یک جایخالی عمیق در صنایع کوچک
گروه بنگاهها
هر چند این روزها دامنه وسیعی از اخبار و گزارشهای تحلیلی با موضوع اهمیت کسب و کار کوچک و متوسط در سطح رسانهها و محافل اقتصادی پردازش میشود اما واقعیت آن است که هنوز در مرحله گفتمانسازی و نظریهپردازی در این حوزه کار چندان قابل اعتنایی صورت نگرفته است. محتوای تئوریک این نوع کسب و کار معمولا به چند مقاله و برگزاری همایشهای نه چندان کاربردی ختم میشود که عملا برای الگوسازی در این بخش چندان به کار نمیآیند. تقریبا در آنچه تاکنون در اهمیت صنایع کوچک و متوسط مطرح شده است، یک جای خالی«عمیق» به چشم میخورد و آن نقش آموزش آکادمیک در حوزه این بخش از صنایع است. کمتر دانشگاهی در ایران به صورت تخصصی در زمینه توسعه صنایع کوچک و متوسط دارای مقاطع تحصیلی و دورههای آموزشی است و کمتر پژوهشگر و استادی در این زمینه فعال است. سوال مهمی که در این راستا مطرح است، این است که اصولا آموزش آکادمیک و دانشگاهی چه میزان در توسعه صنایع کوچک و متوسط موثر است؟ برای پاسخ به این پرسشها سراغ دیدگاههای کامبیز طالبی یکی از معدود اساتیدی که در ایران به صورت تخصصی در این حوزه فعالیت میکند، رفتیم تا انعکاسی از دیدگاههای آکادمیک وی فراهم
شود.
کامبیز طالبی، عضو هیات علمی و یکی از موسسان دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران است که دیدگاههای متفاوتی برای بهبود شاخصهای این نوع کسب و کار مطرح میکند. ماحصل تماس خبرنگار روزنامه تعادل با دکتر طالبی ختم شد به دریافت مجموعه دیدگاههایی که از سوی وی درباره خوشههای کسب و کار انتشار پیدا کرده است. این گفتوگو درباره نقش آموزش در ایجاد و رشد کسب و کارهای کوچک و متوسط صورت گرفته و در آن تلاش شده تا نوری به مهمترین فعالیتهای مرتبط با بنگاههای کوچک انداخته شود.
ابتدا مایلم درباره ارتباط خودتان با صنایع کوچک و کارآفرینی در کشورمان توضیحاتی را بفرمایید.
بنده بعد از پایان تحصیلات و اخذ مدرک دکترا در سال 1372 وارد ایران شدم. به دلیل اینکه پایاننامه دکترای من هم به نوعی با بحث کارآفرینی و صنایع کوچک ارتباط داشت در طول زمان تکمیل پایاننامه هم به ایران سفر کرده و با مشاور صنایع کوچک وزارت صنایع آشنا شدم. آبان 1372 بود که من در سازمان صنایع کوچک فعلی یا در مشاوره صنایع کوچک قبلی وزارت صنایع مشغول به کار شدم.
مشکلی که آن زمان وجود داشت، عدم استقلال سازمان صنایع کوچک بود. مجلس قبلی (اگر اشتباه نکنم مجلس سوم) سازمان صنایع کوچک را منحل اعلام کرده بود؛ آن هم به دلیل اینکه در آن موقع ما دو تا وزارتخانه صنعتی داشتیم: صنایع سنگین و صنایع کوچک که وزیر صنایع سنگین با بحث صنایع کوچک مخالف بوده و به همین دلیل لایحهیی برای انحلال آن به مجلس ارائه دادند. تعداد زیادی از کارشناسان در آن زمان اعلام کردند که انحلال صنایع کوچک اشتباه است و تاریخچه سازمان صنایع کوچک نیز نشان میدهد که این سازمان تاکنون دو بار ابقا شده و یک بار نیز ملغا شده است.
خاطرتان هست که نخستین بازخوردها از کارآفرینی در کشورمان چگونه بود؟
خاطرم است نخستین باری که واژه کارآفرینی را سال 1372 در ایران به کار بردم، همه یک جوری به من نگاه میکردند و میگفتند این یعنی چه؟ این امر منجر شد که ما دورههای آموزشی برای مدیران کل ستادی و استانی وزارت صنایع بگذاریم که جا دارد در اینجا از آقای نعمتزاده(وزیر صنعت دولت یازدهم) که آن موقع هم وزیر صنایع بود، تشکر کنم که خیلی حمایت کردند که این دورهها اجرا شوند.
این تلاشها ادامه داشت تا اینکه در 21مرداد ماه سال 1380 سازمان صنایع کوچک رسما در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید و وزارت صنایع متولی آن شد.
شما آن موقع در سازمان صنایع کوچک بودید؟
بله؛ آن موقع در سال 1380 که سازمان صنایع کوچک تشکیل شد، بنده مشاور رییس سازمان صنایع کوچک و مدیر منابع انسانی و کارآفرینی سازمان صنایع کوچک بودم. دو سال قبل از آن هم (سال 1378) بنده با ارتباطاتی که با سازمان یونیدو داشتم، توانستم زمینه انعقاد قرارداد سه خوشه صنعتی توسط یونیدو در ایران را فراهم کنم که همان نخستین جرقههای خوشه در کشور شد.
آقای طالبی اصلا صنایع کوچک چه هستند؟ و چرا اینقدر در دنیا مهم شدند؟
ادبیات صنایع کوچک در زمان فعلی یک ادبیات کاملا منسجم و علمی است؛ یعنی دارای یک هویت کاملا علمی و کاملا اقتصادی است. الان شما در هر جای دنیا راجع به صنایع کوچک و متوسط یا بهتر بگویم شرکتهای کوچک و متوسط صحبت کنید کاملا چارچوب منطقی و شناخته شدهیی دارد.
این هم در دهههای 70 و 80 میلادی و زمانی اتفاق افتاد که کشورهای مختلف برنامههای منسجم برای حمایت از این نوع صنعت در کشورهای خود طراحی کردند.
دلیلش هم آن بود که اقتصاد آزاد به دنبال افزایش ارزش داراییها و هدایت سرمایهگذاری به سوی فعالیتهای مقلد بود.
از طرف دیگر بخش صنایع کوچک یک ارتباط خاص و معنادار هم با بحث کارآفرینی پیدا میکند. دلیل دیگر اهمیت صنایع کوچک مساله اشتغال است. این صنایع خیلی سریع نیرو جذب کرده و اشتغالهایی (به خصوص در مناطقی که کمتر صنعتی شده است) را به وجود میآورد که در بحث اشتغال برای کشور بسیار موثر است.
کشورهای مختلف در برخورد با این نوع کسب و کار چه ساختاری را دنبال میکنند؟
هنگ کنگ به عنوان یک کشور که درآمد سرانه بسیار بالایی دارد 99درصد صنایعش کوچک و متوسط است و شما صنعت بزرگ در هنگ کنگ نمیبینید.
در آلمان صنایع کوچک در جوار کارخانههای بزرگ شکل میگیرند و در حقیقت به عنوان کمککننده هستند. در امریکا به عنوان صنایع نوآور از آنها یاد میشود که بیشتر به دنبال خلق و اجرای ایدههای نوآورانه هستند.
آقای طالبی به دلایل مختلف بعضی از اقتصاددانها معتقدند که صنایع کوچک مناسب ایران نیست؛ یک دلیلشان این است که میگویند ما سرمایه اجتماعی و فرهنگ کاریمان به گونهیی نیست که شرکتهای کوچک بتوانند بلندمدت دوام پیدا کنند. یک دلیل دیگر نیز که ارائه میدهند، آن است که چون ما بیشتر اقتصادمان مبتنی بر منابع طبیعی(مانند نفت، گاز، جنگل و معدن) است و بهرهبرداری از آنها کسب و کارهای بزرگ و سرمایهگذاری بالایی میخواهد لذا صنایع کوچک در ایران ضرورتی ندارد. نظر شما چیست؟
من سوال شما را با مثالهایی عینی پاسخ میدهم. نخستین برنامه کره جنوبی که سال 1965میلادی بعد از رهایی از جنگ و فقرزدایی از کشور اهمیت یافت، این بود که 4-5 صنعت بزرگ در کشور که به عنوان صنعت مادر میشناختند را در اولویت اول کاریشان قرار میدهند.(مثل صنعت فولاد، کشتیسازی، شیمیایی و...) با توجه به محدودیتهای تحرک صنایع بزرگ و ایستا بودنشان، بعد از مدتی این صنایع رشد خود را کردند لیکن خیلی از نیازهای جامعه هنوز باقی مانده بود. بعد از آن پی بردند که نیاز است تا بازارهای مصرفی کشور نیز حمایت شود و بهترین کار برای حمایت از بازار مصرفی را در حمایت از صنعت کوچک یافتند.
اما چرا فرآیند توسعه کسب و کار کوچک در کشورما براساس یک راهبرد معقولانه به ثمر نمینشیند؟
علت اینکه ما در کشورمان به یک فرمول خوب نرسیدهایم، این است که بخش خصوصی هنوز خودش را نتوانسته در صحنه اقتصادی(به خصوص تکنوکراتهای صنعتی) نشان بدهند و سهمشان را پیدا نکردهاند.
بزرگترین خدمتی که دولت میتواند برای صنایع کوچک و متوسط انجام دهد، این است که بیاید به ریشههای عقبماندگی صنعت کوچک در کشور نگاهی بیندازد؛ بخش قابل توجهی از این عقبماندگی برمیگردد به بحث ناکارآمدی مدیران، نیروهای انسانی، عدم ارتباطات اقتصادی بین کارآفرینان و دنیای بیرون و... که باید کمک شوند.
بنده میتوانم عنوان کنم که دو معضل در کشور ما بزرگترین آسیب را به صنایع کوچک زدند: یکی طرح سه میلیون تومان دادن وام به ازای اشتغال هر نفر به صاحبان صنایع کوچک بود (که در سال 82 اتفاق افتاد) و یکی طرح بنگاههای زود بازده (در زمان دولت دهم) که ما اصلا این واژه اقتصادی را در هیچ جای دنیا نداریم.
عملکرد دولت یازدهم در ارتباط با توسعه و حمایت از صنایع کوچک را درحال حاضر چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر بنده دولتها در نوشتن انشا خیلی خوب عمل میکنند. شما اگر برنامههای چهارم و پنجم 5 ساله ایران را نگاه کنید، حمایتهای مناسبی از صنایع کوچک و متوسط انجام شده اما وقتی در واقعیت نگاه میکنید، جایگاه آنها را مناسب نمیبینید. این همه حمایت و برنامه برای صنایع کوچک و متوسط یک بحث است و کارهای اجرایی و پیادهسازی عینی آن برنامهها بحثی دیگر که به ندرت جدیت در آن وجود داشته است.
وقتی درآمدهای ارزی کشور(ناشی از صادرات گاز، نفت، شیمیایی و...) افزایش پیدا کرد، صنایع کوچک و متوسط به حاشیه رانده شدند؛ وقتی این صنایع کاهش پیدا کرد، معضل بیکاری افزایش یافت و اعتراضاتی را به همراه آورد. افراد برای حل این معضل شروع کردند به انجام کارهای عجولانه و بدون مطالعه (با انحراف بالا) که نتیجه مطلوبی حاصل نشد. از نظر بنده در اینجا هم بخش دولتی مقصر بوده و هم عدم رشدیافتگی صاحبان صنایع کوچک و افرادی که به عنوان متولی صنایع کوچک هستند؛ برنامههای دولت باید در جهت حمایت از صنایع کوچک و متوسط با تکنولوژی باشد که خوب کار میکنند و سابقه فعالیتشان نیز نشان میدهد که بازار را خوب شناختهاند.
وزارت صنایع نیز شاید درحال حاضر خیلی رضایت به متولی بودن صنایع کوچک ندارد چون احساس میکند این یک مساله فرعی بوده که جلو تمرکز وزارت بر مسائل دیگر را میگیرد.
آیا نیروهایی که میخواهند صنایع کوچک را اداره کنند، انتخابی باشند یا در جریان مسیر راهاندازی کسب و کار آنها را آموزش بدهیم؟
بنده اعتقادی به آموزش کلاسیک و این نوع کارآفرینان ندارم، یعنی ما نمیتوانیم اینجا کارآفرین را انتخاب کنیم، آموزش دهیم، رهایش کنیم و بگوییم خب حالا برو کارگاه بزن و مطمئن باشیم کارگاه میزند.
باید قبول کنیم که سه سال اول ورود به یک کسب و کار دارای خطرات زیادی است و خیلیها در این سه سال فرو میریزند و برخی نیز موفق میشوند. ما میتوانیم یک مقدار تغییر در نظام آموزشی(مثل آموزش فنی، حرفهیی) ایجاد کنیم و از طریق آن الگوی کارآفرینی و تخصص را در کنار یکدیگر قرار دهیم. این کار کمک میکند تا کارآفرین خطای کمتری در کسب و کار داشته باشد.