نقشه راه نفتي ايران در دوره ترامپ
برخلاف برخي افراد و جريانات كه معتقدند دولتهاي دموكرات به نسبت دولتهاي جمهوريخواه خطرات كمتري براي ايران و منطقه به دنبال دارند، شخصا فكر ميكنم همواره دولتهاي دموكرات، خطرات و آسيبهاي بيشتري را متوجه ايران و منطقه كردهاند.
برخلاف برخي افراد و جريانات كه معتقدند دولتهاي دموكرات به نسبت دولتهاي جمهوريخواه خطرات كمتري براي ايران و منطقه به دنبال دارند، شخصا فكر ميكنم همواره دولتهاي دموكرات، خطرات و آسيبهاي بيشتري را متوجه ايران و منطقه كردهاند. حتما افكار عمومي و مخاطبان به خاطر دارند، زنجيره پيچيده و سخت تحريمهاي اقتصادي عليه ايران در زمان دولت دموكراتها و باراك اوباما تنيده شد و نقشه راه و ارثيه ناميموني براي همه روساي جمهور بعدي امريكا به جاي گذاشت.
نمونه بعدي از اين نوع دولتهاي دموكرات امريكايي، دولت بايدن است كه در آن دامنه وسيعي از حمايتها متوجه رژيم اسراييل شد و در نهايت هم تسليحات كاملي در اختيار نتانياهوي جنايتكار قرار داده شد. كشتار 44هزار نفر از مردم مظلوم غزه شامل كودكان، زنان، مردان و... نشان داد كه دولتهاي دموكرات و جمهوريخواه چندان تفاوتي با هم ندارند و همگي روي اصل حمايت از اسراييل اتفاق نظر دارند. ترامپ پس از پيروزي بلافاصله اعلام كرد كه امريكا به نفت ساير كشورها نياز ندارد و امريكا در مقايسه با عربستان و روسيه، توليدكننده بزرگتري در حوزه نفت است. اساسا ترامپ به طيفي از فعالان اقتصادي امريكايي تعلق دارد كه در حوزههاي نفتي و صنايع قرن بيستمي فعاليت ميكنند. طبيعي است كه نظام تصميمسازيهاي ترامپ به گونهاي است كه منافع شركتهاي نفتي و انرژيك تامين شود. البته اشاره ترامپ به نفت شيل امريكاست كه براي استخراج آن هزينههاي بسياري نياز است. اين در حالي است كه تحليلها حاكي از آن است كه قيمت نفت در سال 2025 با نزول قابل توجهي همراه خواهد بود. بنابر اين امريكا براي استخراج نفت شيل خود با گرفتاريهاي بسياري همراه خواهد شد و ادعاي بينيازياش از نفت خاورميانه يك بلوف محسوب ميشود.
اساسا نفت شيل امريكا زماني معنا پيدا ميكند و زمينه استخراج آن فراهم ميشود كه قيمت نفت جهاني به بالاي 100دلار رسيده باشد. در نقطه مقابل نفت بالاي 100دلاري هرچند باعث به صرفه بودن استخراج نفت شيل ميشود اما از جنبههاي ديگر مشكلاتي را براي اقتصاد امريكا و جهان ايجاد ميكند.
موضوع مهم بعدي به كيفيت نفت شيل بازميگردد كه اساسا بالا نيست. حتي پالايشگاههاي آمريکايي هم ترجيح ميدهند از نفت مرغوب خاورميانه براي رتق و فتق امور خود بهرهمند شوند! در يك چنين شرايطي، ورود نفت ايران به بازارهاي انرژي، نقش ثبات بخشي را براي اقتصاد جهان خواهد داشت. ايران نفت با كيفيتي دارد و بسياري از پالايشگاههاي بزرگ در اروپا، هند، چين و...خواستار استفاده از نفت ايران هستند.
اما آيا اين گزارهها به معناي آن است كه ايران به راحتي ميتواند فروش و صادرات 1ميليون و 780هزار بشكه پيشبيني شده در بودجه 1404 خود را محقق كند؟ هرچند چين مهمترين مشتري نفت ايران است اما صادرات نفتي ايران تنها به چين ختم نميشود. به غير از چين كه بخش قابل توجهي از نفت ايران را طي يك قرارداد نانوشته به مدت 25سال خريداري ميكند، خريداراني از اروپاي شرقي، امريكاي لاتين و آمريکاي جنوبي و...خريدار نفت ايران محسوب ميشوند. البته راهكار معقولتر آن است كه ايران نفت خود را به منابعي با ارزش افزوده بالاتر بدل كند. ايران بايد اقتصاد خود را از خامفروشي نجات دهد و با تبديل مواد خام به فرآورده هم بنزين مورد نياز خود را تامين كند و هم براي بسياري از ايرانيان اشتغالزايي كند. با تبديل نفت به فراورده از خامفروشي دور شود. حتي اگر بخشي از ظرفیتهاي ايران به فراورده انجام شود، بخش قابل توجهي از نگرانيهاي ايران براي تحريم نفتي كاهش مييابد. چون امريكا قادر به تحريم فراوردهها نيست. البته اين اظهارات به معناي عدم تلاش براي رفع تحريمها نيست. ايران بايد از طريق مذاكره زمينه بازگشت خود به اقتصاد جهاني و بازار نفت را فراهم سازد. اقتصاد ايران به جذب سرمايههاي خارجي نياز دارد كه اين مهم تنها با رفع تحريمها و بازگشت شركتهاي بزرگ به اقتصاد ايران ميسر ميشود.