يك ميليون دانشآموز به واسطه فقر از تحصيل باز ماندهاند
گزارش مركز آمار نشان ميدهد نزديك به يك ميليون دانشآموز در مقاطع مختلف از تحصيل بازماندهاند، در ميان سهم دانشآموزان مقطع دوم متوسطه بيشتر است، حقيقتي كه آمارها عيان ميكند نشان از فقر دارد.
گزارش مركز آمار نشان ميدهد نزديك به يك ميليون دانشآموز در مقاطع مختلف از تحصيل بازماندهاند، در ميان سهم دانشآموزان مقطع دوم متوسطه بيشتر است، حقيقتي كه آمارها عيان ميكند نشان از فقر دارد. افراد در اين گروه سني تصميم گرفتهاند بهجاي تحصيل وارد بازار كار شوند تا سهمي هر چند اندك در تامين معيشت خانواده داشته باشند. گاهي فرار از حقيقت امكان پذير نيست. نميتوانيم به بهانههاي مختلف از زير بار مسووليتي كه بر عهده داريم شانه خالي كنيم. واقعيت تلخ اين است كه تورم و گراني راهش را به تحصيل دانشآموزان هم باز كرده همان ضرورتي كه طبق قانون اساسي قرار بود براي همه فرزندان اين سرزمين رايگان و در دسترس باشد. حالا ديگر مساله فقط گرفتن شهريه يا پولهاي جانبي از سوي مدرسه نيست. مساله تهيه لوازم و ملزومات تحصيل است كه خيلي از خانوادهها توان تامين آن را ندارند. اعداد و ارقام گاهي به تنهايي ميتوانند عمق فاجعه را نشان بدهند. وقتي ميگوييم نزديك به يك ميليون دانشآموز از تحصيل باز ماندهاند آن هم در سالهايي كه ديگر هوش مصنوعي حرف اول را ميزند يعني فاجعهاي كه نبايد از كنار آن به راحتي گذشت. همه ما براي زندگي اولويتهايي داريم، اما گاهي شرايطي پيش ميآيد كه مجبور ميشويم جدول اولويتها را جابهجا كنيم، مثلا بهجاي تحصيل در مقاطع تحصيلات تكميلي ترجيح ميدهيم وارد بازار كار شويم؛ اما هميشه همهچيز به اين سادگي نيست، خيلي مواقع آدمها مجبور هستند كه اولويتشان را فراموش كنند، اين سرنوشت ۹۹۲ هزار و ۵۲۱ كودكي هست كه با قيد اجبار ترك تحصيل كردند يا اصلا هيچ وقت رنگ مدرسه را نديدند.
فقر؛ اجباري كه يك ميليون دانشآموز
را از تحصيل باز ميدارد
كدام اجبار هست كه ميتواند نزديك به يك ميليون كودك را از تحصيل دور نگه دارد؟ سيدحسن موسوي چلك، رييس انجمن مددكاران اجتماعي ايران دست روي «فقر» ميگذارد. او به خبرآنلاين گفت: ميتوان از فقر به عنوان مهمترين عامل ترك تحصيل كودكان كشور ياد كرد. هرچقدر روند فقر افزايش پيدا ميكند يكي از حوزههايي كه بهشدت تحت تاثير قرار ميگيرد حوزههاي فرهنگي است كه بهطور طبيعي آموزش و مدرسه رفتن كودكان بخش مهمي از اين حوزه فرهنگي است.
آمارها گوياي حقيقتي تلخ هستند
آمارها نشان ميدهد ۹۹۲ هزار و ۵۲۱ نفر از تحصيل در مقاطع ابتدايي، متوسطه اول و دوم بازماندهاند، براساس گزارش مركز آمار ايران در سال ۱۴۰۳، جمعيت بازماندگان از تحصيل كشور در گروه سني ۶ تا ۱۱ سال (ابتدايي) از جمعيت ۹ ميليون و ۱۸۶ هزار و ۹۸۶ نفر، ۱۹۲ هزار و ۹۹۲ نفر است. اين تعداد در گروه سني ۱۲ تا ۱۴ سال (دوره متوسطه اول) از جمعيت ۴ ميليون و ۸۱ هزار و ۷۵۸ نفري دانشآموزان، ۲۱۳ هزار و ۷۲۲ نفر است. همچنين جمعيت بازماندگان از تحصيل در گروه سني ۱۵ تا ۱۷ سال (دوره متوسطه دوم) از جمعيت سه ميليون و ۶۳۲ هزار و ۲۲۸ نفري دانشآموزان، ۵۸۵ هزار و ۸۰۷ نفر است. همانطوركه آمارها نشان ميدهد سهم بزرگ از جمعيت بازمانده از تحصيل در گروه سني ۶ تا ۱۷ سال مربوط به سنين ۱۵ تا ۱۷ سال يا همان دانشآموزان متوسطه دوم است، اين مساله بهخوبي نشان ميدهد اين گروه سني براي جذب در بازار كار تحصيل را مجبور شده تحصيل را كنار بگذارد.
ترجيح كار به تحصيل؛ خانوادهها
توان تامين هزينههاي تحصيل را ندارند
سيدحسن موسوي چلك درباره ترك تحصيل دانشآموزان و جذب آنها در بازار كار گفت: ««عدهاي از كودكان هستند كه ممكن تا يك مقطعي درسشان را خوانده باشند اما با توجه به اينكه امروز اهميت ورود به بازار كار براي برخي از بچهها بيشتر از ادامه تحصيل است ممكن است اين دانشآموزان در مقاطع اول يا دوم متوسطه مدرسه را رها كنند و براي كسب درآمد وارد بازار كار ميشوند، در واقع كار را بر تحصيل ترجيح ميدهند.»
او بيان كرد: «از آنجايي كه خانوادهها توان تامين هزينههاي مستقيم و جانبي تحصيل فرزندانشان را ندارند، يكي از نزدیكترين و البته بدترين راهحلهاي اين خانوادهها محروم كردن فرزندشان از تحصيل است، با محروم كردن فرزندان از مدرسه فرصتي براي اين خانوادههاي فقير ايجاد ميشود كه از توان اين كودكان براي كسب درآمد بهشكلهاي مختلف مانند كار در كارگاهها يا در خيابان استفاده كنند.»
آسيبهاي اجتماعي در كمين كودكان بازمانده از تحصيل
رييس انجمن مددكاران اجتماعي ايران گفت: «حتي اگر امكان تحصيل فرزندان در مدارس دولتي فراهم باشد اما هزينههاي جانبي تحصيل كه بر خانوادهها تحميل ميشود، ميتواند شرايطي را فراهم كند كه از حضور بچهها در مدرسه توسط والدين جلوگيري شود. بهطور طبيعي وقتي بچهها مدرسه نميروند و بعد مجبور ميشوند كار كنند، بدون اينكه برچسبي به اين كودكان بزنيم معمولا بيشتر در معرض آسيبهاي اجتماعي قرار ميگيرند. بهطوركلي آسيبهاي اجتماعي در كمين كودكاني هست كه از مدرسه فاصله ميگيرند و گاهي مجبور هستند در محيطي سخت و خشن و فاقد كنترل كار كنند.»