پارادايم شيفت براي ايجاد بازدارندگي

۱۴۰۳/۱۲/۰۶ - ۰۰:۲۶:۳۳
|
کد خبر: ۳۳۵۱۴۶

امروز محل تلاقي و تنازع كشورها، عرصه اقتصادي است. كشورهاي مختلف با توانايي اقتصادي و راهبردي‌شان است كه سهم و ارزش خود را در نظام بين‌الملل مشخص و قلمروي نفوذ خود را تعيين مي‌كنند. كشوري كه توليدات بيشتري دارد و اين توليدات را به نقاط مختلف جهان صادر مي‌كند در واقع در حال گسترش نفوذ و قلمروي خود است.

محسن جليلوند

امروز محل تلاقي و تنازع كشورها، عرصه اقتصادي است. كشورهاي مختلف با توانايي اقتصادي و راهبردي‌شان است كه سهم و ارزش خود را در نظام بين‌الملل مشخص و قلمروي نفوذ خود را تعيين مي‌كنند. كشوري كه توليدات بيشتري دارد و اين توليدات را به نقاط مختلف جهان صادر مي‌كند در واقع در حال گسترش نفوذ و قلمروي خود است.

در حال حاضر، سهم ايران كمتر از ۴دهم درصد اقتصاد جهاني است، اين در حالي است كه غرب حدود ۷۰ تا ۷۵درصد اقتصاد جهاني را در اختيار دارد.

به نظرم ايران با چنين سهم و جايگاهي نبايد وارد چالش با قدرت‌هاي جهاني شود. حتي چين هم وارد چالش با غرب نمي‌شود تا زماني كه بتواند خود را به اندازه‌اي قوي سازد كه هژمون خاص خود را در عرصه جهاني مسلط سازد. از سوي ديگر، نحوه كنشگري كشورها در نظام بين‌الملل امروز متفاوت شده است.

در سطح جهاني كشورها يا بازي‌سازند (مانند امريكا و دنياي غرب) يا اينكه بازيگرند. كشورهايي مانند چين، روسيه، برزيل، آفريقاي جنوبي، عربستان و...اينها بازيگر هستند. طيف ديگري از كشورها هم هستند كه سعي مي‌كنند بازي ديگران را به هم بزنند.

ايران بارها اعلام كرده، نظام بين‌الملل را قبول ندارد و آن را برنمي‌تابد. جداي از ايران، كشورهايي چون ونزوئلا، كره شمالي و...ذيل اين دسته از كشورهاي بازي خراب‌كن قرار دارند. به نظرم ايران در شرايط جديد به يك پارادايم شيفت تازه براي دستيابي به توسعه و پيشرفت نياز دارد. تعيير راهبردي ايران مي‌تواند اين باشد كه وارد بازي در نظام بين‌الملل شود، اما چالش خود با نظام سرمايه‌داري را نيز داشته باشد.

چين يكي از كشورهايي است كه در بطن بازي‌هاي بين المللي قرار دارد اما چالش‌هايش با نظام سلطه را هم ادامه دارد.

بايد ببينيم كدام يك از اين راهبردها براي ايران به صرفه است. آيا تقابل و رويارويي و نزاع براي ايران مطلوب‌تر است يا اينكه اجراي پارادايم شيفت، گفت‌وگو و مذاكره با نظام بين‌الملل براي ايفاي نقش در عين چالش‌هايي كه با اين ساختار ممكن است، داشته باشد‌.

دولت چهاردهم اعلام كرده در عين حمل كردن ارزش‌ها و نقد جدي به نظام بين‌الملل تلاش خواهد كرد از طريق تنش‌زدايي، گفت‌وگو و تعامل منافع ملي ايرانيان را تحقق بخشد.

اما آيا ساير بازيگران هم بايدها و قواعد اين نظام را گردن مي‌نهند؟ نمونه بارز كشورهايي كه به نظام بين‌الملل توجهي ندارند، امريكاست.

در شرايطي كه سازمان ملل و شوراي امنيت، حق ايجاد دو كشور در فلسطين را تاييد و آن را ضمانت كرده، اما ناگهان ترامپ وارد ميدان مي‌شود و لگد به همه قواعد بين‌المللي مي‌زند. او مي‌گويد فلسطينيان بايد از سرزمين‌شان كوچانده شوند!

يا در نمونه‌اي ديگر از سازمان بهداشت جهاني خارج مي‌شود، همچنين سياست‌هاي آب و هوايي براي مقابله با گرماي زمين را كنار مي‌گذارد! از نظر حقوق بين‌الملل اين صحبت‌ها بي‌معناست.

نمي‌توان مردمي را از سرزمين خود راند. اين رفتار مصداق بارز نسل‌كشي و مجازات جمعي است. سياست بين‌الملل بر حقوق بين‌الملل برتري دارد.

البته به نظرم ترامپ قصد دارد عرب‌ها را به مرگ تهديد كند تا به تب راضي شوند. يعني عرب‌ها را ناچار مي‌كند مديريت غزه را به‌ عهده‌ گرفته، حماس را خلع سلاح كنند. البته حماس هم اعلام كرده، حاضر است مديريت سياسي را به تشكيلات خودگردان بدهد، اما سلاح‌هاي خود را واگذار نمي‌كند. امريكا اما به دنبال حفظ امنيت كامل اسراييل است.

نتانياهو روز هشتم اكتبر سال گذشته گفت كه خاورميانه جديدي ايجاد مي‌كند. معتقدم اسراييل با خبر بود كه عمليات ۷ اكتبر رخ مي‌دهد.

او اجازه داد اين اتفاق رخ دهد تا به بهانه آن جنايات مورد نظر خود را انجام دهد. بحث امنيت با موجوديت فرق مي‌كند، موجوديت اسراييل با تهديدات ايران به خطر مي‌افتد، در اين شرايط غرب تمام قد پشت اسراييل ايستاده است و فشارهاي زيادي را متوجه ايران مي‌كند. به نظرم ايران چاره‌اي ندارد جز اينكه مردم خود را راضي نگه داشته و انسجام اجتماعي‌اش را بالا ببرد. رويكردي كه دولت براي وفاق و افزايش مشاركت مردمي و انسجام اجتماعي در دستور كار قرار داده است در صورت تحقق، ظرفيت‌هاي قابل توجهي براي ايران ايجاد مي‌كند. در واقع مشاركت مردم، بازدارندگي ايران را افزايش داده و دشمنان را مجاب به بازنگري در سياست‌هاي‌شان عليه ايران مي‌كند.