بورس تحت تاثير وقايع
حادثه آتشسوزي اسكله شهيد رجايي در بهار ۱۴۰۴ و آتشسوزي پتروشيمي بوعلي سينا در تابستان ۱۳۹۵، دو نمونه از پيامدهاي ناديده گرفتن مديريت ريسك در صنايع حساس به شمار ميروند
حادثه آتشسوزي اسكله شهيد رجايي در بهار ۱۴۰۴ و آتشسوزي پتروشيمي بوعلي سينا در تابستان ۱۳۹۵، دو نمونه از پيامدهاي ناديده گرفتن مديريت ريسك در صنايع حساس به شمار ميروند. اين حوادث نشان دادند كه ضعف در پيشگيري از تهديدهاي شناختهشده ميتواند به فجايعي منجر شود كه مهار آنها مستلزم پرداخت هزينههاي انساني و اقتصادي سنگين است.
محمد مهديآبادي، كارشناس بازار سرمايه، در گفتوگو با اشاره به اين وقايع تأكيد كرد: وقتي مديريت ريسك شكست ميخورد، چارهاي جز ورود به بحران باقي نميماند؛ مرحلهاي كه در آن فرصت پيشگيري از دست رفته و تنها با صرف هزينههاي هنگفت ميتوان خسارات را كنترل كرد.
او افزود: حادثه آتشسوزي اسكله شهيد رجايي كه با شعلهور شدن برخي كانتينرها همراه بود، به فاجعه تبديل شد. اين در حالي بود كه به گفته حسين ظفري، سخنگوي مديريت بحران كشور، پيش از وقوع اين حادثه، مديركل مديريت بحران طي بازديدهاي خود اخطارهايي درباره خطرات احتمالي داده بودند؛ هشدارهايي كه متأسفانه مورد توجه قرار نگرفت و در نهايت به كشته و زخمي شدن دهها نفر و آلودگي در منطقه بندرعباس منجر شد.
مهديآبادي همچنين به حادثه آتشسوزي پتروشيمي بوعلي در سال ۱۳۹۵ اشاره كرد و گفت: نشت گاز ناشي از نقص تجهيزات ايمني و ضعف در بازرسيهاي دورهاي موجب شد كه طي ۳ روز آتشسوزي گستردهاي شكل بگيرد. هرچند عمليات تخليه اضطراري موفقيتآميز بود، اما گزارشهاي رسمي نشان داد كه نبود استانداردهاي ايمني و ناديده گرفتن ريسكهاي عملياتي، ريشه اصلي اين فاجعه بوده و هزينهاي ۶۰ تا ۱۰۰ ميليون يورويي به كشور تحميل كرده است.
اين كارشناس بازار سرمايه با تحليل اين حوادث، به ۳ واقعيت مهم موثر در اين نوع حوادث اشاره كرد و گفت: نخست، فرهنگ مخرب انكار ريسك كه به جدي نگرفتن هشدارهاي پيشگيرانه منجر ميشود؛ دوم، نقص ساختارهاي مديريت ريسك كه حتي در صورت شناسايي خطرات، سازوكارهاي موثري براي كاهش آنها وجود ندارد و سوم اينكه مديريت بحران به عنوان آخرين راهكار، جايگزين اجتنابناپذير شكست در مديريت ريسك ميشود.
او ادامه داد: مديريت ريسك و مديريت بحران، ۲ مفهوم مكمل نيستند، بلكه مديريت ريسك پيشنياز حياتي براي اجتناب از ورود به بحران است. مديريت ريسك، فرآيندي پيشگيرانه است كه با شناسايي تهديدها، ارزيابي احتمال وقوع حوادث و اجراي اقدامات كنترلي همچون پايش مستمر و آموزش پرسنل، از بروز فاجعه جلوگيري ميكند. در مقابل، مديريت بحران زماني فعال ميشود كه حادثهاي رخ داده و آسيبها به واقعيت تبديل شدهاند.
مهديآبادي در بخش ديگري از گفتوگوي خود با اشاره به چالشهاي ساختاري موجود در مديريت ريسك در ايران اعلام كرد: با وجود آنكه در سالهاي اخير و با ابلاغ الزامات حاكميت شركتي از سوي سازمان بورس، تشكيل كميتههاي ريسك در شركتها الزامي شده است، اما در عمل اين كميتهها با موانع جدي مواجهاند. بسياري از كميتههاي ريسك فاقد استقلال عملياتي و بودجه اختصاصي هستند و تصميماتشان بهشدت تحت تأثير مديريت اجرايي قرار دارد. در چنين شرايطي، اولويتهاي كوتاهمدت مالي يا فشارهاي مديريتي بر ارزيابي و كنترل واقعي ريسكها سايه ميافكند.
او افزود: از سوي ديگر، در بسياري از سازمانها فرهنگ انكار ريسك حاكم است. بيان ريسكها گاه به عنوان تهديدي براي آرامش سازمان يا لطمه به اعتبار آن تعبير ميشود. اين رويكرد پنهانكارانه احتمال تبديل ريسكهاي كوچك به بحرانهاي بزرگ را افزايش ميدهد. حتي در مواقعي كه تهديدات شناسايي ميشوند، به دليل نقص در ساز وكارهاي اجرايي و نبود الزامات عملياتي كافي، اقدامات كنترلي موثر به مرحله اجرا نميرسند.
اين تحليلگر ريسك در ادامه راهكارهاي برونرفت از اين وضعيت را تشريح كرد و توضيح داد: براي عبور از چرخه معيوب بحرانهاي پياپي و حركت به سوي تابآوري سازماني، ۳ اقدام اساسي ضروري است: نخست، بايد اختيارات كميتههاي ريسك تقويت شود تا بتوانند بدون ملاحظات غيرحرفهاي تصميمهاي پيشگيرانه اتخاذ كنند؛ دوم، استقرار سامانههاي پايش لحظهاي همچون سنسورهاي نشت گاز و سيستمهاي هوشمند مانيتورينگ دما براي پيشگيري از بروز حوادث حياتي است؛ و سوم، بايد نظام جريمههاي سنگين براي سازمانهايي كه به هشدارهاي ايمني بياعتنا هستند بهطور موثر اجرايي شود تا انگيزههاي سهلانگاري از بين برود.
مهديآبادي با اشاره به بزرگداشت روز سعدي در اول ارديبهشت گفت: عاقل آن كند كه تجربه آموزد؛ حادثه اسكله شهيد رجايي و پتروشيمي بوعلي، به شكلي دردناك اين اصل را به ما يادآوري كردند كه مديريت بحران تنها جايگزين شكست مديريت ريسك است.
او در پايان تاكيد كرد: هزينههاي انساني، زيستمحيطي و اقتصادي اين فجايع نشان ميدهد كه پيشگيري از وقوع بحران از طريق استقرار نظامهاي موثر مديريت ريسك، نه تنها يك انتخاب عقلايي بلكه ضرورتي انكارناپذير است. تا زماني كه تهديدها به عنوان مسائل فرعي تلقي شوند و حاكميت شركتي قوي در عرصه مديريت ريسك مستقر نشود، بحرانهاي ويرانگر همچنان بخشي از واقعيت اقتصادي و صنعتي كشور باقي خواهند ماند. شايد اگر پند شيخ اجل را در اول ارديبهشت شنيده بوديم، در كمتر از ۷ روز دچار آن سانحه دلخراش نميشديم.