«فقراي شاغل» پديده‌اي تازه در ايران
بر اساس آمار مركز پژوهش‌هاي مجلس از هر سه ايراني يك نفر فقير است

«فقراي شاغل» پديده‌اي تازه در ايران

۱۴۰۳/۰۶/۲۶ - ۰۲:۲۳:۰۸
|
کد خبر: ۳۲۰۸۰۰

چنبره فقر بر زندگي مردم هر روز سنگين‌تر مي‌شود

گلي ماندگار|
 بر اساس آخرين آماري كه از سوي مركز پژوهش‌هاي مجلس اعلام شده در حال حاضر از هر سه ايراني يك نفر فقير است. زماني افراد براي اينكه بتوانند هزينه‌هاي اوليه زندگي خود را فراهم كنند به سر كار مي‌رفتند و به اين ترتيب به راحتي مي‌توانستند پديده‌اي به نام فقر را از زندگي شان دور كنند، اما امروز افراد داراي شغل هم از دست پديده فقر رهايي پيدا نمي‌كنند. به مدد تورم افسارگسيخته و ماندگاري كه طي سال‌هاي گذشته در كشور ما پديدار شده است حالا ديگر يك سوم از خانواده‌هاي ايراني با وجود داشتن شغل هم نمي‌توانند از زير خط فقر بيرون بيايند. در واقع سياست‌هاي مهار فقر همچنان نتوانسته است در عرصه اجرا توفيقي را از آن خود كند. از بين بردن فقر مطلق يكي از مهم‌ترين سياست‌هايي بود كه دولت سيزدهم در دستور كار خود قرار داد، اما نكته اينجاست كه ماندگاري تورم در محدوده بالاتر از چهل درصد، سبب شد ايرانيان با بحراني جدي روبه‌رو شوند و قدرت خريد خانوار ايراني در سال‌هاي اخير بيش از پيش تحليل برود. بررسي‌هاي مختلف نشان مي‌دهند كه در ابتداي دهه ۸۰ تنها ۱۰ درصد از جمعيت كشورمان زير خط فقر قرار گرفته بودند. اما پس از روي كارآمدن دولت محمود احمدي‌نژاد فقرا معادل ۲۰ درصد از جمعيت كشور را تشكيل مي‌دادند. 

     ايران با پديده «فقراي شاغل» مواجه است
عضو هيات علمي مركز پژوهش‌هاي مجلس در مصاحبه‌اي گفت: روندي كه در طول دهه ۹۰ ادامه يافت موجب شد ما امروز در كشورمان با پديده «فقراي شاغل» مواجه باشيم، يعني افراد با وجود اينكه شاغل هستند هم نمي‌توانند هزينه‌هاي اوليه يك زندگي را تامين كنند. برآوردهاي رسمي حاكي از اين است كه در ابتداي دهه ۸۰ يك نفر از هر ۱۰ نفر، در ابتداي دهه ۹۰ يك نفر از هر پنج نفر و در حال حاضر يك نفر از هر سه نفر زير خط فقر قرار دارند.
محمدرضا عبداللهي، عضو هيات علمي مركز پژوهش‌هاي مجلس در اين رابطه گفت: آخرين برآوردها نشان مي‌دهند كه جمعيت فقرا در سال ۹۰ معادل ۲۰ درصد از كل جمعيت بوده است. بحران‌هاي اقتصادي به‌شدت بر ميزان فقرا افزوده به نحوي كه آخرين محاسبات نشان مي‌دهد در سال ۱۴۰۱ بالغ بر ۳۰ درصد مردم كشور در تامين نيازهاي اساسي خودشان ناتوان ماندند.
او در رابطه با وضعيت فقر در سال ۱۴۰۲ هم عنوان كرد: محاسبات رسمي هنوز به‌طور كامل انجام نشده‌اند، اما شواهد و قرائن نشان مي‌دهند كه اگر بر تعداد فقرا افزوده نشده باشد، قطعا كمتر نشده است. پس با صراحت مي‌توانيم ادعا كنيم كه اكنون تعداد فقراي كشور به نحوي است كه از هر سه ايراني، يك نفر از تامين نيازهاي اساسي و گاه كالري‌هاي مورد نياز خود ناتوان است.
اين كارشناس اقتصادي در بخشي از اين گفت‌وگو عوامل گسترش فقر را به تحريم‌ها، رشد اقتصاد كم، تورم بالا و استراتژي اقتصادي دولت‌ها در سال‌هاي گذشته مرتبط دانسته كه تصور مي‌كردند با افزايش ندادن حقوق كارمندان و دستمزد كارگران مي‌توانند از شدت تورم بكاهند. از نظر عبداللهي، با اجراي هر سياست تعديلي يا تحميل شوك جديد به اقتصاد دامنه فقر بيش از پيش گسترده مي‌شود.
پيش از اين مركز پژوهش‌هاي مجلس در گزارش به بررسي وضعيت فقراي ايران از ابتداي سال ۹۰ تا ۱۴۰۱ دست زد كه بر اين اساس در سال ۹۰ فقرا ۱۹.۸ درصد از جمعيت ايران را تشكيل مي‌دادند كه در سال ۱۴۰۱ به بيش از ۳۰ درصد جمعيت افزايش يافت. به زبان ساده‌تر، بازوي پژوهشي مجلس برآورد مي‌كند كه ۲۶ ميليون نفر از جمعيت ايران در ۱۴۰۱ جزو گروه فقراي مطلق محسوب مي‌شدند.

     فقر و فروپاشي اجتماعي
زماني نه چندان دور وقتي مي‌خواستيم از آسيب‌هاي اجتماعي زاييده فقر و فلاكت در ايران حرف بزنيم مي‌گفتيم تمام اينها زير پوست شهرها در حال رشد هستند، اما حالا ديگر اين پوست پاره شده و آسيب‌هاي‌زاده از فقر به شكل آشكار در جامعه ديده مي‌شوند. 
سهراب بابايي، كارشناس جامعه‌شناسي با بيان اين مطلب به «تعادل» مي‌گويد: اين روزها افزايش تورم و نگراني فردا، جامعه را در تنگنا و فشار قرار داده، اما اين تنها بحراني نيست كه مردم با آن دست به گريبان هستند، متاسفانه آسيب‌هاي اجتماعي و در نتيجه انواع بزهكاري نيز سير صعودي داشته و آمارهاي رسمي حاكي از بروز بحران است.
او مي‌افزايد: احساس فقر و احساس بي‌عدالتي و تبعيض، افراد را به سمت و سويي سوق مي‌دهد كه به قول رابرت مرتون، جامعه‌شناس امريكايي، فرد دچار يكي از چهار نوع انحراف مي‌شود به نام انحراف نوآورانه. بر اين اساس زماني كه يك فرد، كليت اجتماعي و به دنبال آن اهداف را مي‌پذيرد، اما وسايل و راه‌هاي رسيدن به آن اهداف در دسترسش نيست در راه‌هاي رسيدن به آن اهداف ممكن است نوآوري (از جهت منفي) داشته باشد. براي مثال در جامعه ما ثروتمند شدن و داشتن خانه لوكس، ماشين لاكچري و... يك ارزش محسوب مي‌شود؛ به اين معنا كه اگر فردي مالك اين ابزارها باشد، هم رفاه بيشتري دارد و هم در جامعه از احترام بيشتري برخوردار است.
بابايي مي‌گويد: در نتيجه اين روش زندگي از سوي جامعه پذيرفته شده و تبديل به هدف مي‌شود، در حالي كه راه‌هاي رسيدن به اين هدف براي همه يكسان و عادلانه توزيع نشده و افراد براي رسيدن به هدف پذيرفته‌شده‌اي كه جامعه آن را القا كرده و نهادينه شده، شروع به نوآوري مي‌كنند و به قول قديمي‌ها مي‌خواهند يك شبه ره صدساله بروند. افرادي كه دست به سرقت مي‌زنند يا كساني كه از رانت، باند، فساد و ميانبر زدن‌ كمك مي‌گيرند، از وسايل و راه‌هايي استفاده مي‌كنند كه كم‌كم گسترده مي‌شود، در نتيجه اين راه‌ها نهادينه شده و تبديل به هنجار خواهد شد تا جايي‌كه اگر كسي بخواهد از راه درست به هدف برسد غيرطبيعي و هنجارشكن تلقي مي‌شود. در جامعه‌شناسي به اين پديده هنجار شدن بي‌هنجاري در جامعه گفته مي‌شود. 

     رابطه بين فقر و نرخ جرم و جنايت
اين جامعه شناس با اشاره به اظهارات عضو مركز پژوهش‌هاي مجلس و پديده فقراي شاغل مي‌گويد: اين پديده مي‌تواند زنگ خطر بلندي بيخ گوش جامعه ما باشد. وقتي افراد حتي با داشتن شغل هم توانايي تامين هزينه‌هاي اوليه زندگي خود را نداشته باشند يعني ما بايد انتظار هر اتفاق در زمينه رشد بزه‌هاي اجتماعي را داشته باشيم. يعني جامعه هر روز بيشتر از روز قبل به لبه پرتگاه ناهنجاري‌هاي اجتماعي پيش مي‌رود. 
او مي‌افزايد: تحقيقات انجام‌شده درباره رابطه بين فقر و نرخ جرم بيانگر آن است كه به ازاي افزايش يك واحد فقر، دو واحد نرخ جرم و ۱/۵ واحد نرخ جنايت افزايش پيدا مي‌كند، در واقع به شكل تصاعدي بالا مي‌رود؛ پس رابطه تنگاتنگي بين فقر با جرم و جنايت و بزهكاري وجود دارد؛ جرم مانند سرقت و جنايت مانند قتل. متاسفانه تفاوتي هم در رده سني افراد وجود ندارد.
     جهش غير متعارف يك طبقه نوظهور
فاطمه شالچي، جامعه شناس نيز در رابطه با احساس تبعيض در جامعه و تاثير آن در بالا رفتن آمار بزه‌هاي اجتماعي به «تعادل» مي‌گويد: در كشور ما در سه دهه اخير، طبقه نوظهوري پا به عرصه گذاشتند كه در كمتر از ۳۰ سال جهش طبقاتي غيرمتعارفي داشتند. اين طبقه نوظهور، يك‌شبه ره صدساله رفته‌اند، در شمال شهر ساكن شدند، ماشين‌هاي چندميلياردي سوار مي‌شوند، ويلاهاي لاكچري دارند و شركت‌هايي با درآمدهاي نجومي. زماني‌ كه افراد جامعه مي‌بينند برخي در يك زمان كوتاه به جايگاه بالا مي‌رسند، احساس تبعيض شديد و ريشه‌اي به وجود مي‌آيد.  او مي‌افزايد: اين احساس تبعيض اولين گامي است كه هر فرد ممكن است براي رسيدن به خواست‌هاي حداقلي كه از آن محروم است به سوي بزه اجتماعي بردارد. در واقع مسائل و معضلات و بزه‌ها در خلأ به وجود نمي‌آيد و به ساختار اجتماعي و ريشه‌ها باز مي‌گردد، اما متاسفانه ما به معلول‌ها و مسائل درجه چندم مي‌پردازيم و مي‌خواهيم با توجه به آنها شرايط را اصلاح كنيم. اين كار مثل آن است كه براي پاكيزه كردن آب يك رود از ميانه رود شروع به پاك كردن كنيم، در حالي كه در سرچشمه رود منبع آلودگي وجود دارد؛ اين زحمات و تلاش‌ها مثال آب در هاون كوبيدن است. 
     پديده‌هاي اجتماعي تك عاملي نيستند
شالچي در ادامه با اشاره به رابطه مستقيم بين فقر و بزه‌هاي اجتماعي مي‌گويد: باز هم تاكيد مي‌كنم كه هيچ‌گاه پديده‌هاي اجتماعي، تك‎عاملي نيستند و بر اثر عوامل متعددي به وجود مي‌آيند، اما با اطمينان مي‌گويم اگر فقر از جامعه برداشته شود نرخ جرم و جنايت ۸۰ درصد كاهش پيدا مي‌كند و ۲۰ درصد باقيمانده هم عواملي است كه ريشه در گذشته دارد.
او مي‌افزايد: زماني كه فقر، طبقه متوسط را در بر بگيرد اين طبقه در دهك‌هاي پايين‌تر ته‎نشين مي‌شود، با حذف طبقه متوسط، ميزان مشاركت سياسي و اجتماعي كاهش مي‌يابد و در نتيجه اميد اجتماعي و اصلي‌ترين مولفه اجتماعي كه ميل به تغيير است، كمرنگ خواهد شد. اين جامعه شناس در پايان اظهار مي‌دارد: وقتي افراد احساس كنند به نظرات‌شان اهميت داده نمي‌شود و اگر خودماني بگوييم آدم حساب نمي‌شوند، با جامعه صلح نمي‌كنند و چطور انتظار داريد شخصي كه با جامعه صلح نمي‌كند با خودش به صلح برسد و به خودش آسيب نزند، معتاد نشود، خودكشي نكند و...؟ صلح با درون از كجا نشات مي‌گيرد؟ از صلح با جامعه و نظام اجتماعي ساختارمند.