
۲۵ تا ۵۰ سالههاي ايران در وضعيت آچمز
همزمان با ورود ايران به دهه پنجم حكمراني خود، موج مهاجرت به شكل نگرانكنندهاي افزايش يافته و به يكي از چالشهاي اساسي كشور تبديل شده است. دكتر بهرام صلواتي، مدير و بنيانگذار رصدخانه تعطيلشده مهاجرت ايران، اين پديده را ناشي از ناكارآمدي سيستم اقتصادي، اجتماعي و آموزشي كشور ميداند.
همزمان با ورود ايران به دهه پنجم حكمراني خود، موج مهاجرت به شكل نگرانكنندهاي افزايش يافته و به يكي از چالشهاي اساسي كشور تبديل شده است. دكتر بهرام صلواتي، مدير و بنيانگذار رصدخانه تعطيلشده مهاجرت ايران، اين پديده را ناشي از ناكارآمدي سيستم اقتصادي، اجتماعي و آموزشي كشور ميداند. او معتقد است كه مهاجرت ديگر محدود به گروه خاصي نيست و سه گروه سني جوانان نااميد از آينده، ميانسالان گرفتار در وضعيت «آچمز» و كهنسالان ماندگار هر يك با واقعيتهاي متفاوتي در اين بحران مواجه هستند. صلواتي هشدار ميدهد كه موج جديد مهاجرت، بهويژه در ميان زنان و تحصيلكردگان، به شكل بيسابقهاي در حال گسترش است و پيامدهاي جبرانناپذيري براي كشور خواهد داشت. دكتر بهرام صلواتي فارغ التحصيل اقتصاد اجتماعي از دانشگاه ميلان ايتاليا و مدير و بنيانگذار رصدخانه تعطيل شده مهاجرت ايران ميگويد: همزمان با دهه پنجم انقلاب اسلامي مهاجرت از ايران وضعيت فوق العاده و حادي به خود گرفته است. در واقع دهه اول سده ۱۴۰۰ شمسي، دهه حساس و سرنوشتسازي براي كشور است چراكه ميتوان آن را دهه مواجهه با پيامدها و چالشهاي اساسي دانست كه ريشههاي آنها در طول چند دهه گذشته شكل گرفته و اكنون به شكل انكارناپذير و تاسفباري آشكار شدهاند.
اثرات اجتماعي مهاجرت در جامعه ايران
صلواتي براي تبيين ريشهها و اثرات اجتماعي مهاجرت، ضمن طبقه بندي جامعه ايران از نظر سني به سه دسته اصلي ميافزايد : اولين گروه، افراد زير ۲۵ سال هستند كه به علت فقدان شديد اميد و چشمانداز روشن اقتصادي و سياسي، غالباً سوداي مهاجرت در سر دارند و بهنوعي بار عزيمت و مهاجرت از كشور را بستهاند. با توجه بهشيوع گسترده ميل و برنامهريز«روندگان »براي آنها استفاده ميكنم. گروه دوم را ميتوان افراد بين ۲۵ تا ۵۰ سال و گروه سوم نيز افرادي كه ۵۰ سال به بالا دارند، در نظر گرفت.
رفاه حداقلي با تلاش حداكثري هم ممكن نيست
صلواتي با بيان اينكه اين روزها دسترسي به امنيت اقتصادي و رفاه اجتماعي اوليه اعم از مسكن، خوراك و بهداشت و... براي طبقه متوسط جامعه با در نظر گرفتن سطح عمومي حقوق و دستمزد در بازار كار و همچنين نرخ دو رقمي تورم كه براي سالها تداوم دارد، بسيار سخت و تا حد زيادي غير ممكن شده است ميگويد: لذا سهم موضوعات آموزش و مهارتورزي از سبد هزينه كرد طبقه متوسط اجتماعي روز به روز كمتر و نحيفتر ميشود و بهنوعي سطح سرمايه انساني طبقه متوسط جامعه كه نقش مهمي در توليد و توسعه اقتصادي و اجتماعي كشور دارد رو به كاهش ميگذارد چرا كه افزايش اين سرمايه انساني براي مثال از طريق رفتن به دانشگاه منجر به خوشبختي و رفاه افراد و يا خانوارها نميشود؛ بنابراين تلاش و سرمايهگذاري در جهت افزايش سطح دانش و مهارت اگر منجر به افزايش فلاكت نشود، قطعا منجر به سعادت نميشود.
موج جديد مهاجرت از ايران از سال ۱۴۰۰ شكل گرفت
مدير رصدخانه مهاجرت ايران كه در شهريور سال ۱۴۰۲ براي هميشه تعطيل شده است، با اعلام اينكه از سال ۱۴۰۰ به اين سو، وارد موج جديد و سهمگيني از مهاجرتهاي گسترده اجتماعي شدهايم اظهار ميدارد: طبقات مختلف اجتماعي، بهويژه تحصيلكردهها، بهدليل وضعيت نااميدكننده در سيستم آموزشي و اقتصادي ايران، به سمت مهاجرت سوق پيدا كردهاند. اين مهاجرتها شامل مهاجرتهاي تحصيلي و شغلي در بخشهاي مختلف از جمله پزشكان، پرستاران، اساتيد دانشگاهي، ورزشكاران، آشپزها، جوشكاران و... ميشود.
از هر دو بيكار تحصيلكرده در ايران يك نفر زن است
او در همين راستا ميگويد: وضعيت اقتصادي و اجتماعي زنان به مراتب سختتر از مردان است. عليرغم اينكه مشاركت زنان در دانشگاهها، بهويژه در دو دهه گذشته، افزايش قابل توجهي داشته است. امروز بيش از ۶۰ درصد از دانشجويان دانشگاهها را زنان تشكيل ميدهند. اين نشان ميدهد كه زنان در تلاشند تا از نظر علمي توانمندي بيشتري پيدا كنند و جايگاه بهتري در جامعه به دست آورند، اما طبق آمار منتشر شده، متاسفانه نرخ مشاركت اقتصادي زنان هنوز به حدود ۱۵ درصد محدود است و بيش از ۵۰ درصد بيكاران تحصيلكرده زن هستند. اين يعني كه از هر دو بيكار تحصيلكرده در ايران، حداقل يك نفر زن است و اين امر نشان ميدهد وضعيت بازار كار زنان بيكار دانشگاهرفته در مقايسه با زنان بيكار فاقد تحصيلات عاليه اصلاً تعريفي ندارد.
كاهش شكاف مهاجرتي زنان و مردان در طول يك دهه گذشته
اين تحليلگر ارشد حوزه مهاجرت با تاكيد بر اينكه بررسي وضعيت بلند مدت بازار كار و حوزه آموزش تحصيلات عاليه كشور در طول چند دهه گذشته حاكي از تسلط جو مردانه بر اين حوزهها بوده تاكيد ميكند: بر همين اساس طبيعتاً سهم مردان از مهاجرت و حضور در بازارهاي كار به مراتب بيش از زنان بوده است. اما با تغييراتي كه در بازار كار و به ويژه حوزه تحصيلات دانشگاهي حداقل در طول يك دهه گذشته صورت گرفته است، نرخ خروج و انصراف مردان از تحصيلات دانشگاهي بيشتر شده و زنان سهم بيشتري از صندليهاي دانشگاهي را به خود اختصاص دادهاند. اما با نمايان شدن اثرات بيكاري حاد در ميان جوانان تحصيلكرده به خصوص در ميان زنان، نسبت جنسيتي در صفوف مهاجرتي به خارج از كشور نيز دچار تغييرات قابل توجهي شده و شكاف جنسيتي در حوزه مهاجرتي با سرعت رو به كاهش است. به اين معنا كه زنان تحصيلكرده ايراني سهم بيشتري از نيروي انساني در حال خروج از كشور را به خود اختصاص دادهاند.