رويارويي «فراصنعتيها» با «صنعتيها» در انتخابات امريكا
با آغاز رقابتهاي انتخاباتي ايالات متحده، تحليلگران تلاش ميكنند اين انتخابات را از جنبههاي گوناگون مورد بررسي قرار دهند. يكي از جنبههاي تحليلي، بررسي انتخابات امريكا از جنبه اقتصاد سياسي است.
با آغاز رقابتهاي انتخاباتي ايالات متحده، تحليلگران تلاش ميكنند اين انتخابات را از جنبههاي گوناگون مورد بررسي قرار دهند. يكي از جنبههاي تحليلي، بررسي انتخابات امريكا از جنبه اقتصاد سياسي است. معتقدم ريشه اصلي تنازعات سياسي موجود ميان دموكراتها و جمهوريخواهان در تفاوتهايي است كه هر كدام از اين دو جريان به مسائل اقتصادي دارند. ميپرسيد چگونه؟ براي آگاهي از پاسخ اين پرسش خوب است اين يادداشت را تا انتها بخوانيد.
1) ترامپ نماد سرمايهداري صنعتي امريكاست. در سال2016 و 2020 هم كه وارد فضاي انتخاباتي امريكا شد، مباحثي چون بازگشايي مجدد كارخانجات زغالسنگ، رقابت صنعتي با چين، اشتغالزايي از طريق صنايع امريكا و...را مطرح كرد. اين در حالي است كه امريكا امروز يك اقتصاد فراصنعتي است.آمارها حاكي است كه 3درصد اقتصاد امريكا را بخش كشاورزي؛ 8تا 10درصد اين اقتصاد را صنعت و باقي آن را صنايع هايتك و خدمات تشكيل ميدهند. در قرن بيستم زماني كه درباره پولدارترين افراد در امريكا صحبت ميشد، راكفلر كه در صنايع نفتي فعال بود يا اوناسيس در صنايع كشتيراني و جنرال موتورز و...مطرح بودند. اما امروز شخصيتهايي مانند ايلان ماسك كه در حوزه فراصنعت كار ميكند يا بيل گيتس و جف بروس به عنوان ثروتمندان روي بورس هستند. در واقع توليد ثروت از بخش صنعت به بخش فراصنعت منتقل شده است. دونالد ترامپ كه خودش يكي از ثروتمندان حوزه بساز و بفروش محسوب ميشود، در سال 2016 نگرش صنعتي به اقتصاد امريكا داشت. ترامپ اما در سال 2020 با تكانه بزرگي مواجه شد، سرش به سنگ خورد و متوجه شد با رويكرد صنعتي صرف، ديگر نميتواند در فضاي انتخاباتي ايالات متحده حرفي براي گفتن داشته باشد. به همين دليل است كه ترامپ توانسته چهرهاي مانند ايلان ماسك را با خود همراه كند و كمپين انتخاباتي خود را با چهرههاي فراصنعتي رنگ و بوي متفاوتي بخشد. ترامپ در سال 2016 تا 2020 مدام از «نخست امريكا» ميگفت، اما امروز ديگر چنين اظهاراتي بيان نميكند. امريكا ديگر نميتواند به بحث آيزوليشن (isolation) و اول بودن امريكا بازگردد. امريكا امروز بيش از 850پايگاه نظامي در سراسر جهان دارد. ممكن نيست كه قدرت و هژمون امريكا در جهان كنار گذاشته شود.امريكا در تمام پيمانهاي مهم اقتصادي، نظامي، فرهنگي و...حضور جدي دارد. ترامپ با اين شعارها در 2020توفيق نيافت و اين شعارها را كنار گذاشت، اما معتقدم ترامپ هنوز نگرش صنعت محور خود را بهطور كامل كنار نگذاشته است. بايد توجه داشت چرخش سياستهاي امريكا در اختيار كارتلهاي بزرگ اقتصادي است. اين كارتلها برنميتابند كه ترامپ دوباره وارد چرخه قدرت شود و اقتصاد امريكا را به دوران قبل بازگرداند. به عبارت روشنتر، ميتوان گفت از منظر اقتصادي، ايدههاي ترامپ با امريكاي مدل 2024 همخوان نيست. شخصا احتمال پيروزي كامالا هريس را بسيار بالاتر از ترامپ ميدانم.
2) كامالا هريس اما نماد امريكاي گلوبال است. مبتني بر اين مدل فكري در دوران اوباما وقتي تصميم گرفته ميشود كه برخوردي با ايران صورت گيرد، سراغ ساير كشورها رفته و از طريق مذاكره و بحث و جلسات مستمر، قطعنامههاي شوراي امنيت در خصوص تحريم ايران نهايي ميشد. ترامپ اما چنين رويكردي را در پيش نگرفت و شخصا وارد عمل شد و ايران را تحريم كرد. تيم هريس هم چنين نگاهي جهانگرايانه نسبت به موضوعات مختلف دارند. اقتصادي كه پشت سر هريس قرار دارد يك اقتصاد فراصنعتي است. مثلا در بحث ورود مهاجران غيرقانوني، ترامپ ديوار ميكشيد و هريس اين ديوار را برداشت. بسياري از مشاغل پست در امريكا وجود دارد كه امريكاييها حاضر به انجام آن نيستند و اين مهاجران هستند كه اين مشاغل را انجام ميدهند. در واقع امريكاييها به اين نيروي كار مهاجر نياز دارند. اين نيروي كار را در حوزههاي دست پايين و پست به كار ميگيرند. در گذشته با مدل اقتصاد صنعتي، 4 كارگر به كار گرفته ميشد تا يك متر پارچه توليد شده و 5دلار به فروش رود. اما در اقتصاد فراصنعتي، نيروي ماهر با كمك هايتك يك قطعه كامپيوتري توليد ميكند، 50هزار دلار ميفروشد! هريس متعلق به تيمي است كه چنين رويكردي را به اقتصاد دارند. اينها گلوباليست هستند و نگاهشان به جهان، نگاه سرمايهداري جهاني است نه سرمايهداري امريكايي. اين طيف حوزه ثروتسازي در امريكا را نه در خود امريكا، بلكه خارج از امريكا ميدانند. اينها چين را بزرگترين كارخانه سرمايهداري جهاني ميدانند. اين تصور را دارند كه چرا بايد هزينه كرده و محيط زيستمان را آلوده كنيم، ميدهيم چين اين كارهاي فيزيكي را براي ما انجام دهد. امريكا حتي كشتيسازي خود را به كره جنوبي واگذار كرده است. برخلاف تيم ترامپ كه نگرش امريكامحور دارند، تيمي كه پشت سر كامالا هريس قرار دارند نگرش جهانمحوري به مقولات اقتصادي و غيراقتصادي دارند، اما با محوريت امريكا. انتخابات اخير رويارويي اين دو ديدگاه اقتصادي در برابر هم است. پيروزي كامالا هريس يا دونالد ترامپ مشخص ميكند، اقتصاد امريكا در دورنماي آينده چه سمت و سويي خواهد داشت.