دلیلی ندارد با آمریکا درحال مخاصمه باشیم
حسین مرعشی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی معتقد است: سرمایهگذاری در ایران در دوره آقای احمدینژاد منفی شده است.
حسین مرعشی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی معتقد است: سرمایهگذاری در ایران در دوره آقای احمدینژاد منفی شده است. خالص اشتغال هم عدد ناچیزی بوده اما فساد تشدید شده است. گروههای ذینفع در این دوره قدرت گرفتند و پایههای تخریب اقتصاد ایران در همین دوره گذاشته شد.
به گزارش تجارت نیوز، بخش هایی از گفتگوی حسین مرعشی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی درباره راههای ترمیم سرمایه اجتماعی دولت را بخوانید؛
*پایه اصلی سرمایه اجتماعی از نظر سیاستمداران، رضایت مردم است. رضایت مردم، نه رضایت حاکمان. مردم باید از خودشان، زندگی، شهر، اقتصاد، آبادی، فرهنگ و موقعیت کشورشان رضایت داشته باشند. بنابراین نمیتوان این موضوع را انکار کرد که در بعد اولیه، یکی از مهمترین و اصلیترین سرمایههای اجتماعی، رضایت جامعه است. این رضایت از حال خوش فردی انسان شروع شده و تا حال خوش خانواده در درون خودش و تا رضایتمندی کامل از مسائل و شرایط کشور ادامه پیدا میکند. البته این بخش اول قضیه است؛ در نتیجه شهروندانی که از زندگیشان راضی هستند میتوانند نسبت به همنوعشان مسئولیتپذیر باشند و به ارتقا و بهرهوری کشور کمک کنند.
*اولین سرمایه، رضایتمندی مردم است و بعد ابعاد دیگری از جمله حساسیت نسبت به آینده کشور، دخالت و حضور در عرصههای سیاسی و مشارکتهای اجتماعی پیدا میکند. در واقع دفاع از کشور و اهمیت دادن به کشور سرمایههای مهم ما هستند و گذشت و ایثارگری در مقابل منافع ملی، سرمایههایی هستند که به دنبال آن میآید.
*در حال حاضر اقتصاد بدون اصلاح در روابط خارجی نمیتواند بهبود پیدا کند. در عین حال داشتن روابط خارجی خوب و نشستن پای میز مذاکره باید بهوسیله یک اقتصاد نیرومند پشتیبانی شود. بنابراین اینها نمیتوانند از هم جدا باشند. اما آنچه اهمیت دارد این است که باید ببینیم نارضایتیهایی که در مردم وجود دارد هرکدام چه بخشی از مشکل را تشکیل میدهند؟ متناسب نبودن دخلوخرج خانوادهها، نامناسب بودن حقوق بازنشستگان، شاغلان و کارگرها و تورم روزافزون که هر روز زندگی مردم را بیشتر تحت فشار قرار میدهد، از عوامل مهم سختی زندگی و نارضایتی مردم است.
*در کنار آن گاهی اوقات بیحرمتیهای سیاسی، نبود آزادیهای فردی، کاهش قدرت انتخاب در عرصههای سیاسی، مداخله بیش از حد در زندگی شخصی و کسبوکار افراد، فرسودگی و ناکارآمدی سیستمهای حملونقل شهری و ترافیکهای سنگین در شهرهای بزرگ، کیفیت کم خدمات در فرودگاهها و شرکتهای هوایی بخش بزرگی از نارضایتیها را ایجاد میکند و هرکدام از اینها در مشکل کاهش سرمایه اجتماعی سهم بسزایی ایفا میکنند، بنابراین در وهله اول باید دید بر پایه نظرسنجی علمی، کدام یک از اینها در نارضایتی عمومی سهم بیشتری دارد.
*از نظر من مهمترین فشاری که در حال حاضر به جوامع ما آمده و سرمایه اجتماعی کشور را از بین برده، اقتصاد و فشارهای اقتصادی است. اگر اقتصاد را یک اصل در نظر بگیریم، برای حل این مسئله اولین قدمی که باید برداشته شود تعیین تکلیف سیاست خارجی و حل مسائل منطقهای و بینالمللی است. یعنی روابط خارجی ایران در سطح روابط منطقهای و بینالمللی حلوفصل شود و تدبیری اندیشیده شود که ما بتوانیم اقتصادمان را بهتر اداره کنیم و فشار زندگی را از روی مردم کم کنیم. این برداشت من است اما باز تاکید دارم که بهتر است با یک نظرسنجی علمی ببینیم هرکدام از این عوامل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، ناکارآمدی نظام حکمرانی، عقبماندگی خدمات مناطق شهری و آلودگی و ترافیک و... سهمشان در نارضایتی عمومی که اکنون وجود دارد چقدر است و سپس از درشتترین عوامل به حل کردن هرکدام از مسائل اقدام کنیم.
*هنوز جا برای ترمیم هست زیرا کشور ما ظرفیتها و امکانات بسیار خوبی دارد. باید دکترین اداری و دکترین ایران در وهله اول و اولویتهای کشور در گام بعدی تغییر کند. شاید بتوانیم بگوییم که اولویت اول کشور ایران است، بنابراین باید متوجه باشیم که ابتدا مسائل ایران را حل کنیم. تغییر دکترین جمهوری اسلامی ایران اهمیت دارد. در غیر این صورت هیچیک از مشکلات ایران بدون این تغییر اصلاح نمیشود. این مسئله انکارناپذیر است که اولویت ایران باید اقتصاد باشد. دکترین کشورمان باید از اتکا به سیاستهای منطقهای پیشرو، به اولویت اقتصادی تغییر پیدا کند. بنابراین اگر اقتصاد، اولویت اول نظام حکمرانی شود و قرار بر این باشد که بخواهیم جایگاه کشور را در منطقه و سطح جهانی ارتقا دهیم، اولین گام اصلاح روابط بینالمللی است. زیرا بدون اصلاح در روابط بینالمللی، هیچیک از مسائل کشور قابل حلوفصل نیست.
*دلیلی ندارد که ما با کشوری مثل آمریکا که دارای قدرت اقتصادی است، تکنولوژیهای برتر دنیا را در اختیار دارد، از بازار بسیار بزرگی برخوردار است، نسبت به تمام کشورها قدرت نظامی برتری دارد و در منطقه خاورمیانه هم اثرگذار است، برای همیشه در حال مخاصمه باشیم. ما میتوانستیم در گذشته به ترک مخاصمه برسیم. اکنون نیز لازم نیست که روابطمان را با آمریکاییها برقرار کنیم و کار سنگین و درازمدت با آنها انجام دهیم، اما دلیلی هم ندارد که این همه در حال مخاصمه باشیم. از گذشته تاکنون، در منطقه خاورمیانه، در بعضی از مسائل مواضع ما با آمریکاییها نزدیک بوده. مثلاً حذف صدام و حزب بعث در عراق. وقتی آمریکاییها تصمیم گرفتند پس از حمله عراق به کویت، صدام را سرنگون کنند، ما در آنجا با آمریکا همجهت بودیم و منافع ما با منافع آنان همجهت بود. بعد از آن نیز چنین بود، آنها در عراق به دنبال یک دولت متکی به رای مردم بودند. ما نیز که دوستان کرد و دوستان شیعه در عراق داشتیم و همگی اکثریت قاطع را تشکیل میدادند منافع داشتیم.
*این یک واقعیت است که انحراف در سیاستهای اقتصادی از دوره محمود احمدینژاد شروع شد. در دوره آقای خاتمی، در طول هشت سال ایران تقریباً حدود ۱۰۰ تا ۱۲۰ میلیارد دلار درآمد ارزی داشته است. در دولت آقای احمدینژاد ۶۵۰ میلیارد دلار درآمد نفتی داشته است بنابراین خروجی دولت آقای خاتمی با خروجی دولت آقای احمدینژاد با داشتن منابع سنگین بسیار با هم متفاوت است. اما آمارها نشان میدهد که سرمایهگذاری در دوره آقای احمدینژاد منفی شده است. خالص اشتغال هم عدد ناچیزی بوده اما فساد تشدید شده است. گروههای ذینفع در این دوره قدرت گرفتند و پایههای تخریب اقتصاد ایران در همین دوره گذاشته شد.
*من اخیراً همهجا این مسئله را تکرار کردهام؛ مسئله ما با آمریکا وارد فاز کاملاً جدیدی شده است. این الزاماً به بنبست مهمتری منتهی نخواهد شد و میتواند به گشایش منتهی شود؛ تقریباً همه چیز در منطقه خاورمیانه روی میز و شفاف است. ایران حذفشدنی نیست و در معادلات خاورمیانه نیز ایران تعیینکننده نهایی نیست. هم ایران باید بپذیرد که تنها بازیگر منطقه نیست و هم آمریکاییها و غربیها و عربها باید بپذیرند که بدون ایران مسائل منطقه قابل حل نیست.
*خود این مسئله در واقع طرفین را در خاورمیانه به واقعگرایی و واقعبینی هدایت میکند. اگر نظام حکمرانی در این زمینه به جمعبندی خوبی برسد و بتواند مشکل تحریمها و FATF را حل کند، به خودی خود، مشکلات زیادی را مرتفع میکند. در این صورت، نظام حکمرانی برادریاش را به جامعه ثابت میکند و آنوقت از مردم طلب تحمل و صبر بیشتر میکند تا بتواند برخی از ناترازیهای اقتصادی را حلوفصل کند. اگر این بدهبستان صورت نگیرد، مردم تحمل اصلاحات اقتصادی را ندارند و ممکن است عواقب غیرقابل پیشبینی به دنبال داشته باشد.