نسلكشي نوين
در غزه، صحنههاي خونين به پديده روزمره اما دردناك تبديل شده است. اين صحنهها را بمباران وحشيانه اسراييل به وجود ميآورند، كه ميان سنگ و انسان تفاوتي قائل نيست.
ناصر سعيد| روزنامهنگار و تحليلگر فلسطين
در غزه، صحنههاي خونين به پديده روزمره اما دردناك تبديل شده است. اين صحنهها را بمباران وحشيانه اسراييل به وجود ميآورند، كه ميان سنگ و انسان تفاوتي قائل نيست.
مردم غزه بيش از 9 ماه است كه با قتلهاي سيستماتيك و سلاحهاي پيشرفته مواجه هستند، قتلعامهايي كه غيرنظاميان فلسطيني، بهويژه كودكان و زنان را هدف قرار داده و تلفات جبرانناپذيري را به آنها وارد ميكند، و صحنههايي از فجيعترين جنايات نسلكشي مدرن را در جهان خلق ميكنند.
قتلعامهاي خان يونس و اردوگاه الشاطي
در ۱۳ جولاي، ارتش اشغالگر اسراييل قتلعامي در مواصي خان يونس مرتكب شد، جايي كه هواپيماهاي جنگي آن هشت بمب JDAM امريكايي را روي جمعيتي از پناهندگان انداختند. اين اقدام منجر به شهادت و مجروح شدن بيش از ۴۰۰ نفر شد.
روزنامه اسراييلي «معاريو » تأييد كرد كه اين بمبهاي ويرانگر از فناوريهاي هوش مصنوعي و سيستمهاي حساس توسعه يافته امريكايي بهره گرفتهاند.
دو روز پيش از اين قتلعام، اشغالگران اسراييلي قتلعام ديگري در اردوگاه الشاطي در غرب غزه مرتكب شدند، كه در آن ۲۲ نفر شهيد شدند.
اين حملات صرفا براي گرفتن جان بيگناهان انجام نميشود بلكه بايد آن را حلقهاي جديد در زنجيره طولاني از جناياتي توصيف كرد كه اشغالگران آن را براي نابودي فلسطينيان و ناكامگذاشتن هر گونه تلاش براي صلح عادلانه و پايدار در فلسطين هدفگذاري كردهاند.
جنايات صهيونيسم: قديمي و ريشهدار
از زماني كه ايده صهيونيسم براي ايجاد دولت اسراييل در فلسطين شكل گرفت، سرزمين فلسطين موجهايي از خشونت و جابهجايي اجباري افراد را تجربه كرده است. در كتاب «پاكسازي قومي در فلسطين » نويسنده اسراييلي ايلان پاپه شواهد واضحي را ارايه ميدهد كه چگونه فلسطينيان بهطور وحشيانه از سرزمين خود پاكسازي شدند و چگونه اين جنايات از ابتدا بخشي از سياستهاي سيستماتيك اسراييل بوده است.
اين در حالي است كه غارت منابع و داراييهاي فلسطينيان نيز بعد ديگري از جنايات اسراييل محسوب ميشود.
آدام راز نويسنده يهودي در مورد غارت سيستماتيك منابع و داراييهاي فلسطينيان مقالاتي را به رشته تحرير در آورده و فرآيند استثمار اقتصادي مردم فلسطين را تشريح كرده است.
مسووليت غرب در حمايت از اشغال
از زمان تشكيل دولت اسراييل در سال ۱۹۴۸، جامعه غرب، بهويژه ايالاتمتحده، نقشي حياتي در تأسيس و پشتيباني از اين دولت ايفا كرده است. از بيانيه بالفور در سال ۱۹۱۷ كه توسط بريتانيا صادر شد، تاكنون طرح تقسيم فلسطين در ۱۹۴۷ كه توسط قدرتهاي غربي حمايت شد و منجر به ايجاد دولت اسراييل شد. اين حمايت شامل ابعاد سياسي، نظامي و اقتصادي بوده، جايي كه ايالاتمتحده كمكهاي گستردهاي را كه شامل تأمين تكنولوژيهاي نظامي پيشرفته و كمكهاي اقتصادي به ميلياردها دلار ميشود، ارايه داده است.
علاوه بر آن، كشورهاي غربي از نفوذ خود در سازمانهاي بينالمللي براي حفاظت از اسراييل در برابر هرگونه تعقيب قانوني يا تصميماتي كه اقدامات آن را محكوم كنند، استفاده كردهاند. با وجود شواهد بسياري از نقض جدي حقوق بشر كه توسط اسراييل انجام ميشود، منجمله شهركسازيهاي غيرقانوني و حملات نظامي عليه غيرنظاميان، حمايت زنجيرهوار غرب عامل اصلي جلوگيري از اقدامات جدي براي پاسخگويي آن كشور به اين جنايات است.
حمايت بيقيد و شرط ايالاتمتحده از اسراييل اين تراژدي را بهشدت افزايش داده است، اين در حالي است كه همچنان شاهد ورود محمولههاي سلاحهاي ويرانگر در طول جنگ فعلي به اسراييل هستيم.
اين جريان مستمر پشتيباني تسليحاتي نهتنها همدستي امريكا را در اين جنايات نشان ميدهد، بلكه نقض آشكار قوانين بينالمللي و حقوق بشر را نيز به نمايش ميگذارد.
محكوميت بينالمللي
و درخواستهاي پاسخگويي
كشورهايي مانند تركيه، ايران، يمن و عربستان سعودي بهعلاوه سازمانهاي حقوق بشري متعدد، اين جنايات را كه فراتر از هر تصور ممكن است، محكوم كردهاند و آن را نسلكشي عليه مردم فلسطين بهشمار آوردهاند. رييسجمهور تركيه، رجب طيب اردوغان، در بيانيهاي عنوان كرده است: «آنچه در غزه رخ ميدهد جنگ و دفاع از خود نيست، بلكه نسلكشي است. »
در اين بين نياز به تشكيل يك جنبش جهاني قدرتمند كاملا محسوس است، جنبشي كه با هدف توقف اين قتلعامها و پاسخگويي عاملان آنها وارد عمل شود.
ما نيازمند اعمال تحريمهاي بينالمللي عليه اسراييل و كشورهاي حامي آن هستيم، فعالسازي مكانيزمهاي مسووليتپذيري جنايي بينالمللي و افزايش فشارهاي مردمي و ديپلماتيك براي پايان دادن به اين تجاوز مداوم ضرورت دارد.
بر كسي پوشيده نيست كه نظام جهاني كنوني ساختاري ناعادلانه است و بر اساس منافع قدرتهاي بزرگ بنا شده است. از اينرو براي تحقق عدالت اين نظام بايد تغييركرده و بر اساس اصول عدالت انساني مجددا پايه نهاده شود، جايي كه ارزشهاي انساني بر ملاحظات مادي اولويت داشته باشد. جهان و زندگي بايد براي انسان باشد، نه براي ماده.
پس در چنين ساختاري بايد اعتراف كرد، شرايط فاجعهبار و رو به وخامت در غزه، انسانيت مجددا به قفس اتهام ميرود. وظيفه اخلاقي و انساني ما ايجاب ميكند كه براي پايان دادن به خونريزي فلسطينيان فورا اقدام كنيم و غزه را از نسلكشي نجات دهيم كه از سكوت و همدستي قدرتهاي بزرگ تغذيه ميشود.