زماني براي خاموش كردن كولرها
مشكل كمبود برق در تابستانها و مشكل كمبود گاز كه ذيل عنوان ناترازي انرژي در آن ياد ميشود، اين روزها به يك مشكل جدي براي اكثريت قريب به اتفاق ايرانيان بدل شده است.
مشكل كمبود برق در تابستانها و مشكل كمبود گاز كه ذيل عنوان ناترازي انرژي در آن ياد ميشود، اين روزها به يك مشكل جدي براي اكثريت قريب به اتفاق ايرانيان بدل شده است. جدا از عدم سرمايهگذاري در توسعه زيرساختها كه به دليل تحريمها و سوءمديريتهاي داخلي، ايران از يك مشكل جدي رنج ميبرد كه عدم اصلاح الگوي مصرف انرژي در ايران است. در اين يادداشت تلاش ميكنم چرايي بروز اين مشكل را ريشهيابي كنم:
1) ايران مدل 1403 با دهههاي قبل تفاوتهاي جدي دارد. شخصا طي سالهاي ابتدايي انقلاب، بيش از 2دهه در جهاد سازندگي فعاليت داشتم و از نزديك در جريان وضعيت روستاها و رشد سالهاي بعد شهرها و روستاها قرار دارم. در سالهاي ابتدايي انقلاب كمتر از 10هزار روستاي ايراني برق يا لولهكشي آب و گاز داشتند، اما امروز كمتر روستايي را در سطح كشور ميتوان پيدا كرد كه فاقد برق باشند. اين روند در خصوص رشد شهرها هم صادق است. تهران در سالهاي ابتدايي انقلاب حدود 1ميليون جمعيت داشت اما امروز به شهري با 15تا 17ميليون جمعيت بدل شده است. اين رشد و گسترش شهرنشيني، نيازهايي را هم با خود همراه ميآورد. پاسخگويي به اين نيازها هم به سرمايهگذاري و ايجاد زيرساختها نيازمند است. جمعيت ايران به نسبت سالهاي ابتدايي انقلاب حدود 3برابر افزايش يافته است. اين حجم عظيم جمعيت به انشعابات آب، برق و گاز بيشتري نيز نياز دارد. بنابراين در ايران بهطور متوسط هر سال بايد 20درصد بر توسعه شبكههاي زيرساختي افزوده شود.
2) اماآيا ميتوان با ظرفيتهاي قبلي به نيازهاي امروز و فرداي ايرانيان پاسخ داد؟ قطعا خير! اگر تعادل و توازن لازم در افزايش جمعيت و افزايش شبكه زيرساختي ايجاد نشود، با ناترازي در حوزه انرژي مواجه ميشويم. هر اندازه كه اين سرمايهگذاريها بيشتر به تاخير بيفتد و روند احداث نيروگاهها با سرعت كمتري صورت گيرد، ناترازيها هم بيشتر ميشود. حال شما تصور كنيد، ايران از نيمه دوم دهه 80 و دهه 90 تا به امروز كه با تشديد تحريمها مواجه شده، با مشكل استهلاك در زيرساختها مواجه بوده است. در واقع نه تنها ظرفيتهاي تازهاي ايجاد نشده، بلكه زيرساختهاي قبلي هم با دليل استهلاك از دايره خدمت دهي خارج شدهاند. طبيعي است كه در اين صورت، مشكلات بيشتري متوجه كشور ميشود.
3) مشكل سرمايهگذاري و استهلاك زيرساختها، تنها يكي از جوانب مهم اين ناترازي است. بخش مهمتر اين معضل به الگوي مصرف انرژي در ايران بازميگردد. بسياري از خانههاي ايراني از كولر گازي و لوسترها و انواع و اقسام ادوات برقي و...بهرهمند هستند.
طبيعي است اين نوع مصرف انرژي گپهاي تامين انرژي را ايجاد ميكند. از سوي ديگر در اغلب خانههاي ايراني، يخچالهاي سايد حضور دارند، اين اقلام و لوازم خانگي مصرف انرژي بالايي دارند و نوعي ناترازي در مصرف ايجاد ميكنند. كافي است سري به بازارها و پاساژهاي ايراني بزنيد تا متوجه شويد در حوزه اصناف ايران، چه حجم انبوهي از مصرف انرژي وجود دارد. سالهاي قبل كه كولرهاي گازي چيني وارد ايران شد من در مجلس هفتم حضور داشتم، طي نامهاي به مسوولان هشدار دادم كه اين كولرها مبتني بر نيازهاي انرژي ايران توليد نشدهاند. تنها در يك بانك ايراني، بيش از 17كولر گازي در حال فعاليت هستند. طبيعي است كه اين روند مصرف كشور را با ناترازي در حوزه انرژي مواجه ميكند.
4) من 11سال در كشورهاي مختلف اروپا زندگي كردهام. در لندن تابش نور آفتاب طي يك ماه كمتر از 36ساعت است! يعني در ماه ژانويه فقط 36ساعت نور در اين كشور وجود دارد، اما مصرف برق خانگي در ايران به مراتب بيشتر از شهروندان لندني است. تعرفههاي برق در انگليس به اندازهاي بالاست كه شهروندان اين كشور به خود اجازه نميدهند از يخچال سايدبايسايد و...استفاده كنند. در انگليس به جز اشراف و ثروتمندان در خانهها، لوستر وجود ندارد، اما در ايران شهروندان دهكهاي متوسط و محروم هم از لوستر استفاده ميكنند! از سوي ديگر بسياري از ادارات دولتي در ايران با حجم بالايي انرژي مصرف ميكنند. تهويههاي پرمصرف، ساعات متمادي روشن ماندن كولرها، مصرف بالاي برق و...بخشي از اين فرهنگ غلط را شكل ميدهند. اين دادههاي اطلاعاتي حاكي از يك مشكل بنيادين است كه ميتوان آن را ذيل عنوان كلي «الگوي نامناسب مصرف انرژي» دستهبندي كرد.