مذاكره با امريكا شطرنج با گوريل است
«سعدي به روزگاران مهري نشسته بر دل/بيرون نميتوان كرد الا به روزگاران» اين شعر زيباي سعدي استاد سخن پارسي، واگويه جالبي از مناسبات ارتباطي ميان ايران و امريكاست. ديوار بلند بياعتمادي كه طي سالها و دهههاي متمادي بالا رفته و قد كشيده و عبور از آن به اين سادگيها امكانپذير نيست.
«سعدي به روزگاران مهري نشسته بر دل/بيرون نميتوان كرد الا به روزگاران» اين شعر زيباي سعدي استاد سخن پارسي، واگويه جالبي از مناسبات ارتباطي ميان ايران و امريكاست. ديوار بلند بياعتمادي كه طي سالها و دهههاي متمادي بالا رفته و قد كشيده و عبور از آن به اين سادگيها امكانپذير نيست. به همين دليل است برخلاف برخي تحليلگران كه موضوع مذاكرات ايران و امريكا را ساده تحليل ميكنند، معتقدم دستيابي دو كشور به يك روند ارتباطي عادي به زمان كافي نياز دارد.
مذاكره با امريكا مانند شطرنج بازي كردن با گوريل است. نمونه اين نوع بازيها را ايران پيش از اين در ماجراي خروج ترامپ از برجام تجربه كرده است. ترامپ زير ميز بازي زد و همه چيز را به هم ريخت. چرا اينطور است؟ چون اسراييل به عنوان بچه گوريل احساس ميكند، توافق پايدار ايران و امريكا، اسراييل را در موضع ضعف قرار ميدهد. به همين دليل است كه اسراييل هر كاري ميكند تا اين توافق عينيت پيدا نكند. آنها تلاش ميكنند ايران را در وضعيتي قرار دهند كه نتواند تسليحات هستهاي داشته باشد. به همين دليل هر دو طرف به دنبال شكلدهي به ضمانتهاي اجرايي براي تحقق مطالبات خود هستند. ايران ميگويد به ضمانتنامه اجرايي نياز دارد تا امريكا دوباره از توافق خارج نشود و زير ميز بازي نزند. امريكا هم معتقد است ايران بايد ضمانت دهد كه به سمت تسليحات هستهاي نميرود. برخي فكر ميكنند دو طرف ميتوانند اين توافق را به قانوني در پارلمانهاي دو كشور بدل سازند. اما من اينطور فكر نميكنم. اصولا قانوني كردن چنين توافقي بسيار دشوار است. نبايد فراموش كرد كه توافق با ايران در كنگره امريكا مخالفان فراواني دارد. توافق بايد ابتدا در مجلس نمايندگان و سپس مجلس سنا برود كه بسيار دشوار است. از سوي ديگر، ايران هم بايد توافق را در مجلس شوراي اسلامي بدل به قانون كند. ايران حتي پروتكل الحاقي را نيز داوطلبانه اجرا كرده كه قانوني براي آن تصويب نشده است. عهدنامه دوستي و مودت ايران و امريكا كه مرتبط به سال ۱۹۵۵ميلادي است، هنوز هم با گذشت ۷۰سال كاربردي است. عهدنامهاي كه هم در مجلسين امريكا تصويب شد و هم در زمان دولت زاهدي در مجلس شوراي ملي ايران به قانون بدل شده است. حتي ترامپ در دور نخست رياستجمهورياش از پمپئو خواست از اين عهدنامه مودت خارج شود كه پمپئو اعلام كرد ممكن نيست. بنابراين تصويب توافقنامه در مجالس دو كشور با دشواريهاي فراواني همراه است، چراكه اصولا توافق با ايران در امريكا مخالفان فراواني دارد.
شرايط منطقهاي نيز به شكلي است كه امريكا به بازيگران مختلف نياز دارد. وروديهاي آشوبساز زيادي وجود دارد كه امكان ثبات را از ميان ميبرد، ايران هم سياستهايي مخالف غرب دارد و راه خود را ميرود. ايران ۳مولفه قدرت دارد كه 1) دانش هستهاي، 2) توانايي موشكي و نهايتا 3) هم محور مقاومت است. امريكا به دنبال تضعيف اين مولفههاي قدرت است. مذاكرات فعلي هم تلاش در راستاي تحقق اين وعدههاست. البته بايد توجه داشت كه امريكا تا به امروز نتوانسته مولفههاي قدرت ايران را بياثر كند. استراتژي مهمي از سوي امريكاييها در مواجهه با قدرتهاي غيرقابل انعطاف به كار برده ميشود كه ذيل عنوان مهار از آن نام ميبرند. اين رويكرد را امريكا در مواجهه با اتحاد جماهير شوروي و چين به كار برد. جرج كدان در مقالهاي كه ۱۹۴۵ منتشر كرد، اين استراتژي را تشريح كرد يا بايد با طرف مقابل رفاقت كرد يا بايد با چنين كشوري وارد چالش و تنازع شد يا اينكه اقدام به مهار طرف مقابل كرد. رويكردي كه امريكا در مواجهه با ايران در نظر گرفته، مهار ايران از طريق همكاري است. در نقطه مقابل ايران هم مولفههاي قدرت خود را دارد و در مواجهه با راهبردهاي طرف مقابل آنها را به كار ميگيرد. اما هر سناريوي تحليلي واقعبينانهاي، رويه خوشبينانهاي هم دارد و آن اينكه ايران و امريكا ميتوانند روي حداقلها به توافق برسند. يعني گزارههايي كه روي آنها ممكن است، توافق كنند. دومين گزارهاي كه ميتوان روي آن خوشبين بود، اين است كه دو طرف از نگاه خصمانه به هم دور شوند. ما امريكا را شيطان بزرگ ميدانيم و آنها هم ايران را محور شرارت و حامي تروريسم تلقي ميكنند. ۴۰ سال است چنين نگاهي ميان دو كشور نهادينه شده و به راحتي نميتوان از آن عبور كرد. همانطور كه استاد سخن ايران ميگويد: «سعدي به روزگاران مهري نشسته بر دل/ بيرون نميتوان كرد الا به روزگاران...»