
سنجش سلامت روان معلمان در دستور کار قرار گیرد
مساله تنبيه بدني دانشآموزان و مواردي مانند تعرض به آنها خبري نيست كه بتوان به راحتي از كنار آن گذشت. هر دو اين موارد ميتوانند آينده و زندگي اجتماعي آنها را تحت تاثير قرار داده و منجر به بروز انواع رفتارهاي انتقام جويانه شوند.
سنجش آستانه تحمل بايد يكي از اصول اصلي گزينش معلمان باشد
گلي ماندگار|
مساله تنبيه بدني دانشآموزان و مواردي مانند تعرض به آنها خبري نيست كه بتوان به راحتي از كنار آن گذشت. هر دو اين موارد ميتوانند آينده و زندگي اجتماعي آنها را تحت تاثير قرار داده و منجر به بروز انواع رفتارهاي انتقام جويانه شوند. مهم اين است كه هر بار اخباري در اين زمينه منتشر ميشود آموزش و پرورش و بعضا مراجع قضايي به قضيه ورود ميكنند، اما در نهايت مساله به چند تنبيه و توبيخ يا اخراج ختم ميشود در حالي كه بروز چنين مشكلاتي نيازمند بررسي و پيگيريهاي اصولي است. نكته قابل توجه كه اكثر كارشناسان حوزه جامعه شناسي و روانشناسي به آن اذعان دارند جاي خالي بررسي مسائل روانشناختي در پروسه گزينش معلمان است. در واقع آنقدر كه به مسائل عقيدتي در اين گزينشها كه البته مهم هستند توجه ميشود هيچ بررسي روانشناختي صورت نميگيرد. البته آموزش وپرورش هر بار بعد از بروز اتفاقاتي از اين دست مدعي ميشود كه مسائل روانشناختي در معلمان بررسي ميشود، اما متاسفانه اين امر هميشگي نيست. سوال اينجاست چطور ممكن است وقتي ميخواهيم افرادي را كه قرار است نقش موثري در ساخت آينده كشور داشته باشند به دست كساني بسپاريم كه صلاحيت آنها از تمام جهات تاييد نشده است. صلاحيت معلمان ازنظر رواني و رفتاري آنها نيز بايد مورد بررسي قرار بگيرد. از سوي ديگر همه ما به خوبي ميدانيم تمامي موارد آزار و اذيت، خشونت، آزارهاي كلامي و ... كه در مورد دانشآموزان اعمال ميشود به تمامي خبري نميشوند و بسياري از اين اتفاقات تلخ ناديده گرفته شده و هيچ كس هم تصميم به دادخواهي نميگيرد.
ناآگاهي والدين مزيد بر علت است
فاطمه سپهر، روانشناس كودكان در اين باره به «تعادل» ميگويد: متاسفانه نه تنها آموزش و پرورش در اين زمينه سالهاست كه كوتاهي كرده، بلكه مساله ناآگاهي برخي والدين هم موضوعي است كه بايد به آن توجه شود. در اتفاق رخ داده مدرسه شهرري برخي خانوادهها با عنوان كردن اين موضوع كه آسيب جدي به فرزندمان نرسيده از شكايت و پيگيري مساله شانه خالي كردهاند. او ميافزايد: تعيين ميزان آسيب قطعا آن چيزي نيست كه شما در ظاهر ميبينيد. اين بچهها كابوسي تلخ را از سرگذراندهاند و ممكن است تا سالها اين مساله را در ذهن خود داشته باشند. يادمان نرود كه اكثر افرادي كه در بزرگسالي دست به خشونت ميزنند، كساني هستند كه در كودكي مورد خشونت قرار گرفتهاند. اين روانشناس اظهار ميكند: در واقع وقتي بچهها بنا به هر دليلي از سوي خانواده خود حمايت نميشوند اين وظيفه مدرسه و آموزش و پرورش است كه پيگير ماجرا بوده و حداقل چند جلسه تراپي را براي آنها در نظر بگيرد. متاسفانه خانوادههايي كه كم بضاعت هستند و از نظر فرهنگي هم به مساله آبرو بيش از هر چيز ديگري فكر ميكنند، تلاش دارند ماجرا را هر چه زودتر پشت سر بگذارند بدون در نظر گرفتن آسيبهايي كه متوجه فرزندشان شده است.
ضربات روحي قابل مشاهده نيست
سپهر در بخش ديگري از سخنان خود به مساله تنبيه بدني دانشآموزان اشاره كرده و ميگويد: تنبيه بدني هم به ميزان همين تعرضات ميتواند تاثير مخربي بر روح و روان دانشآموزان به جا بگذارد. در حالي كه سالهاست مساله تنبيه بدني در اكثر كشورهاي دنيا به دست فراموشي سپرده شده ما هنوز درگير اين مساله هستيم كه راهكار جلوگيري از چنين رفتارهايي چيست؟ او ميافزايد: متاسفانه مساله فقط سلامت روان نيست، مسائل اجتماعي و اقتصادي هم در بروز چنين اتفاقات تلخي تاثيرگذارند. معلمها هم عضوي از اين جامعه هستند و همان مشكلات و مسائلي را كه مردم عادي با آن دست و پنجه نرم ميكنند از سر ميگذرانند. ممكن است فشارهاي اقتصادي باعث بروز چنين رفتارهايي شود. ممكن است مسائل اجتماعي و مشكلات خانوادگي آستانه تحمل فرد را پايين بياورد. اين روانشناس ادامه ميدهد: دقيقا به همين دليل است كه حضور يك روانشناس يا روانكاو در مدارس و رصد كردن مشكلات معلمان امري ضروري به نظر ميرسد. ضمن اينكه وقتي آموزش و پرورش هيچ تلاشي براي رفع مشكلات معيشتي و اقتصادي معلمان نميكند قطعا نميتوانيم اميدوار باشيم كه اين اتفاقات تلخ ديگر رخ ندهد.
ايجاد تصوير منفي از قدرت
روانشناسان تاكيد ميكنند كه تنبيه بدني دانشآموزان، آثار بلندمدتي بر روان آنها دارد. ضربه به عزت نفس، شكلگيري تصوير منفي از «قدرت»، ترس از مدرسه و در نهايت افت تحصيلي، از تبعات رواني آن است. در بسياري از موارد، افرادي كه مورد تنبيه قرار ميگيرند، در جواني رفتارهاي پرخاشگرانه يا انزواطلبانه از خود بروز ميدهند. در واقع، ضربهاي كه دست يك معلم به بدن يك دانشآموز ميزند، تنها اثري فيزيكي ندارد؛ اين ضربه ممكن است آينده تحصيلي، اجتماعي و عاطفي دانشآموز را بهكلي منحرف كند.
تنبيه بدني را قابل چشمپوشي
جلوه ندهيد!
از سوي ديگر، تكرار چنين رفتارهايي، چهره نظام آموزشوپرورش را در افكار عمومي تخريب ميكند و زحمات معلمان دلسوز و متعهد را كه بخش بزرگي از اين سيستم را تشكيل ميدهند، زير سوال ميبرد، با اين حال، در بسياري از موارد، مسوولان آموزشوپرورش با توجيهي تكراري، اين تخلفات را «محدود» ميخوانند و آن را نسبت به تعداد بالاي مدارس و معلمان، «قابل چشمپوشي» ميدانند! اما در چنين مسالهاي، حتي يك مورد هم زياد است. دانشآموزان، امانت خانوادهها در دستان آموزشوپرورش هستند.
فريبا خورشيدي، روانشناس نيز در اين باره ميگويد: متاسفانه در مساله گزينش معلمان هميشه بيش از آنكه سلامت روان مد نظر باشد مسائل دیگری در مركز توجه است. مراحل مختلف گزينش عموما به مسائل عقيدتي و... ميپردازد و در اين بين مسائل روانشناختي ناديده گرفته ميشود. او ميافزايد: سالهاست كه مساله بررسي روانشناختي معلمان هنگام استخدام و حتي تستهاي سالانه از آنها به وعدهاي كه هيچگاه عملي نشده، تبديل شده است. بارها اتفاقهاي مختلفي در مدارس مختلف كشور رخ داده، از رفتارهاي خشونتبار تا تنبيههايي كه دانشآموزان را راهي بيمارستان كرده، اما هر بار ماجرا تنها با اخراج يا توبيخ يك نفر پايان يافته است.
با كلمات بازي نكنيم
اين روانشناس در ادامه به اطلاعيه آموزش و پرورش درباره اتفاق مدرسه شهرري اشاره ميكند و توضيح ميدهد: اينكه در اطلاعيه ذكر شده بچهها مورد تعرض قرار گرفتهاند نه تجاوز، واقعا جاي تاسف دارد. اولا مساله روح و روان دانشآموزاني است كه در سنين قبل از بلوغ با چنين كابوسي مواجه شدهاند. اين بچهها حتي تفاوت بين اين دو عنوان را نميدانند. خورشيدي ادامه ميدهد: مسوولان بهتر است بهجاي بازي با كلمات به فكر جلوگيري از بروز چنين اتفاقات دردناكي باشند. مساله اينجاست كه متاسفانه خانوادهها هم به اندازه كافي در اين زمينه آموزش نديدهاند. برخي خانوادهها اعلام كردهاند، ما از معلم شكايتي نداريم، چون مريض است. او همچنين اضافه ميكند: حتي والدين هم از عمق ضربهاي كه به روح و روان فرزندشان وارد شده، مطلع نيستند. اين كابوس تا مدتها همراه اين بچهها خواهد بود. اين دانشآموزان حتما بايد براي پشت سر گذاشتن اين ماجرا تحت درمان قرار بگيرند، اما متاسفانه نه مسوولان و نه حتي خانوادهها شدت فاجعه را درك نكردهاند.
بيتوجهي به وضعيت معيشتي و اقتصادي
معلمان
فريبا خورشيدي در ادامه به مساله تنبيههاي بدني دانشآموزان و اتفاق مدرسه سنندج اشاره ميكند و ميگويد: وقتي از تستهاي روانشناختي مداوم در مورد معلمان صحبت ميكنيم به اين خاطر است كه عمومافراموش ميكنيم اين افراد هم انسان هستند، آنها هم تحت فشارهايي قرار ميگيرند كه همه افراد جامعه ممكن است از آن رنج ببرند. او ادامه ميدهد: شرايط بد اقتصادي و معيشتي، فشارهاي اجتماعي و... باعث ميشود افراد در كنترل خشم خود دچار مشكل شوند. حال اگر سازوكاري براي رسيدگي به اين وضعيت در آموزش و پرورش وجود داشته باشد، حداقل معلمان در كنترل خشم و عصبانيت خود هنگام مواجهه با دانشآموزان بهتر عمل ميكنند. خورشيدي اذعان ميدارد: البته هيچ كدام از اين مشكلات نميتوانند توجيه مناسبي براي بروز چنين رفتارهاي خشونت باري با دانشآموزان باشند، اما مساله اينجاست كه هر فردي آستانه تحمل منحصر به خودش را دارد و دقيقا به اين دليل است كه معتقدم سنجش آستانه تحمل معلمان در برابر سختيها و مشكلات و مواجه با دانشآموزاني كه بنا به هر دليلي ممكن است در چارچوبهاي رفتاري نباشند امري مهم هنگام استخدام است.
تاثير رواني تنبيه بدني
كم از تعرض يا تجاوز نيست
اين روانشناس يادآور ميشود: فراموش نكنيم كه تاثير رواني تنبيه بدني نيز دستكمي از همان تجاوز يا تعرضي كه مسوولان سعي دارند از هم تفكيك كنند، ندارد. چنين رفتارهايي در شكلگيري شخصيت دانشآموزان نقش بسزايي بازي ميكند. او اضافه ميكند: چندي پيش يك فيلم در فضاي مجازي دست به دست ميشد كه نشان ميداد فردي بعد از سالها، سراغ معلمي رفته كه او را تنبيه بدني ميكرده و ميخواسته از او انتقام بگيرد. اين رفتارها شوخي نيست. اينكه آن فرد بعد از گذشت سالهاي متمادي آن اتفاق را فراموش نكرده نشان ميدهد چنين رفتارهايي چه زخم عميقي بر روح و روان دانشآموزان وارد ميكند.
نيازمند راهكاري مناسب هستيم
خورشيدي در پايان تنها راهكار براي رفع اين معضل را جدي گرفتن بررسيهاي روانشناختي هنگام استخدام معلمان ميداند و ميگويد: بايد مسائل روحي و رواني افراد در اين زمينه بهدقت بررسي شود؛ زيرا آنها قرار است انسانهاي ديگري را براي نسلهاي آينده جامعه آماده كنند پس هر رفتار غيراصولي ميتواند زخمي عميق بر پيكر كل جامعه وارد كند.