سلطه اقتصادي جهاني با فريبكاري
در دنياي پيچيده امروز، دولتهاي بزرگ به رهبري ايالاتمتحده، سياستهاي اقتصادياي را به كار ميبرند كه ظاهرا در خدمت رشد جهاني است، اما در واقع پشت اين سياستها راهبردهايي نهفته كه سلطه آنها را بر ديگر كشورها تثبيت ميكند.
مقدمه
در دنياي پيچيده امروز، دولتهاي بزرگ به رهبري ايالاتمتحده، سياستهاي اقتصادياي را به كار ميبرند كه ظاهرا در خدمت رشد جهاني است، اما در واقع پشت اين سياستها راهبردهايي نهفته كه سلطه آنها را بر ديگر كشورها تثبيت ميكند. از چاپ پول بدون محدوديت گرفته تا حمايت از شركتهاي عظيم و تبليغ پروژههايي با عناوين پرزرق و برق همچون «انرژي پاك» و «جهان سبز»، اين دولتها ثروتهاي جهاني را به خزانههاي خود منتقل ميكنند و اقتصادهاي در حال توسعه را با تورم، فقر و وابستگي تنها ميگذارند.
اما اين حباب تا كجا ادامه خواهد يافت؟ چه خطراتي براي ايران ايجاد ميكند؟ و چگونه ميتوان با اين چالشها مقابله كرد؟
اول: تسلط اقتصادي از طريق چاپ پول و شركتهاي عظيم
۱- چاپ پول به عنوان ابزاري اقتصادي
از زمان شروع همهگيري كرونا، ايالاتمتحده بيش از ۶ تريليون دلار چاپ كرده است، درحالي كه كشورهاي اروپايي نيز صدها ميليارد يورو توليد كردهاند.
اين پولها به جاي سرمايهگذاري در پروژههاي توليدي واقعي، به بازارهاي مالي تزريق شدند و باعث افزايش ارزش سهام شركتهاي بزرگ به شكل غيرواقعي شدند.
به عنوان مثال: ارزش شركت اپل از كمتر از ۱۰۰ ميليارد دلار طي چند سال به بيش از ۳.۵ تريليون دلار رسيده است، درحالي كه عملكرد واقعي اين شركت به هيچ وجه همپاي اين افزايش نجومي نيست.
۲- شركتهاي بزرگ به عنوان ابزاري براي جذب سرمايه جهاني
دولتهاي بزرگ از شركتهاي عظيم خود مانند اپل، آمازون و مايكروسافت به عنوان كانالهايي براي جذب سرمايههاي بينالمللي استفاده ميكنند و ثروتهاي جهان را در بازارهاي امريكايي و اروپايي متمركز ميكنند.
اين استراتژي باعث ميشود كشورهايي مانند ايران، كه به منابع واقعي اقتصادي متكي هستند، دچار نشت سرمايه و وابستگي مالي شوند.
دوم: «جهان سبز» و انرژي پاك به عنوان بهانهاي براي انحصار منابع
شعارهاي انرژي پاك و پايداري به ابزاري براي سلطه اقتصادي جديد تبديل شدهاند. دولتهاي بزرگ كشورهاي در حال توسعه را مجبور ميكنند تا وابستگي خود به سوختهاي فسيلي را كاهش دهند، درحالي كه خود همچنان از اين منابع استفاده ميكنند.
پروژههاي انرژي پاك به مواد معدني نادر مانند ليتيوم و كبالت نياز دارند كه انحصار آنها در دست شركتهاي غربي است و اين موضوع باعث وابستگي مجدد كشورهاي در حال توسعه به اقتصاد غرب ميشود.
اين فشارها كشورهايي مانند ايران را در برابر چالشهايي قرار ميدهد، چراكه آنها مجبور به كاهش توليد نفت و گاز خود ميشوند، بدون اينكه جايگزين اقتصادي مناسبي داشته باشند.
سوم: پيامدهاي اخلاقي و اجتماعي اين سياستها
۱- بيعدالتي اقتصادي
كشورهاي توليدكننده منابع طبيعي (مانند ايران) بار اصلي اين سياستها را تحمل ميكنند. منابع آنها به طور ناعادلانهاي استخراج و به كشورهاي صنعتي منتقل ميشود، درحالي كه سهم واقعي خود را از ارزش افزوده نميگيرند.
مثال: در حالي كه جهان مجبور به حركت به سوي انرژيهاي پاك ميشود، ايالاتمتحده همچنان بزرگترين مصرفكننده سوختهاي فسيلي باقي مانده است، بدون اينكه تعهد واقعي به تغيير داشته باشد.
۲- وابستگي اقتصادي
ادامه وابستگي به دلار در تجارت جهاني، كشورهايي مانند ايران را مجبور ميكند تا عواقب تورم ناشي از سياستهاي مالي امريكا را تحمل كنند. كاهش ارزش دلار به طور مستقيم از ثروت اين كشورها ميكاهد.
۳- شكاف اجتماعي در كشورهاي بزرگ
در خود كشورهاي بزرگ، درحالي كه ارزش شركتها به طور غيرواقعي افزايش مييابد، تنها ثروتمندان سود ميبرند و طبقات متوسط و پايين جامعه با افزايش قيمتها و كاهش قدرت خريد مواجه ميشوند.
چهارم: اثرات حباب اقتصادي بر جهان
۱- خطر فروپاشي بازارهاي مالي
افزايش ارزش بازار شركتهاي بزرگ بدون عملكرد واقعي آنها، نشانهاي از وجود حبابي است كه ممكن است هر لحظه بتركد و بحران اقتصادي مشابه سال ۲۰۰۸ ايجاد كند.
۲- تهديد براي اقتصادهاي توليدي
كشورهايي كه به صادرات منابع طبيعي متكي هستند (مانند ايران)، در صورت كاهش تقاضاي جهاني براي نفت و گاز، با بحران مالي مواجه خواهند شد.
۳- تاثير منفي بر پروژههاي توسعهاي
فروپاشي اقتصادي در كشورهاي بزرگ باعث كاهش سرمايهگذاري خارجي در كشورهاي در حال توسعه ميشود و پروژههاي زيربنايي و توسعهاي آنها را با موانع جدي روبهرو ميكند.
پنجم: پيشنهادهايي براي مردم و دولت ايران
براي مردم
ايران:
1- آگاهي اقتصادي:
درك اثرات سياستهاي اقتصادي جهاني بر اقتصاد محلي ضروري است. اين آگاهي ميتواند مردم را به مطالبه سياستهاي عادلانهتر از دولت سوق دهد.
2- حمايت از توليد داخلي:
حمايت از صنايع و شركتهاي ايراني ميتواند وابستگي به واردات را كاهش داده و اقتصاد ملي را تقويت كند.
3- تنوعبخشي به سرمايهگذاري:
كاهش وابستگي به دلار و سرمايهگذاري در طلا و ارزهاي پايدار ميتواند مردم را در برابر نوسانات جهاني محافظت كند.
براي دولت ايران:
1- تنوعبخشي به اقتصاد:
كاهش وابستگي به نفت از طريق سرمايهگذاري در صنايع تبديلي، كشاورزي و انرژيهاي تجديدپذير.
2- ايجاد سيستم مالي مستقل:
تقويت استفاده از ارز ملي در تجارت دوجانبه با كشورهاي دوست و ايجاد سيستمهاي مالي جايگزين مانند همكاري با كشورهاي عضو بريكس.
3- حركت به سوي خودكفايي:
سرمايهگذاري در تحقيق و توسعه داخلي براي كاهش وابستگي به فناوريهاي غربي، به ويژه در حوزه انرژيهاي پاك و صنايع پيشرفته.
4- مقابله با چالشهاي سبز:
استفاده پايدار از منابع نفتي همراه با توسعه فناوريهاي بومي انرژيهاي پاك كه هزينهها را كاهش داده و استقلال اقتصادي را تقويت ميكند.
5- تقويت همكاريهاي منطقهاي:
ايجاد شراكتهاي اقتصادي با كشورهاي همسايه و دوستان منطقهاي براي ايجاد ائتلافهاي اقتصادي قدرتمند كه وابستگي به بازارهاي غربي را كاهش دهد.
نتيجهگيري
جهان در يك نظام اقتصادي غيراخلاقي گرفتار شده كه سلطه اقتصادي كشورهاي بزرگ را بر ديگر كشورها تحكيم ميكند. شعارهاي پرزرق و برق مانند «جهان سبز» و «انرژي پاك» تنها ابزارهايي جديد براي بهرهبرداري از منابع ديگر كشورها هستند.
ايران به عنوان كشوري با منابع غني و سابقهاي طولاني در مقاومت، فرصتي منحصر به فرد براي توسعه يك مدل اقتصادي مستقل دارد كه وابستگيها را كاهش داده و عدالت اقتصادي را براي مردم ايران تقويت كند. آينده به تصميمات جسورانه و خلاقيت در راهكارها بستگي دارد تا از افتادن در دام سلطه اقتصادي جهاني جلوگيري شود.