ريشه يابي قرمز پوش شدن بورس
باز هم بورس قرمز شد و سرمايهگذاران و رسانهها به دنبال دلايل چرايي آن به هر دستاويزي چنگ ميزنند. بهطور كلي ميتوان گفت كه نگرانيهايي كه اخيرا شكل گرفته ريشه نوسانات بازار سرمايه است، اين نگرانيها ناشي از عدم اندازهگيري رخدادهاي آتي در كشور است.
باز هم بورس قرمز شد و سرمايهگذاران و رسانهها به دنبال دلايل چرايي آن به هر دستاويزي چنگ ميزنند. بهطور كلي ميتوان گفت كه نگرانيهايي كه اخيرا شكل گرفته ريشه نوسانات بازار سرمايه است، اين نگرانيها ناشي از عدم اندازهگيري رخدادهاي آتي در كشور است. ايران در شرايطي قرار دارد كه بازار نميداند چه اتفاقاتي قرار است رخ دهد؟ مشخص نيست آيا ايران در واكنش به ترور رژيم صهيونيستي واكنشي نشان ميدهد و موضوع به پايان ميرسد يا اينكه اين رخداد ممكن است تبعات وسيعتري داشته باشد؟ در نمونههاي قبلي هم به محض اينكه بازار خيالش از افزايش دامنههاي تنش آسوده شده به وضعيت با ثباتتر بازگشته اما تا زماني كه در وضعيت ملتهب و مبهم باقي مانده اين نوسانات تداوم پيدا ميكنند. اين نوسانات هم تا زماني ادامه مييابد كه بازار پاسخ خود را بيابد. اين نوع نوسانات كاملا سياسي هستند. براي مسائل سياسي هم نميتوان راهحلهاي صرفا اقتصادي ارايه كرد.راهحلهايي هم مانند بستن بازارها و مانند آن، هرچند شايد در بدو امر راهحل مناسبي به نظر برسد (در ساير كشورها هم سابقه دارد) اما اين رخدادها بحراني بايد به حداقل برسد. مثلا در برههاي خاص شوراي عالي بورس يا شوراي عالي امنيت ملي كشور دستور به بستن بازاري ميدهند تا پس از نوسانات، وضعيت به حالت عادي باز گردد. وقتي اين رخدادهاي نوساني زيادتر شود، ريسمان كار حتي از دست نهادهاي بالادستي هم خارج ميشود. مثلا پس از شهادت آقاي رييسي، بورس براي يك روز تعطيل شد و بلافاصله هم اين محدوديت برداشته شد. امروز به نظر ميرسد شرايط با اين مورد متفاوت است. راهحلي كه در شرايط فعلي، توسط كارشناسان پيشنهاد ميشود، محدودسازي معاملات است. مثلا محدود كردن دامنه نوسان، افزايش حجم مبنا و امثالهم كه احتمالا بورس ايران امروز يا فردا (يكشنبه يا دوشنبه) درباره آن تصميمگيري ميكند. اما اگر قرار باشد توصيهاي به رييسجمهور براي كابينه داشته باشيم تا اين نوسانات كمتر شود، ميتوان به برخي موارد اشاره كرد. واقع آن است طي حدودا 3دههاي كه در بازار سرمايه فعال بودم به جز يكي از وزرا كه نسبتا به بورس اشراف داشت، هيچ وزير اقتصاد ديگري را نديدم كه به اين بازار تسلط و اشراف داشته باشد. بنابراين هيچ توقعي در خصوص بورس نميتوان از وزير اقتصاد داشت. وزير اقتصاد همين كه بتواند اعضاي شوراي عالي بورس و رييس سازمان بورس را به درستي انتخاب كند، بزرگترين كار و كمك ممكن را صورت داده است. از سوي ديگر اگر حال كليت اقتصاد ايران خوب باشد حال بورس ايران هم خوب ميشود. اگر قرار باشد توصيهاي به رييسجمهور داشته باشم، 2موضوع را مطرح ميكنم:
1) حتما اقتصاد كشور زماني شكوفا ميشود كه ايران ارتباطاتش با جهان را توسعه دهد. منظور از جهان، 4كشور اطراف ايران مانند چين، روسيه، تركيه و امارات نيست كه امروز 90 درصد اقتصاد ايران را شكل دادهاند. هر اندازه ارتباطات ايران متنوعتر و وسيعتر باشد، حال اقتصاد بهتر ميشود. كليه شركتها در همه صنايع توليداتي بهينهتر خواهند داشت. يعني با قيمت تمام شده كمتر، سودآوري بيشتر و... كار ميكنند. تبعات اين رويكرد متوجه همه خانوارها ميشود.
2) مجموعه تصميماتي كه اتخاذ ميشود حول محور اين موضوع باشد كه اقتصاد را پيشبينيپذيرتر كند. يعني قوانين خلقالساعه تصويب نشود. مقررات خلقالساعه تصويب نشوند. قوانين حتما مورد ارزيابي قرار بگيرد و اطلاعرساني شوند و مهلت كافي به بازارها و فعالان سياسي براي هماهنگي با مصوبات داده شود. از مصاديق ديگر اين موضوع آن است كه قوانين مجلس و آييننامهها به سرعت تغير نكنند. بهطور طيعي عمر قوانين نبايد كمتر از ده سال باشد. وقتي قانوني در كمتر از 10سال تغيير ميكند يعني در زمان تصويب قوانين به ضرورتها توجه كافي نشده است. اگر اقتصاد و بورس براي فعالان اقتصادي پيشبينيپذير باشد، بزرگترين لطفي است كه به اقتصاد شده است.