بحرانهاي مالي هوش مصنوعي (1)
در جهان امروز تحول سريع هوش مصنوعي صنعت مالي را متحول كرده است. در اين مقاله، استدلال ميشود كه هوش مصنوعي ميتواند هم به افزايش ريسك سيستميك مالي و هم به تثبيت سيستم كمك كند، بسته به پاسخهاي درونزا، مكملهاي استراتژيك، شدت رويدادهايي كه با آن مواجه ميشود و اهدافي كه به آن داده ميشود.
در جهان امروز تحول سريع هوش مصنوعي صنعت مالي را متحول كرده است. در اين مقاله، استدلال ميشود كه هوش مصنوعي ميتواند هم به افزايش ريسك سيستميك مالي و هم به تثبيت سيستم كمك كند، بسته به پاسخهاي درونزا، مكملهاي استراتژيك، شدت رويدادهايي كه با آن مواجه ميشود و اهدافي كه به آن داده ميشود. استرسي كه ممكن است روزها يا هفتهها طول بكشد تا آشكار شود، اكنون ميتواند در عرض چند دقيقه يا ساعت اتفاق بيفتد. توانايي هوش مصنوعي در تسلط بر پيچيدگي و پاسخ سريع به شوكها به اين معني است كه بحرانهاي آينده احتمالا شديدتر از آنچه تاكنون ديدهايم خواهند بود.
هوش مصنوعي، دو روي يك سكه: هم بخش خصوصي و هم بخش عمومي مالي، استفاده از هوش مصنوعي (AI) را گسترش ميدهند. از آنجايي كه هوش مصنوعي اطلاعات را بسيار سريعتر از انسانها پردازش ميكند، ممكن است باعث ايجاد بحرانهاي مالي مكرر و شديدتر از آنچه تاكنون ديدهايم، شود. اما همچنين ميتواند عكس اين عمل را انجام بدهد و به تثبيت سيستم كمك كند. در طبقهبنديهاي گذشته، هوش مصنوعي را به عنوان يك «عامل بهينهساز منطقي» ميبينيم. اين تعريف با تحليلهاي اقتصادي معمول در مورد ثبات مالي همخواني دارد. چيزي كه هوش مصنوعي را از مدلسازي صرفا آماري متمايز ميكند، اين است كه نه تنها از دادههاي كمي براي ارائه مشاوره عددي استفاده ميكند، بلكه از يادگيري هدفمحور براي آموزش خود با دادههاي كيفي و كمي نيز استفاده ميكند. بنابراين ميتواند مشاوره ارائه بدهد و حتي تصميمگيري كند.
چالش اندازهگيري استفاده از هوش مصنوعي در صنعت خدمات مالي: سنجش ميزان استفاده از هوش مصنوعي در صنعت خدمات مالي دشوار است. فايننشال تايمز گزارش ميدهد كه تنها ۶ درصد از بانكها برنامهاي براي استفاده گسترده از هوش مصنوعي دارند و به نگرانيهايي در مورد قابليت اطمينان، از دست دادن شغل، جنبههاي نظارتي و بيتحركي اشاره ميكنند. برخي از نظرسنجيها با اين موضوع موافق هستند، اما برخي ديگر متفاوت هستند.
رقابت و اجبار به استفاده از هوش مصنوعي: ماليات يك صنعت بسيار رقابتي است. هنگامي كه موسسات مالي نوپا و برخي بانكهاي بزرگ با استفاده از پشتههاي فناوري مدرن و استخدام كاركناني كه با هوش مصنوعي آشنا هستند، به بهبود قابلتوجه هزينه و بهرهوري دست مييابند، موسسات محافظهكارتر احتمالا چارهاي جز پيروي ندارند.
مزايا و معايب گسترش هوش مصنوعي در صنعت مالي: اتخاذ سريع هوش مصنوعي ممكن است ارائه خدمات مالي را كارآمدتر كند و در عين حال هزينهها را كاهش بدهد. در این صورت بیشتر ما سود خواهيم برد اما همه چيز مثبت نيست. نگرانيهاي گستردهاي در مورد تأثير هوش مصنوعي بر بازار كار، بهرهوري و موارد مشابه وجود دارد. آنچه براي ما نگرانكننده است اين است كه چگونه هوش مصنوعي بر پتانسيل بحرانهاي مالي سيستميك، يعني آن رويدادهاي مخربي كه هزينههاي تريليون دلاري براي اقتصادهاي بزرگ دارند و جامعه را مختل ميكنند، تأثير ميگذارد. اين موضوع تمركز كار اخير ما بوده است.
ريشههاي بيثباتي مالي: فرض ميكنيم كه هوش مصنوعي علل بنيادي جديدي براي بحران ايجاد نخواهد كرد، بلكه علل موجود را تقويت خواهد كرد: اول) استفاده بيش از حد از اهرم مالي كه موسسات مالي را در برابر كوچكترين شوكها آسيبپذير ميكند. دوم) خودمحافظي در زمان بحران كه باعث ميشود شركتكنندگان بازار به داراييهاي با نقدينگي بالا ترجيح بدهند. سوم) عدم شفافيت سيستم، پيچيدگي و اطلاعات نامتقارن كه باعث ميشود شركتكنندگان بازار در زمان استرس به يكديگر اعتماد نكنند. اين سه آسيبپذيري اساسي تقريبا پشت هر بحران مالي در 261 سال گذشته، از اولين بحران مدرن در سال 1763 بوده است.
چالش پيشبيني و كنترل بحرانهاي مالي: اگر چه همين سه عامل اساسي همه بحرانها را هدايت ميكنند، اما جلوگيري و مهار بحرانها آسان نيست زيرا تفاوتهاي قابل توجهي دارند. انتظار ميرود كه اگر مقررات مالي موثر باشد، از بروز بحرانها در وهله اول جلوگيري شود. در نتيجه، تقريبا بديهي است كه بحرانها در جايي رخ ميدهند كه مقامات به آن توجه نميكنند. از آنجايي كه سيستم مالي بينهايت پيچيده است، مناطق زيادي وجود دارد كه ريسك ميتواند در آنجا افزايش يابد.
بهينهسازي و رفتار موسسات مالي در بحران: كليد درك بحرانهاي مالي در نحوه بهينهسازي موسسات مالي نهفته است؛ آنها هدفشان حداكثر كردن سود با توجه به ريسك قابل قبول است. به طور خلاصه، حداكثر كردن سود منوط به عدم ورشكستگي. اين بدان معناست كه موسسات مالي بيشتر اوقات، شايد 999 روز از 1000 روز، براي سود بهينه ميشوند. با اين حال در آن يك روز آخر، زماني كه اختلال بزرگ به سيستم ضربه ميزند و بحران در افق است، بقا، نه سود، چيزي است كه بيشتر به آن اهميت ميدهند. مشكل «يك روز از هزار روز».
تغيير رفتار موسسات مالي در بحران: هنگامي كه موسسات مالي اولويت را به بقا ميدهند، رفتار آنها به سرعت و به شدت تغيير ميكند. آنها نقدينگي را انباشته ميكنند و ايمنترين و نقدشوندهترين داراييها مانند ذخاير بانك مركزي را انتخاب ميكنند. اين منجر به فرار بانك، فروش اضطراري، تنگناهاي اعتباري و ساير رفتارهاي نامطلوب مرتبط با بحران ميشود. هيچ چيز غيرعادي در مورد چنين رفتاري وجود ندارد، اما نميتوان آن را به راحتي تنظيم كرد. ادامه دارد...