توزیع ثروت در جهانی نابرابر

۱۳۹۵/۰۶/۱۸ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۵۰۹۶۸

بیست‌وششم دسامبر1991، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به‌دلیل ضعف‌های فاحش نظام اقتصادی داخلی‌اش فرو پاشید و دورانی آغاز شد که فرانسیس فوکویاما آن را پایان تاریخ ‌خواند و جرج دبلیو بوش پدر وعده رفاه نوع بشر و پایان جنگ‌های تاریخ در این دوران را داد. دورانی که نئولیبرالیسم بر جهان مسلط شد و نظریه‌پردازان این نگرش فکری راسخ و قاطع اعلام کردند که ایدئولوژی لیبرال دموکراسی در جدال با سایر ایدئولوژی‌ها سرافراز از میدان بازگشته است و دیگر امکان مطرح شدن ایدئولوژی یا نهله فکری دیگری در مقابل این نظام مسلط اقتصادی وجود ندارد. اکنون نزدیک به 24سال از آن واقعه می‌گذرد و سران گروه20، در بیانیه خود اعلام کرده‌اند که جهان نیازمند نظم نوین اقتصادی است. اما چه شده است که سران20 قدرت اقتصادی جهان در آخرین اجلاس خود، به این نتیجه رسیده‌اند که تاریخ به پایان نرسیده و نظمی نوین باید جایگزین ساختارهای اقتصادی برآمده از همان نئولیبرالیسمی شود که روزی تصور می‌شد موفق‌ترین اندیشه اقتصادی و غیر قابل شکست است؟

شاید بتوان جواب را در همان اصلی پیدا کرد که علم اقتصاد بر پایه آن بنا شده است: محدودیت منابع. توزیع نابرابر منابع محدود میان جمعیت رو به رشد جهان، جدای از آنکه اعتراض آنها را برمی‌انگیزد، قدرت خرید را از آنان می‌گیرد و عملا نظام سرمایه‌داری، باعث می‌شود مشتریان کالاهای تولید شده در این نظام از بین بروند. این‌گونه با کاهش مصرف، قیچی مارشالی یکی از دو تیغه خود را از دست می‌دهد و اتفاقی رخ می‌دهد که نظریه‌پردازان نئوکلاسیک آن را شکست بازار و منتقدان آن ضعف ساختاری نظام سرمایه‌داری می‌نامند. شاید این سوال برای شما پیش بیایید که آن نابرابری در توزیع ثروت که پیش‌تر صحبت آن رفت چه اندازه است؟ برای آنکه این مساله عیان شود، بهتر است نگاهی به تصویر زیر بیندازید.

مشاهده صفحات روزنامه