بيانات رهبري و درسهايي براي منطقه
مطالبي كه رهبر انقلاب روز جمعه در نماز جمعه تهران مطرح كردند از 3زاويه بيشترين اهميت را داشته، قابل پردازش است و آنها را ميتوان به عنوان مبنا براي راهبردهاي بعدي ايران در منطقه قرار داد. در اين يادداشت تلاش شده به اين ابعاد و زوايا پرداخته شود.
مطالبي كه رهبر انقلاب روز جمعه در نماز جمعه تهران مطرح كردند از 3زاويه بيشترين اهميت را داشته، قابل پردازش است و آنها را ميتوان به عنوان مبنا براي راهبردهاي بعدي ايران در منطقه قرار داد. در اين يادداشت تلاش شده به اين ابعاد و زوايا پرداخته شود.
1) نخستين مورد حايز اهميت در صحبتهاي رهبري، ميزان تابآوري كشورمان در برابر تهديداتي است كه تهديدات تركيبي و پيچيدهاي هستند و عملا يك ميدان بازي خطرناكي را به روي منطقه و ايران گشودهاند.
2) بحث بر سر اين است كه بسياري از قدرتهاي جهاني به خصوص امريكا (در ميان كشورهاي غربي) درصدد هستند ايران را مسوول ناامنيهاي منطقه و بحرانهاي موجود در خاورميانه معرفي كنند. اين راهبرد با توجه به اظهارات رهبري كه در آن ذكر شده، ايران براي مواجهه با رخدادها شتابزده عمل نميكند، اما در مواقع ضروري تعلل هم نميكند در واقع خط بطلاني است بر پمپاژ خبري و رسانهاي گسترده و تريبونهاي دامنهدار كشورهاي غربي و همپيمانهاي آنها در اقصي نقاط جهان كه تلاش دارند ايران را مقصر وضعيت فعلي منطقه معرفي كنند.
3) زاويه سوم مهمتر از همه ابعاد ديگر است و آن اينكه اين سخنراني يك منطق گفتمان مبتني بر خروج كل منطقه اسلامي از بحران و جنگ و از همه مهمتر مهار جنگافروزاني مثل اسراييل است كه روي صحنه هستند و حاميان آنها مانند امريكا كه پشت صحنه فعاليت ميكنند. تاكيد بر اين منطق گفتماني كه ايران طالب جنگ نيست و طالب صلح و ثبات و دوستي در منطقه است و خواستار تنبيه رژيمي است كه مسبب بسياري از نابسامانيهاي امنيتي و جغرافيايي در منطقه شده، ميتواند بسترساز تغيير رويكردهاي منطقهاي باشد. از سوي ديگر به هر حال از يك نقطهاي، كشورهاي همسايه و ملتهاي جهان را بايد متوجه عمق بحران به واسطه آتشافروزيهاي اسراييل كرد. درست است كه اين كشورها تلاش ميكنند خود را بيطرف نشان دهند، اما واقع ان است كه اين نبردها در دو جبهه كاملا عربي در حال وقوع هستند. به واسطه اين تنازعات شرايط سختي در فلسطين و لبنان به عنوان دو كشور عربي حادث شده است.
نكته حايز اهميت ديگر اينكه ايران در داخل كشور و بهرغم برخي اختلافنظرهاي سياسي يا بعضا شكافهاي اجتماعي كه به آن دامن زده ميشود بايد متوجه باشد كه از الزامات و پايههاي امنيتي است كه در راستاي ثبات داخلي و امنيت مليمان، انسجام داخلي داشته باشيم و در تلهاي نيفتيم كه ما را دچار خطاهاي راهبردي كرده و بهانه به دست دشمن دهد. استمرار بحرانها و بيثباتيهايي كه در منطقه هويداست و هر روز شرايط را پيچيدهتر ميكند، براي ايران هم خطرناك است. منطقه خاورميانه به گونهاي است كه براي يك نبرد بزرگ و بيثباتي طولاني مدت بيقراري ميكند. در اين شرايط بهرغم اينكه، ايران دست تنهاست، اما تلاش ميكند استراتژي حاكم بر منطقه را به نفع ملتهاي منطقه و كشورهاي اسلامي تغيير دهد. اين وضعيت شرايطي را ايجاد ميكند كه اولا در داخل دچار خطاي محاسباتي نشويم و پس از آن با تغيير تاكتيكهاي گفتمانيمان در ساختار ديپلماسي منطقهاي و فعال شدن بيشتر در عين حال گفتوگو با كشورهاي منطقه جلوي استمرار بحرانهاي منطقهاي را بگيريم. با توجه به تجربيات قبلي كه ايران در منطقه داشته و همواره منطقه را در ناامنيها فرو ميبرد، مقابله با آن، سناريوي منطقهاي قوي ميطلبد تا با همراهي همه كشورها، تدبيري ژئوپليتيك و اثرگذار انديشده شود تا از بحرانها جلوگيري شود. التهاب در منطقه از نظر ساختار جغرافيايي به گونهاي است كه معمولا بسترهاي خشونت و بيثباتي در آن فراهم ميشود. تغيير اين وضع در گروي اراده رهبران منطقهاي است كه مبتني بر آن ميتوان بسترهاي التهاب را به بسترهاي صلح و دوستي بدل كرد. به نظرم از اين منظر، صحبتهاي روز جمعه رهبري بسيار اثرگذار بود و اگر توسط ساير كشورها نيز مبنا قرار بگيرد، ميتواند منطقه حساس خاورميانه را از وضعي كه گرفتار آن شده، دور كند.