراسي هر چند كمرنگ را براي بهبود تدريجي اوضاع از دست ندهم و دلخوش به آينده‌اي نباشم كه بايد به انتظار جنگ و انقلاب بنشينم. ساختار سياسي و فرهنگي ما سال‌ها با كشورهاي درجه‌ يك دنيا فاصله دارد اما به سياهي كشورهاي فلك‌زده‌ دنيا هم نيست. فضاي سياسي و انتقادي و آگاهي مردم را در شرايط فعلي، با اوايل دهه‌ ۷۰ مقايسه كنيد كه حتي مردم جرات نداشتند نام سياسيون را بر زبان بياورند! مخالفان و منتقدان دولت و حكومت اندك بودند. اگرچه دموكراسي در اين كشور يك كودك دست و پا شكسته و بي رمق است اما اگر همين نهادهاي موجود را هم حفظ نكنيم دچار هرج و مرج مي‌شويم. ما دچار هرج و مرج مي‌شويم چون؛ ۱۵ ميليون افغاني در كشورم زندگي مي‌كند كه نمي‌دانم تبار و اصل و نسب‌شان به كجا مي‌رسد و چه در سر دارند. در كشوري كه در شرايط صلح، سرُم شست‌وشو ناياب مي‌شود، چگونه مي‌توان هرج و مرج را تصور كرد. 


در كشوري كه وقتي دلار نوسان مي‌كند از پيچ و مهره گرفته تا نان و غذا و وسايل روزمره ناياب مي‌شود و راهي انبارها مي‌شود تا گران‌تر عرضه شود چگونه مي‌توان هرج و مرج را تحمل كرد؟در كشوري كه در شرايط عادي در خيابان گوشي را از دست‌تان مي‌ربايند و جيبتان را مي‌زنند چگونه مي‌توانيد اميد به انقلاب بي هزينه داشته باشيد. در كشوري كه طالبان و اسراييل و داعش دورو برش هستند چگونه مي‌توان امنيتش را (با همه‌ انتقاداتي كه داريم) به امان خدا بسپاريم و منتظر باشيم كساني ديگر بيايند و دموكراسي را برايمان مثل يك كادوي تولد شيك و مجلسي تقديم‌مان كنند! من مثل شما منتقد وضع موجود هستم و جواني‌ام را ميان تحريم و صف كنكور و شلوغي بازار كار و گراني و تورم و... تقديم يك مشت نادان كردم اما دلم مي‌خواهد با اميد به بهبود تدريجي همين دموكراسي اندك دل ببندم، منتظر روزي باشم كه جامعه با آگاهي روز افزوني كه به دست مي‌آورد خواسته‌هايش را به حكومت ديكته كند و مرزهاي خواسته‌‌هايش را روز به روز پيش ببرد. شايد اين تحول به سن ما قد ندهد اما بالاخره يك روزي نسلي از ما اين دموكراسي را به متعالي‌ترين شكل خودش مي‌رساند و اين كودك دست و پا شكسته به يك انسان بالغ بدل مي‌شود. من براي حفظ اين روزنه‌ اميد، راي دادن را انتخاب مي‌كنم و عليرغم اينكه انتظار معجزه ندارم اما آقاي پزشكيان را اصلح مي‌دانم و براي جلوگيري از افراط و عوض كردن هر چند اندك مسير مردم و كشورم ايشان را انتخاب مي‌كنم.