استفادههای مختلف از کلاس
صولت فروتن
حتما بسیاری از شما نسبت به آنچه میخواهم بگویم به من خرده خواهید گرفت. میخواهم حرفی برخلاف آنچه بسیاری گفتهاند و بسیار هم گفتهاند، بزنم. حتما این جملات یا مشابه آن برای شما بسیار آشناست: «صبح کجا برم؟کلاس. شب کجا برم؟کلاس. نصفشب کجا برم؟کلاس. پنجسال سن دارم، کجا برم؟کلاس. 50سال سن دارم کجا برم؟کلاس. بیکارم، کجا برم؟کلاس. شب کجا بخوابم؟ کلاس. صبح کجا بیدار بشم؟ کلاس. تو که وسایل خونه خوبی داشتی پس چرا عوض کردی؟ بهخاطر حفظ کلاس. چرا به فلانی سلام ندادی؟ کلاسش به من نمیخوره»
در این جملههای آشنا و جملههای آشنای دیگری از همین دست، به مفهوم و عبارتی آشناتر یعنی «کلاس» برمیخوریم. کلاس رفتن، کلاس گذاشتن، و تعیین کلاس افراد ازجمله کارهای همیشگی و روبهرشد و مستمر بسیاری از ما شده است. با گسترش بیش از پیش انواع دانشگاهها و گسترش روزافزون آموزشها در زمینههای مختلف بازار کلاس رفتن و کلاسگذاشتن بسیار داغ شده است. خیلیها از این کلاس به آن کلاس رفتن را نوعی کلاس برای خود قلمداد میکنند و البته آنچه که در پس تمام این کلاسها خودنمایی میکند همان اصطلاح کلاسگذاشتن است. حتما با افرادی برخورد کردهاید که تمام تلاش و بسیاری از ساعتهای عمر خود را در کلاسهای مختلف سپری میکنند و در این میان آنچه برای آنها اهمیت چندانی ندارد آموختن است. گاهی به نظر میرسد با قاطعیت بتوان گفت که آموختن با کلاس رفتن و کلاسگذاشتن متفاوت است. کلاس رفتن و کلاس گذاشتن، با آموزشهای اصولی و بر پایه استاندارد هم متفاوت است. حتما دیدهاید خانوادههای زیادی را که فرزندان خردسال خود را بدون درنظرگرفتن سنوسال و علاقه و استعداد آنان، به کلاسهای مختلف میفرستند. حتما دیدهاید خانوادههایی را که حتی پیش از رسیدن فرزندان به سن آموزش رسمی در نظام آموزش و پرورش سعی فراوان میکنند که به فرزندان خود سواد خواندن و نوشتن بیاموزند. حتما دیدهاید دختران جوانی را که هرگاه با آنها صحبت کنید یک دوجین مدرک تحصیلی و فنی و دانشگاهی برایتان رو میکنند و البته از پختن یک تخممرغ هم عاجزند. و حتما میدانیم و شنیدهایم که آموزش، آگاهی، سواد، درک و شعور علمی خیلی خوب و خیلی هم ضروری است. آنقدر ضروری که هیچکس در آن نمیتواند شک کند. اما آیا تب «کلاسزدگی» را نمیتوان از مقوله آموزش هدفدار و استاندارد و متکی بر توان و استعداد و حتی ظرفیت جذب در بازار کار جدا کرد؟
