هنر يا سلاحي در دست خشونتورزان؟
افزايش خشم و شكلگيري نزاعهاي جمعي برآيندي از عوامل مختلف است و عموما فرهنگسازي با ابزارهاي مختلف هنري را راهي براي جلوگيري از اين چالش معرفي ميكنند؛ ابزاري نرم كه البته اين روزها اگر به ميزان خشونت افراد اضافه نكرده باشد، باري هم از آن كم نكرده است.
افزايش خشم و شكلگيري نزاعهاي جمعي برآيندي از عوامل مختلف است و عموما فرهنگسازي با ابزارهاي مختلف هنري را راهي براي جلوگيري از اين چالش معرفي ميكنند؛ ابزاري نرم كه البته اين روزها اگر به ميزان خشونت افراد اضافه نكرده باشد، باري هم از آن كم نكرده است. به گزارش ايسنا، مدتي قبل آمار تكاندهندهاي از تعداد كساني كه به واسطه نزاع و درگيري پايشان به پزشكي قانوني رسيده است، منتشر شد. آماري كه نشان ميداد سال گذشته حدود ۵۶۰ هزار نفر و در ۶ ماه نخست امسال نيز حدود ۳۲۳ هزار نفر به دليل ناتواني در مهار خشم به دلايل گوناگون و سادهاي ازجمله جاي پارك خودرو، بوق زدن، رعايت نكردن نوبت در صف و... درگير نزاع شدهاند. در اين ميان هرچند نميتوان از عوامل مختلف اجتماعي، اقتصادي، سياسي و... چشمپوشي كرد اما هنر به عنوان آنچه تحت عنوان مجموعه آثار لطيف و اثرگذار بر روح و روان آدمي ميشناسيم، ميتواند در كنار فرهنگ، نقش بسزايي در كاهش آمار خشونت و نزاع داشته باشد؛ موضوعي كه البته در مدت اخير تا حد زيادي به جاي تاثيرگذاري مثبت باعث فرهنگسازي نادرست شده است.
ابزار فرهنگ بر ضد خودش تبديل ميشود؟
باوجود اينكه فرهنگ و هنر را ميتوان در بخشهاي مختلفي از جمله در كتاب، موسيقي، تئاتر، شعر، نقاشي و... تعريف كرد، اما آنچه بيش از هر چيز و با ضرباهنگ تندتري توان اثرگذاري بر افراد را دارد فيلمها و سريالها هستند. از مدتها قبل سينما و طي حدود ۱۵ سال گذشته شبكه نمايش خانگي به عنوان دو بازوي مهم در فرهنگسازي، اثرگذاري مثبت خود را نشان دادهاند؛ البته روندي پر فراز و نشيب كه مدتي است به واسطه افزايش دُز خشونت در آثار، نوك پيكان انتقادات به سمت آن گرفته شده است. هرچند اين انتقادات كمتر متوجه فيلمهاي سينمايي است، اما چاشني خشونت، دعوا، درگيري و... در توليدات شبكه نمايش خانگي آنچنان از دست نويسنده و كارگردان در رفته است كه بيراه نيست اگر بگوييم گاهي يك اثر فرهنگي را به ضدِ خود تبديل ميكنند. همين امسال ۴ سريال «گردنزني»، «بازنده»، «غربت» و «داريوش» درحالي از پلتفرمهاي مختلف پخش شدند كه خشونت هسته اصلي شكلگيري داستان بود و نميتوان انكار كرد كه اين روند حتي اگر منجر به بروز خشم فيزيكي نشود، اما در ناخودآگاه افراد اثر گذاشته و ميتواند به رشد خشمي كه به دليل مسائل مختلف در وجود افراد شكل گرفته است كمك كند و اين درحالي است كه بايد بتوانيم با ابزار لطيف هنر كاري براي فرهنگسازي كنترل خشم و افزايش تابآوري اجتماعي انجام بدهيم.
يك تلنگر و فوران خشم
در اين زمينه محمد رحيمي، جامعهشناس و استاد دانشگاه با تاكيد بر نقش هنر بر جلوگيري از گسترش خشونت در جامعه در عين حال عوامل بسياري را در افزايش آمار نزاع و خشونت در جامعه ايران موثر ميداند و ميگويد: بنابراين نميتوان مساله را به علتهاي محدودي تقليل داد، اما آنچه كه بايد در وهله نخست به عنوان يك واقعيت اجتماعي بپذيريم اين است كه جامعه ايران در دهههاي اخير جامعه خشني شده و تابآوري اجتماعي آن بهشدت پايين آمده است؛ بهطوري كه با كوچكترين تلنگري افراد از كوره در ميروند و دست به رفتارهاي پرخطر ميزنند كه تبعات جبرانناپذير فردي و اجتماعي به دنبال دارد. اگر بخواهيم به علتهاي عمده اين مساله اشاره كنيم بايد بگويم نابساماني وضعيت اقتصادي جامعه و نااميدي از تغييرات و بهتر شدن وضعيت موجود، جامعه را بهشدت سردرگم و درگير بحرانهاي رواني و اجتماعي كرده و قدرت تصميمگيري درست و مديريت رفتارها و احساسات را از آنها گرفته است. او ادامه ميدهد: در وضعيتي كه افراد دائم با نوسات اقتصادي و خبرهاي تلخ و ناگوار و استرس و اظطراب زندگي روزمره خود را ميگذرانند، زماني كه با يك وضعيت آزاردهنده همچون ترافيك، بوقهاي مكرر، جاي پارك خودرو، تصادفات، مشاجرات خياباني و ... مواجه ميشوند كنترل روي رفتار خود را از دست ميدهند و به نوعي دنبال خالي كردن فشارهاي رواني و نيازهاي سركوب شده خود هستند.
افراد چگونه خشونت را ميآموزند؟
اين جامعه شناس فرسايش سرمايه اجتماعي و فرهنگي را نيز عامل مهمي در افرايش آمار نزاع و درگيريهاي خياباني ميداند و ميگويد: در دهههاي اخير سرمايه اجتماعي و فرهنگي جامعه بهشدت كاهش يافته است و اين روند تأثيرات خود را روي رفتارهاي شهروندان جامعه ايران گذاشته است. بيترديد تربيت خانوادگي نيز يكي از مولفههاي مهم در افزايش آمار نزاعهاي خياباني در جامعه ايران است. خشونت و پرخاشگري در بستر نهاد خانواده ياد گرفته ميشود و خانواده در پرورش فرزندان بهنجار يا نابهنجار نقش انكار ناپذيري دارد. چنانچه نگاهي به پروندههاي نزاعهاي خياباني بيندازيم، متوجه ميشويم كه بیشتر اين افراد در خانوادههاي آسيبخيز پرورش يافتهاند. به تعبير آلبرت بندورا در تئوري يادگري اجتماعي، خشونت و پرخاشگري نتيجه فرآيند يادگيري است كه افراد در موقعيتهاي اجتماعي، اغلب تنها از طريق مشاهده رفتار ديگران آن را ميآموزند.
اهميت پررنگ كردن
مصرف فرهنگي خانوار
او درخصوص تاثير ابزار فرهنگ و هنر از جمله شبكه نمايش خانگي و سينما بر كاهش آمار نزاع و خشونت، بيان ميكند: هر چقدر جامعه به سمت هنر سوق داشته باشد و به اصطلاح هنر در جامعه ارزشمند باشد، روحيات و عواطف آن جامعه، لطيف و هر چقدر جامعه از هنر فاصله بگيرد، روحيات شهروندان آن جامعه، خشن و تابآوري اجتماعي آن كمتر خواهد شد. بيترديد رسانه يكي از مهمترين ابزارهاي فرهنگسازي است و در صورتي كه كاركرد اجتماعي خود را به درستي انجام دهد؛ يعني نقش خود را در آموزش رفتارهاي بهنجار، شناخت رفتارهاي پرخطر، مديريت عواطف و احساسات و ... به درستي انجام بدهد، ميتواند در كاهش آمار نزاع و رفتارهاي ونداليستي (خرابكارانه) نقش برجستهاي داشته باشد. به اعتقاد بنده براي اينكه بتوانيم شهروند قانونمدار و انسان توسعهيافته پرورش دهيم، باید مصرف فرهنگي خانوادهها را تقويت كنيم. زماني كه در سبد فرهنگي خانوادهها موسيقي و تئاتر فاخر، سينما، هنرهاي تجسمي، كتاب و ... جاي داشته باشد، رفتارهاي مدني در آن جامعه نمود بيشتري خواهد داشت.
شبكه نمايش خانگي چه زماني
به پرخاشگري دامن ميزند؟
اين جامعهشناس با بيان اينكه در مدت اخير شبكه نمايش خانگي به توجه زياد به خشونت و دعوا در قصهها متهم است؛ اين موضوع را در نقطه مقابل وظايف فرهنگ و هنر براي جلوگيري از ترويج خشونت ميداند و ميگويد: در صورتي كه كاركردهاي منفي شبكه نمايش خانگي بيشتر از كاركردهاي مثبت آن باشد يعني به جاي فرهنگسازي و تقويت رفتارهاي بهنجار در جهت آموزش رفتارهاي نابهنجار و ضد اجتماعي حركت كند و محتواي توليدي آن مبتذل و سخيف باشد، به خشونت و پرخاشگري دامن خواهد زد. زماني كه محتواي شبكه نمايش خانگي مملو از الفاظ ركيك و ديالوگهاي خارج از عرف و اخلاق و پر از صحنههاي مربوط به قانونگريزي، فساد و رانت و اختلاس و... است، نميتوان گفت بر افزايش بروز خشم و نزاع اثر ندارد.
نقش اخبار بر پرخاشگري پنهان و آشكار
او به تاثير اخبار بر بروز خشم و درگيري نيز اشاره ميكند و ادامه ميدهد: زماني كه روزانه با انواع اخبار مربوط به افزايش قيمت سكه و طلا، افزايش قيمت ارز و گران شدن سادهترين اقلام زندگي روزمره مواجه ميشويم، همه اينها مردم را كلافه و سردرگم ميكند و در نتيجه زمينه بروز پرخاشگري را به گونههاي مختلفي از جمله رفتارهاي خرابكارانه و درگيريهاي فيزيكي و كلامي كه گونههاي مستقيم پرخاشگري هستند و همچنين افزايش افسردگي، يأس و دلزدگي، انحرافهاي اجتماعي، فرار از خانه، اعتياد و ... كه نمودهايي از پرخاشگري پنهان هستند، فراهم ميكند.
پاي باز سنتها در نزاعهاي گروهي
اين استاد دانشگاه درباره تاثير قوميتها بر شكلگيري نزاع جمعي نيز ميگويد: جامعهشناسان نقش ساختارهاي اجتماعي و فرهنگي را در بروز كجروي اجتماعي با اهميت دانستهاند. ساختار اجتماعي حاكم بر جامعه نقش مهمي در گرايش به خشونت و پرخاشگري دارد. هنوز در برخي از مناطق كشور ساختار حاكم، ساختاري سنتي و مبتني بر مسائل قومي و قبيلهاي است. به اين ترتيب، نزاع دستهجمعي گروهي و قبيلهاي يكي از مسائل اجتماعي است كه هماكنون نيز وجود دارد و ميراث سنتهاي قديمي است. به تعبير فوكوياما، يكي از دلايل افزايش نزاع و درگيري، ميزان همبستگي درونگروهي و كاهش تعاملات اجتماعي برونگروهي است. بهطوريكه عامل بسياري از نزاعهاي خياباني، حمايت و دفاع از طايفه و قبيله خود، هنگام بروز نزاعهاي دستهجمعي است. در مناطقي كه داراي كثرت اقوام هستند، هرچند هماهنگيهاي قوميتي را در درونگروه اقوام ميبينيم، اما همين هماهنگي گروهي مبنايي براي ايجاد اختلاف و درگيري يك قوم عليه قوم ديگر را فراهم ميكند. همچنين در برخي از فرهنگها نيز نزاع و درگيري به يك موضوع عادي تبديل شده است و تصور ميكنند كه تنها راهحل رفع مشكلات، نزاع و درگيري است و راه ديگري براي احقاق حقوق خود ندارند.
هزينه بدهند هنجارشكني نميكنند!
او قانون و فرهنگسازي را دو عامل مهم براي كاهش آمار خشونت و نزاع ميداند كه هر دو به يك اندازه داراي اهميت هستند و نميتوان يكي را فداي ديگري كرد، ميگويد: آمار خشونت و نزاع زماني پايين خواهد آمد كه در جامعه حاكميتِ قانون برقرار باشد و قانون براي همه يكسان باشد. زماني كه كه با اولين هنجارشكن بهشدت و در كوتاهترين زمان برخورد شود، افراد ديگر ترس از هنجارشكني خواهند داشت و چنانچه در روند رسيدگي به آنها تأخيري صورت بگيرد هنجارشكني فراگير شده و براي مقابله با آنها هزينههاي زيادي لازم است پرداخت شود. اين استاد دانشگاه ادامه ميدهد: از طرف ديگر فرهنگسازي و آموزش رفتارهاي بهنجار، نقش مهمي در كاهش آمار خشونت و نزاع خواهد داشت. بسياري از شهروندان مهارتهاي اجتماعي لازم براي كنترل استرس يا حل اختلاف را ندارند و در شرايط بحراني مستأصل ميشوند. چنانچه نوجوانان و جوانان در بستر خانواده، نظام آموزشي و رسانهها، آموزش درستي ديده باشند و مهارتهاي اجتماعي ضروري زندگي را كسب كرده باشند، در مواجهه با موقعيتهاي پر خطر، رفتارهاي بهنجار از خود نشان ميدهند.