آیا مرگ برندهای ملی و نوستالژیک ایرانی ادامه دارد؟
تصویری که امروز از صنایع ایران دیده میشود، تصویری است که نشان میدهد صنایع ایران به مانند یک بیمار مبتلا به سرطان به تدریج ضعیف و ضعیفتر از گذشته شده و با توجه به کاهش تقاضا و پایین آمدن ظرفیت تولید، سطح درآمدشان کاهش یافته است. اعتقادی که در این زمینه وجود دارد این است که برندهای دوست داشتنی ملی ایرانی، چندین بار با شوکهای جدی و ضربات کاری مواجه شدهاند و همزمان با شوک دوم نفتی در جهان، نیمه اول دهه 50 که با تزریق دلارهای نفتی برآمده از فروش نفت ایران، مردم ایران با برندهای خارجی آشنا شدند و بار دوم در سالهای پایانی نیمه دوم دهه 50 است که همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی و مصوبات دولت موقت، صنایع کشور صدمات دیگری متحمل شدند.
کارشناسان معتقدند افزایش درآمدهای نفتی کشور همواره صنایعمان را نشانه گرفته است و با سیاست مصنوعی نگهداشتن ارز به دلیل اینکه تولید داخلی گرانتر از نوع خارجی است سبب شده تنها واردات رونق گیرد و در به روی انواع کالاهای مصرفی گشوده شود. در اواسط دهه 80 نیز این اتفاق باری دیگر رخ داد و وفور درآمدهای نفتی سبب شد محصولات تولید داخلی باری دیگر تحت فشار واردات قرار گیرند.
حال که آوازه سقوط برخی صنایع مانند ارج شنیده میشود و مشکلات این کارخانه که به توقف یا به نزول فعالیتهای این بنگاه صنعتی منجر شده مطرح میشود، شاید یادآوری این جمله که «ارج نامی که میشناسید و به آن اطمینان دارد» بد نباشد. برخی تاجران و صنعتگران کهنهکار معتقدند در شرایط حاضر اغلب سازندگان داخلی لوازم خانگی از پرشدن انبارهای خود از کالاهای ساخته شده به سبب دلایل بالا شکایت دارند. برخی معتقدند مشکلات واحدهای سازنده لوازم خانگی ربط مستقیم با کیفیت محصولات آنها دارد. برندهای داخلی که از کیفیت بالا و به روز برخوردارند و محصولاتشان در سالهای متمادی آزمایش شده است و با رضایت عمومی روبهروست با مشکلات کمتری مواجهاند، البته نه آنکه عاری از مشکل باشند. به عبارتی طرحهایی که از نظام تحقیق و توسعه و عنایت به مرغوبیت برخوردارند با مشکلات کمتری روبهرو هستند اما اکنون مشکل فروش و رکود در کالاهای لوازم خانگی به هرحال ملموس و محسوس است. اقتصاددانان نیز پیرو چنین نظری اعتقاد دارند رقابتی نبودن بازار، تکنولوژی قدیمی، قطع رابطه با دنیا، ثابت نگهداشتن قیمت ارز، هجوم واردات در دوره وفور درآمدهای نفتی، دخالت دولت در
قیمتگذاریها، قاچاق گسترده کالاهای رقیب نامرغوب، و مدیریت ناکارآمد برخی از شرکتها سبب شده تا برندهای معروف کشور ورشکسته شوند. اقتصاد ایران در دوره محدودیتهای بینالمللی دچار ضربات شدیدی شد و صنایع ما نتوانستند به نوسازی ماشینآلات فرسوده خود اقدام کرده و محصولاتی را به تولید برسانند که حاصل بهرهوری بالا و تکنولوژی روز دنیا باشد. حال نیز با توجه به ورشکستگیهای گسترده در سالهای اخیر، بخش خصوصی بهشدت محتاط شده و رویه صبرو انتظار را پیش گرفته است. با تضمین ثبات درفضای اقتصادی کشور به گونهیی که سرمایهگذار، افقی روشن را برای خود متصور شود و به برنامهریزی برای تولید بپردازد، خروج از رکود ممکن خواهد بود. تجارب جهانی نشان داده معمولا یک برند باید ویژگیهای خاصی را به ذهن بیاورد، مثل مشخصات محصول، طرح، مدل و... دوم اینکه برند باید در زمینه یک یا چند مزیت کلیدی مشهور باشد. از سویی تحت چندین حالت ممکن نیز برندها میتوانند به مرحله مرگ خود نزدیک شوند. حالت اول شرایطی است که ملزم به به دست آوردن موقعیت مناسب برای یک برند در جریانات اقتصادی متناسب با تواناییهای رقبای فعلی و آتی باشد و حالت دوم کسب اعتبار لازم
در اذهان مصرفکنندگان و مشتریان است، زیرا این مشتری است که باید متقاعد شود به دنبال یک برند خاص برود و حتی ممکن است بیتوجهی به نوآوری و خلاقیت که لزوما به مفهوم ایجاد تغییرات ناگهانی و محسوس در کالا نیست، و خود میتواند شامل تغییرات کوچکی باشد و تنها به مفهوم ایجاد تغییرات ناگهانی و محسوس در کالا نباشد، هم باعث بهبود کالا یا خدمات شود. این در حالی است که محصولات ساخته شده تحت یک برند خاص در طول زمان دچار تغییرات مختلفی میشوند و حتی ممکن است پس از مدتی کالا بطور کلی تغییر کند و به کالای دیگری تبدیل شود. همچنین ممکن است شرکتی که به تولید انبوه محصولی تحت یک برند میپردازد، پس از مدتی محصولات متنوعی با نشانهای فرعی مختلف تولید کند.
اما به راستی مرگ برندهایی که اکنون تبدیل به نوستالژیهایی فراموش نشدنی تبدیل شدهاند چه دلایلی دارد؟ فعالان بخش خصوصی اکنون بر این باورند انتخاب روحانی به عنوان رییسجمهور یک پیام خوشایند برای اقتصاد ایران داشت و این پیام، اثر مثبتی روی انتظارات گذاشت و اینکه مردم انتظار بهبود را میکشیدند نیز به سرمایهیی تبدیل شد تا بتوانیم از آن برای دوره گذار استفاده کنیم اما بهدلایل بسیاری این اتفاق نیفتاد. اگرچه به باور آنها پس از برجام شرایط برای چنین موقعیتی بسیار مهیاتر هم شد، اما باز هم نتوانستیم از آن بهره لازم را ببریم. آنها میگویند دولت یازدهم سه سال زمان صرف کرده و اکنون در آستانه ورود به سال چهارم دولت هستیم. به استناد مشاهدهها، گفتوگوها و گزارشهایی که در اتاق ایران تهیه شده و به استناد درددلهای صنعتگران، اخبار نگرانکنندهیی درباره صنایع و وضعیت اقتصادی کشور شنیده میشود. حال صنعت خوب نیست و حتی برخی صنایع رو به احتضار هستند. این در حالی است که بسیاری از بنگاههای کشور به دوران پساتحریم امید داشتند و به این فکر بودند که برجام اقتصاد را شکوفا کند اما امروز این فضا آرام آرام جای خود را به ناامیدی
میدهد.
در صورتی که این اعتقاد نیز وجود دارد زمانی بستر تحقق اهداف اقتصادمقاومتی فراهم میشود که سیاستگذاریها و تصمیمسازیهای کلان اقتصادی به نفع ثبات در فضای کلان اقتصادی تعریف شود تا در این میان درجه ریسکپذیری اقتصاد ایران کاهش یابد و سرمایهگذاران داخلی و خارجی به سرمایهگذاری بپردازند و اقتصاد کشور را در برابر انواع تلاطمها مقاوم کند. با توجه به اینها آیا شرکتهایی که در میان مردم جا بازکردهاند و از آغاز به مسوولیت اجتماعی خود واقف بودهاند و حال بخشی از زندگی مردم، خاطرات افراد و خانوادهها شدهاند و جزیی از میراث صنعتی و فرهنگی این جامعه هستند میتوانند تا ایجاد چنین بستری حیات خود را حفظ کنند؟