چه شد آبی آسمان را؟
گروه اقتصاد اجتماعی سعید میرحسینی
حال و روز این روزهای شهرمان دقیقا به مانند کودک بیماری میماند که سالی یکبار بهدلایل مختلف نظیر آلرژی و تغییر آب و هوا بیماری به سراغش میآید و گریبانش را میگیرد با این تفاوت که این بیمار بالاخره با استفاده از طب مدرن و داروهای مرتبط یا از طب سنتی و خوردن داروهای گیاهی سعی در درمان خودش میکند. حال تصور کنید که بیمار قصه ما هرساله به خاطر آلرژی از تنفس راحت محروم باشد و پدرش بگوید که ای داد چه نشستهیی که خاله گرامی آن زمان که مادر ترا حامله بود مدام غذاهای محرک به مادرجانت میداد و مادر هم برای اینکه قافیه را نبازد، خوردن غذاهای همراه با آویشن دستپخت مادر شوهر را عامل آلرژی فرزند بیمار بداند و کودک بیمار ما هم متحیر از این دلایل، فصل آلرژی را طبق سنوات پیشین از سر بگذراند و هر روز ضعیف و ضعیفتر به این فکر کند که بالاخره خاله مقصر بوده یا مادر بزرگ!!!
تهران زیبای ما هم در زمانهای نه چندان دور دارای باغها و چشمههای فراوانی بود که ساکنانش از وجودشان در تمام لحظات، حظ میبردند اما درست از زمانی که ما فهمیدیم، امکاناتی هست که میتوان از آنها در جهت آسایش و رفاه زندگی در شهر بهره برد به فکر داشتن این امکانات افتادیم، غافل از اینکه قبل از بهره بردن از این امکانات باید چگونه استفاده کردن و در چه زمانی استفاده کردن را بیاموزیم و هم اینکه بدانیم چه تعداد از این امکانات میتواند به رفاه حال ما منجر شود که بیشتر داشتنش قطعا بلای جانمان خواهد شد. مصداق نکته مورد اشاره را دقیقا میتوان در پارکینگ منازل همشهریانمان و ابتدای صبح در اتوبانها یا بهتر بنامیم پارکینگهای متحرک شهرمان ملاحظه کرد.
قوانینی که میتوان خرید
قابل ابتیاع بودن برخی قوانین مهم زندگی در شهر هم در کنار همه عوامل و با قدرت هر چه تمامتر به بیماری این شهر دامن میزند که مصداق این مدل قوانین، قانون طرح ترافیک و ایجاد محدوده زوج و فرد در شهر تهران است که اگر جیب پرپولی داشته باشید و بتوانید چند میلیون در سال برای تردد در مناطق ممنوعه شهر هزینه کنید، این قانون در مورد شما صدق نخواهد کرد و میتوانید در هر زمان که اراده کنید در این محدوده تردد داشته باشید و به کسانی که با پای پیاده یا از شیشه وسایل حمل و نقل عمومی نظیر اتوبوس و تاکسی در این محدوده تردد میکنند و به شما مینگرند، لبخند بزنید به این فکر کنید که چطور میشود اینهمه مسالمتآمیز و فشرده داخل اتوبوس نفس کشید؟
مترو تهران هم که با وجود همه ناملایماتی که در حین گسترش خود در سطح شهر تهران متحمل شده سعی در شکافتن بستر تهران و پیشروی در این شهر را دارد که با گذشت بیش از سه دهه هنوز هم نتوانسته خود را در خدمت همه شهروندان ساکن در مناطق مختلف بداند و خیلی اوقات با موانعی مثل کمبود بودجه و اولویت صرف هزینه و بودجه حمل و نقل برای احداث پل و دوربرگردان و... مواجه میشود. ایکاش زمانی که به فکر سرعت بخشیدن به ساخت پل و تونل زیرگذر بودیم و طول تونلهای احداث شده و زمان اجرای آن را مایه مباهات میدانستیم کمی هم به این میاندیشیدیم که کدامیک از اولویت بیشتری برخوردار است؟ سهولت تردد خودروهای تکسرنشین یا ایجاد دسترسی به وسایط حمل و نقل عمومی نظیر مترو. ایکاش زمانی که خودمان را با شهرهای بزرگ دنیا مقایسه میکنیم همهچیزمان را مقایسه کنیم، نه فقط جمعیت شب و روز در حال اغمای شهرمان را!
راه هوا را بستهاند
آنطور که متخصصان امر میگویند: شهر تهران زمانی دارای مسیری بود به نام مسیر جریان باد غالب که ظاهرا بیارتباط با منطقه دوستدار!!! محیط زیست شهر تهران نیست و مبدا این حرکت در شهر، همین منطقه بوده که ساخت و سازهای بیرویه و بلند مرتبهسازی توسط ارگانهای مختلف در این منطقه، این مبدا را به دیواری بتنی در مقابل هوایی تبدیل کرده که قرار بود به ریه شهروندان ساکن تهران برسد. در کنار این مطلب بد نیست، یادی کنیم از قانون ارزیابی زیست محیطی که متولی تمام پروژههای اینچنین را وادار به انجام آثار زیست محیطی پروژهیی میکند که قصد انجامش را دارند و بپرسیم دقیقا به هنگام احداث منطقه 22 شهر تهران و بعد از آن به هنگام اعطای مجوز ساخت سازههای بلند مرتبهیی که مسیر تنفس شهر تهران را مسدود کرده دقیقا چه چیزی ارزیابی شده است؟
اما برسیم به دیگر قاتلان هوای تهران که حتما قتل درجه یک و دو و سه را همزمان میتوان بدانها نسبت داد که عبارتند از: موتورسیکلتهای ماقبل تاریخ و فراوانی که در سطح شهر تهران تردد میکنند، مینیبوسهای هم نسل برادران رایت و اتوبوسهای حمل و نقل عمومی تولید شده توسط چشم بادامیهای مشرق زمین و از همه بدتر کامیونهایی که به دلیل محدودیت زمانی تردد روزانه وقتی در سطح شهر و آنهم وسط روز مشاهده میشوند میتوان مطمئن بود که متعلق به نهاد متولی خدمترسانی به شهروندان است و جالبتر از آن سوالی است که به هنگام دیدن دود سیاه در حال خروج از آنها به ذهن متبادر میشود که مگر شهرداری متولی معاینه فنی خودرو نیست؟
علت چیست؟
در مجموع عواملی که باعث تنگی نفس شهر سابقا زیبای تهران شده است و راهکار مقابله با آن را میتوان اینطور برشمرد:
1- ضعفهای فرهنگی موجود، تجملگرایی کاذب و وجود باورهای غلط در برخی همشهریانمان که استفاده از وسیله نقلیه شخصی را به عنوان سطحی از رفاه میشمرند که اینجا قطعا نهادهای فرهنگی کشور میتوانند نقش مهمی در این امر داشته باشند که نهایتا منجر به تقویت و شاید ایجاد فرهنگ شهروندی و حذف این باور شود که استفاده از وسیله حمل و نقل عمومی متعلق به عوام نیست و ما لزوما از خواص نیستیم که اگر خدای ناکرده یکی از همکارانمان یا زیردستانمان ما را در اتوبوس یا مترو دید ما را به تمسخر بگیرد که ای داد! شما اینجا چه میکنید؟
2- مهاجرتهای دایم و موقت به شهر تهران که نمودهای آن را در مقایسه جمعیت روز و شب تهران و خبرهای گاه و بیگاه شنیده شده از رسانهها در خصوص مسافرکشی رانندگان ساکن سایر شهرها در تهران میتوان شاهد بود که توسعه زیرساختهای زندگی شهری در سایر شهرها همزمان با کلانشهر تهران که متاسفانه این روزهای تبدیل به دلیل عمده این مهاجرتها شده و ایجاد این باور در برخی هموطنان غیرتهرانیمان که قدر آرامش موجود در شهرتان را بدانید که ما این روزها تنها میتوانیم از مجلات و فیلمها شاهدش باشیم و اینکه آواز دهل شنیدن از دور خوش است!
3- کمبود دسترسی بسیاری از مناطق تهران به سیستم حمل و نقل عمومی که راهکار آن سرعت بخشیدن به توسعه سیستم حمل و نقل عمومی شهری و ایجاد سهولت دسترسی همه مناطق شهر تهران به وسایط حمل و نقل عمومی شهری است. اجرای هدفمند، با اولویت و استراتژیک پروژههای شهری و توجه به این امر که حفظ محیط زیست پایدار و توجه به تاثیرات فعالیتهای ما به محیطزیست باید در کنار همه این فعالیتها مورد توجه قرار گیرد و برخی قوانین مسکوت مانده یا کمتر مورد توجه قرار گرفته این حوزه را سرفصل درمان دردهای شهرمان قرار دهیم.
4- وجود وسایل مستهلک حمل و نقل عمومی و استفاده از خودروهای عمومی از بدو تولد آلاینده، همچنین فقدان کنترلهای محیط زیستی موثر بر تردد این خودروها که به وفور در سطح شهر تهران قابل مشاهده است تنها از طریق بهروزرسانی سیستم حمل و نقل عمومی شهر تهران و صرف یارانه موثر حمل و نقل در این حوزه قابل رفع است. البته باید به این نکته توجه داشت که رانندگان تاکسی و مینیبوسی که به فکر بهروزرسانی خودروهای خود میافتند و نسلهای بعدی آنها درگیر بازپرداخت یارانهیی نباشند که نه تنها یاریشان نکرده بلکه حتی به همین دلیل امکان تعمیر و نگهداری به موقع وسیله نقلیه خود را به دلیل کمبود بودجه از دست دادهاند.
5- قوانین بعضا غیرکارشناسی مصوب در حوزه سلامت زیست محیطی وسایل نقلیه، نظیر قانونی که مدتی قبل در خصوص استفاده از سیستم انژکتور روی موتورسیکلتهای تولیدی کارخانجات تصویب شد که باعث شد پلاک شدن تقریبا تمام موتورسیکلتهایی که ما با نام آشنای هوندا 125 میشناسیم، متوقف شود و در کلافی از سردرگمی فرو رود بدون اینکه کسی بپرسد آیا اصولا این نسل موتورسیکلت امکان نصب سیستم انژکتور را داراست یا خیر؟ و آیا تولیدکنندگان برای بقای خود در بازار به فکر شناسایی راههای دورزدن این قانون و مذاکره با چشم بادامیها برای تولید چیزی شبیه انژکتور خواهند افتاد یا خیر و اصولا تکلیف اینهمه موتورسیکلت تولید شده و پلاک نشده چیست؟
در آخر هم نظارت سختگیرانه در خصوص وسایل نقلیهیی که مدتها میتوانند بدون دریافت آرم معاینه فنی در سطح شهر تردد کنند، قطعا میتواند باعث شود که ما آسمان آبی شهرمان را دوباره ببینیم. اما در این بین مهمترین سوال بیپاسخ این است که وقتی بنا به اظهارات شنیده شده حدود 40 درصد از آلودگی شهر تهران ناشی از تردد موتورسیکلتهاست، چگونه میشود موتورسیکلتی که خود را مکلف به توقف پشت چراغ قرمز نمیداند مجبور به انجام معاینه فنی کرد؟