همه رفتارهاي غيرمتعارف ترامپ در عرصه نظام بين‌الملل

۱۴۰۳/۱۱/۲۵ - ۰۱:۱۳:۴۰
|
کد خبر: ۳۳۳۹۷۵

رفتارهايي كه ترامپ پس از به دست گرفتن ساختار قدرت در امريكا در نظام بين‌الملل انجام مي‌دهد به اندازه‌اي غيرمتعارف و خام است كه تعجب همگان را در پي داشته است. البته شخصا از موضع‌گيري‌هاي ترامپ تعجب نمي‌كنم چون ترامپ رييس‌جمهوري عادي و مبتني بر برنامه بين‌المللي نيست و تصور مي‌كند چون امريكا قدرت دارد، مي‌تواند نظام بين‌المللي را در همه ابعاد به چالش بكشد.

حسن بهشتی پور

رفتارهايي كه ترامپ پس از به دست گرفتن ساختار قدرت در امريكا در نظام بين‌الملل انجام مي‌دهد به اندازه‌اي غيرمتعارف و خام است كه تعجب همگان را در پي داشته است. البته شخصا از موضع‌گيري‌هاي ترامپ تعجب نمي‌كنم چون ترامپ رييس‌جمهوري عادي و مبتني بر برنامه بين‌المللي نيست و تصور مي‌كند چون امريكا قدرت دارد، مي‌تواند نظام بين‌المللي را در همه ابعاد به چالش بكشد. متاسفانه چون اتحادي هم از سوي قدرت‌هاي جهاني عليه امريكا شكل نگرفته، ترامپ به رفتارهاي خود ادامه مي‌دهد. مثلا اگر چين با كانادا و مكزيك و اروپا اتحادي تشكيل مي‌داد و پاسخ ياوه‌هاي ترامپ را در عمل مي‌داد، مي‌توانست رييس‌جمهور امريكا را مجبور به تجديدنظر در اين سياست‌هاي غيرمتعارف كند. البته هر كدام از كشورها به صورت تك‌تك واكنش‌هايي نشان داده و در برابر تعرفه‌گذاري غيرمعقول امريكا، تهديد به افزايش تعرفه كرده‌اند. يا دانمارك كه جزاير گرينلند را در خطر ديده و بخشي از قدرت نظامي خود را افزايش داده و مكزيك كه اعلام كرده مي‌تواند موج مهاجرت مكزيكي‌ها را بگيرد و... اما اين نوع اقدامات به هيچ‌وجه در برابر رفتارهاي ايالات‌متحده بازدارنده نخواهد بود. تجربه ثابت كرده كه اين رفتارها اثري روي ترامپ ندارد.  در صحنه بين‌المللي وقتي رييس‌جمهور امريكا به خود اجازه مي‌دهد، دادگاه بين‌المللي كيفري لاهه كه ۱۲۵ كشور عضو آن هستند را تحريم كرده، از سازمان بهداشت جهاني و همچنين از پيمان مرتبط با آلودگي هوا خارج شود، نشان‌دهنده پايبند نبودن او به هيچ چارچوب و ساز و كاري قانوني است. ترامپ تنها زبان زور را مي‌فهمد. منطق او اين است كه ابتدا همه ظرفيت‌ها بايد براي امريكا به كار گرفته شود. براي او مهم نيست، چه بر سر مردم فلسطين و لبنان و... مي‌آيد. براي او فقط منافع مردم امريكا آن‌هم‌ براساس يك مدل خاص اهميت دارد.  اينجا پرسشي شكل مي‌گيرد و آن اينكه در شرايطي كه ترامپ تمام ساختارهاي جهاني و بين‌المللي را هيچ انگاشته دوره ماه‌عسل ترامپ با نظام بين‌الملل تا چه زماني تداوم خواهد داشت؟ آيا ممكن است جبهه‌هاي تقابل در عرصه نظام بين‌الملل با رفتارهاي ترامپ ايجاد شود؟ در شوراي امنيت امريكا حق وتو دارد و جلوي صدور هر قطعنامه‌اي عليه امريكا را مي‌گيرد.  راهكار بعدي اقدامات مجمع عمومي سازمان ملل است كه اين اقدام هم فاقد ضمانت اجرايي است. همچنين مورد بعدي اتحاد كشورهايي است كه بخش قابل‌توجهي از اقتصاد جهاني را تحت سيطره دارند. بخش مهمي از تجارت بين‌الملل را چين، كانادا، هند، اتحاديه اروپا، مكزيك، برزيل، آفريقاي جنوبي، روسيه و... دراختيار دارند.

اين كشورها اگر متحد شوند و اقدامات‌ تقابلي را عليه سياست‌هاي مخرب ترامپ در پيش بگيرند، مي‌توانند ترامپ و سياست‌هاي مخرب او را عقب برانند‌. بدبختي آن است كه ناظم نظام بين‌الملل همين امريكايي است كه چارچوب‌هاي فعلي را به چالش مي‌كشد و به دنبال جايگزين كردن اين نظم با نظم نويني است كه دقيقا در راستاي مطالبات امريكا باشد. لذا شخصا اميدي ندارم كه نظام بين‌الملل واكنش جدي و تاثيرگذار عليه تصميمات امريكا صورت دهد. مگر اينكه كشورهاي داراي نفوذ با هم متحد شوند و جبهه‌اي عليه اين تصميمات غيرمتعارف ايجاد كنند. داشته‌هاي ايران اما در صحنه بين‌الملل بسيار محدود است. ايران يك قدرت منطقه‌اي است. در سطح منطقه ممكن است بتوانيم اقداماتي صورت دهيم اما در سطح بين‌المللي ايران تعيين‌كننده نيست. بايد واقع‌بين باشيم. جايگاه ايران براساس قدرت نظامي قدرت توليد علم، سهم ايران در تجارت بين‌الملل، سهم ايران در اقتصاد بين‌الملل و... پايين است. روز به روز در حال تحليل رفتن هستيم. GDP ايران به نسبت دهه نود حدود يك‌سوم شده است. ايران نمي‌تواند مانند چين كه پديده‌هاي جديدي را در حوزه هوش مصنوعي عرضه كرد فعاليتي در اين بخش‌ها داشته باشد‌. بنابراين قبل از اقدامي ايران بدون شعار و اغراق بايد تصويري واقعي از جايگاه خود داشته باشد. ايران نه بايد خود را كم و نه زيادتر از واقعيت ببيند. اگر درك درستي از جايگاه واقعي خود داشته باشيم، مي‌توانيم متناسب با داشته‌هاي‌مان تصميم بگيريم كه چه بايد بكنيم..

امروز كه در مذاكره با امريكا از سوي رهبري بسته شده، شايد امكان شكل‌گيري گفت‌وگوهاي علمي در داخل ايجاد شود. دلسوزان، نخبگان و تحليلگران بايد كنار هم جمع شوند و پاسخي براي اين پرسش پيدا كنند كه اگر امكان مذاكرات وجود ندارد، چه كار مي‌توان كرد؟ بايد گفت‌وگوهاي تخصصي و علمي صورت گيرد. بدون ترديد تداوم اين وضعيت به هيچ‌وجه مطلوب نيست. در ۳ سال دولت رييسي يك چنين وضعيتي تداوم يافت و نتيجه‌اي دربر نداشت. نيازمند گفت‌وگوي ملي هستيم تا راهكار جايگزين براي مذاكره پيدا شود. بايد يك زمان‌بندي درنظر گرفته شود و پاسخي براي اين پرسش پيدا شود كه اگر قرار است تحولي در داخل ايجاد شود چه شاخص‌ها و مشخصاتي دارد؟ به هر حال افكار عمومي به پاسخ‌هاي منطقي براي ابهامات خود نياز دارد.