معضل تاريخي تثبيت قيمتها
ما همواره انرژي را به عنوان يك زيرساخت بسيار خوب در مزيت رقابتي ايران معرفي ميكرديم اما اكنون با كمبود انرژي اعم از برق و گاز مواجهيم. با توجه به ميزان شكاف ميان توليد و مصرف، در خوشبينانهترين حالت سالانه پنج ميليارد دلار سرمايهگذاري لازم است تا نيروگاههايي احداث شود كه فقط ميزان توليد و مصرف را سربهسر نگه دارد.
ما همواره انرژي را به عنوان يك زيرساخت بسيار خوب در مزيت رقابتي ايران معرفي ميكرديم اما اكنون با كمبود انرژي اعم از برق و گاز مواجهيم. با توجه به ميزان شكاف ميان توليد و مصرف، در خوشبينانهترين حالت سالانه پنج ميليارد دلار سرمايهگذاري لازم است تا نيروگاههايي احداث شود كه فقط ميزان توليد و مصرف را سربهسر نگه دارد. اما سوال اين است كه به فرض اين ميزان سرمايه هم تامين مالي شد، اما چگونه سوخت نيروگاه را تامين ميكنيم؟ ضمن اينكه در شبكه فوقتوزيع و توزيع هم بايد هزينههاي جداگانهاي صورت بگيرد. ما در حوزه انرژي بهطور كل در يك توفان درگير و گرفتار هستيم و بيرونآمدن از اين توفان نياز به تصميمهاي سخت دارد كه به نظر نميرسد شرايط اقتصادي و اجتماعي ما آماده گرفتن چنين تصميمهايي باشد. عدم تصميمگيري براي اصلاح قيمت در سالهاي گذشته موجب ايجاد مشكل امروز شد. متاسفانه هيچوقت نظام حكمراني اقتصادي به يك تصميم مشخص نرسيد كه آيا برق يك خدمت اجتماعي است يا يك كالاي تجاري. اگر سياستگذار برق را يك خدمت اجتماعي برشمرده كه بايد با قيمت يارانهاي دراختيار شهروندان قرار گيرد، بايد از ابتدا بودجه لازم براي اين كار را در نظر ميگرفت.
تصميمهاي بد اما به همينجا ختم نشد و برق مانند اغلب كالاهاي يارانهاي چندنرخي شد؛ بهطوري كه مثلا برق مساجد و مدارس و حسينيهها رايگان بود و برق كشاورزي با قيمت بسيار نازل محاسبه ميشد. نتيجه اينكه در محلهايي كه برق رايگان داشتند، كترينگ غذا راه افتاد و در كشاورزي هم برق رايگان براي بيرون كشيدن آب زيرزميني از اعماق بسيار پايين به كار رفت و فرونشست زمين و بحران آب ايجاد شد، چون سيگنالي كه به مردم داده شد، برق ارزانقيمت بود. همچنين تلاش شد تا به تمام نقاط كشور هم برق و هم گاز برده شود كه هم تلفات شبكه را بالا برده و هم هزينه زيادي براي ايجاد زيرساخت شبكه توزيع به وجود آورده است. درحالي كه براي بسياري روستاهاي كمجمعيت نياز نبود دو منبع انرژي برده شود. ما در حالي گرفتار كمبود برق شديم كه ركورد توليد سالانه پنج هزار مگاوات را هم داشتيم؛ يعني اين توان وجود دارد اما امروز بودجهاي براي اين كار وجود ندارد و بدتر اينكه اگر هم بودجهاي باشد، سوخت براي نيروگاه قابل تامين نيست. اگر گاز تامين نشود بايد از سوختهاي ديگري مانند مازوت استفاده كرد كه هم هزينه بالاتر ميرود و هم آلودگي بسيار بالايي دارد كه در زمستانهاي اخير هم تجربهاش را داشتهايم. تنها مسير در گام اول كاهش آهنگ رشد مصرف برق و در گام دوم بالا بردن توليد با استفاده از انرژيهاي پاك و تجديدپذير مانند خورشيد و باد است كه نيازي به سوخت ندارد.
در اين حوزه هم مشكل اصلي اين است كه بخش خصوصي اعتماد خودش را به دولت از دست داده است. يعني با وجود اينكه دولت با قيمت تضميني مناسبي برق را ميخرد كه ساخت نيروگاه صرفه اقتصادي دارد، باز هم انگيزهاي براي اين كار وجود ندارد چون به بازگشت سرمايه و در واقع دريافت پولش از دولت اطمينان ندارد.