وقتی فضای کسب و کار ناامن میشود
سینا قنبرپور
میگویند: «طرف جایی نمیخوابد که آب از زیر آن بگذرد» اما گویا این ضربالمثل در مورد بازاریان و فعالان اقتصادی ایران صدق نمیکند. شاید هم حکایت آنچه در ساختمان پلاسکو و بسیاری دیگر از مراکز تجاری بر ما رفته است حکایت «جامعه کوتاهمدت» است که مردم را به امروزشان سرگرم کرده و کسی برای آینده برنامهیی ندارد. شوک فروریختن ساختمان ۵۴ ساله پلاسکو در تهران که آن را نماد بلندمرتبهسازی مدرن در پایتخت ایران مینامیدند هنوز برجاست و در حالیکه از یکسو هنوز تکلیف قربانیان و خسارات احتمالی روشن نشده تکلیف مقصران و سهلانگاران این حادثه نیز مشخص نیست. در این میان اما بسیاری بر این طبل میکوبند که نباید از این حادثه به نفع سیاست بهره برد و بسیاری با استفاده از واژه «سیاسیکاری» سعی در متوقف کردن منتقدان شهردار تهران دارند. بسیاری از کاسبهای متضرر که زمانی در ساختمان پلاسکو سرقفلی واحد ۳۸ متری آنها یک میلیاردو ۹۹۰ میلیون تومان ارزشگذاری شده بود حالا خوب میدانند بخشی از تقصیرها هم به گردن خود آنهاست. در واحدی به چنین بهایی فعالیت اقتصادی میکردند که وقتی آتش به جانش افتاده بعد از حدود ۳ ساعت و ۳۱دقیقه دیگر تاب نیاورد و
فروریخت. حال پرسش این است که کدام فرد عاقلی در محلی کسب و کارش را راهمیاندازد و تجارت میکند که ناایمن است و به سادگی میتواند سرمایهاش را برباد دهد؟ آن هم در شهری که بهطور متوسط در شبانه روز 300 حادثه روی میدهد که حریق بیش از نیمی از آن را تشکیل میدهد.
مکانهایی که نمیدانیم امن است
آنچه بعد از وقوع حادثه ساختمان پلاسکو روی داده موضوعی مهم را برجسته میکند که در تمرکز کار و تجارت در تهران تا چه اندازه ما به اطلاعات صحیح و درست دسترسی داریم؟ برای مثال آیا میدانیم اساسا در تهران چه تعداد واحد تجاری و کارگاههای تولیدی داریم؟ وقتی نخستین خبرهای ارزشگذاری ضرر این آتشسوزی منتشر شد سخن از یکهزار و ۵۰۰ میلیارد تا ۲هزار میلیاردتومان بود. صنعت پوشاک که تازه بعد از شکستن تحریمها توسط دولت داشت با زخم کهنه واردات دست و پنجه نرم میکرد و میخواست از باز شدن فضای دیپلماسی بهره بگیرد به ناگاه آن هم در آستانه نوروز که به فصل خرید معروف است دچار چنین نقصانی شد.
اما جالب است بدانیم که ما هیچ اطلاعات و آمار دقیقی از وضعیت شهرمان نداریم. همانطور که هنوز نمیدانیم چه تعداد آتشنشان در این عملیات گرفتار شده بودند، نمیدانیم در طبقات این ساختمان چه تعداد کار میکردند. چند کارگر بینام و نشان در آن کار میکرده است. وضعیت به گونهیی است که سیدهفاطمه ذوالقدرف نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی تاکید کرد از اتباع افغان میخواهیم اگر خبر دارند دوست یا بستگانشان در این ساختمان کار میکردند نترسند و بیایند موضوع را اعلام کنند.
با این حال ما در شهری زندگی میکنیم که حتی تعداد دقیق ساختمانهای آن و همینطور واحدهای تجاری - مسکونی - اداری و ... آن مشخص نیست و هر زمان وزارت راه و شهرسازی میخواسته تعداد خانههای خالی را اعلام کند به ناچار تخمین زده است. بنابراین باید دنبال مکانهایی باشیم که ممکن است با جرقه برق و نشت گاز حادثهیی چون حریق صبح روز پنجشنبه ۳۰دی ۱۳۹۵ را تجربه کنند تا چه اندازه آماده کنترل حادثه و مهار آن هستند. این وضع برای کسب و کار معنای دیگری دارد. زیرا از بین رفتن سرمایه تاثیر مستقیمی بر معادلات اجتماعی و سیاسی و حتی فرهنگی دارد و اگر قرار باشد فضای کسب و کار تا این اندازه آسیبپذیر باشد به کوچکترین تلنگری میتوان میزبان بحران شد.
از بازار تهران تا همه فضاهای کسب و کار
همین پاییز گذشته و در همان روزهایی که مناسبت «روز آتشنشانی» بود بازار خرمآباد چنان طعمه حریق شد که بهطور کامل از بین رفت.
به گفته مدیرکل مدیریت بحران استان لرستان در این حادثه ۱۵۰ واحد تجاری پاساژ قائم خرمآباد به صورت صددرصد سوخت و نابود شد. این حادثه در حالی روی داده بود که در سال ۱۳۸۸ نیز همین مرکز خرید طعمه حریق شده بود. گویی هیچکس گمان نمیکرد که آنجا که میگویند آدم عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود صرفا یک ضربالمثل نیست و حکمتی پشت آن نهفته است.
حالا در تهران و انبوهی متراکم از بازارتهران که کسب و کار سنتی پایتخت در آن جریان دارد هم همین اتفاق افتاده و میافتد. سالها سازههای ساده با روزگاری که نه برق بود و نه هوا تا این حد گرم بود کسب و کار مردم تهران را پاسخ میداد. رفتهرفته وضع تغییر کرد ولی بازاریان تغییر نکردند و وقتی هم مولفههای مدرنیته را به حجره خود آوردند کمتر به تغییرات بنیادین پرداختند. نتیجه این شد که برق به حجرهها آمد ولی سازه آن قدرها هم تغییر نکرد. بعد گاز به حجره آمد ولی سازه همچنان همان سازه قبلی بود. بعد هم کولرگازی و بسیاری وسایل دیگر که هریک بار قابل توجهی بر کنتور برق داشت و هر آن میتوانست اتصالی ایجادکند و حادثه بیافریند. در همه سالهای دهه ۷۰ و ۸۰ بازارتهران نه اجازه نوسازی به مدیران شهری میداد و نه قادر بود خود را از گزند حوادث در امان دارد. کار آتشنشانان با ماشینهای سنگین آتشنشانی در کوچهپس کوچههای بازار تهران که رفتهرفته جای زندگی را به انبارهای دپو یا کارگاههای ناایمن میداد و بافتی فرسوده محسوب میشد مثل گذر از هفت خوان رستم مینمود. بعد هم که بازاریان تن به نوسازی دادند حاضر نشدند یک وجب از زمین خود کوتاه
بیایند تا معابر تعریض شود. یک دفعه در کوچهیی که حتی یک سواری هم در آن نمیتوانست عبور کند یک آپارتمان ساخته شد. حکایت بازاریان ایران فقط به این محدود نمیشود. رفتهرفته خیلیها از حجره بازار خود در مناطق بالای شهر سر درآوردند. محدوده طرح ترافیک و محدودیتهای تردد واجب کرده بود که در خارج از محدوده طرح دفتری شیک و مدرنتر ابتیاع کنند. اما در کدام مرکز در کدام ساختمان. حالا تهران پر شده از مال و مراکز خرید. از کوروش و پالادیوم گرفته تا اطلس مال و بسیاری سازههای آهنین که در خیابانهای کمعرض شمال شهر و حتی غرب و شرق تهران مثل قارچ روییدهاند. اگر از بزرگراه حکیم بخواهید وارد بزرگراه ستاری به سمت شمال بشوید در بسیاری مواقع با خودروی پلیس مواجه میشوید که راه را بسته است زیرا ترافیک حاصل از تردد مردم به مرکز خرید کوروش موجب قفل شدن حرکت در بزرگراه ستاری شده است. پرسش این است که وقتی مجوز احداث ساختمان مرکز خرید کوروش داده میشد که اتفاقا به سیستم اطفای حریق مدرن هم مجهز است آیا به محاسبه ریسک آن پرداخته بودند؟ حرکت به سمت مرکز تجاری «پالادیوم» در محمودیه تهران در معابر کمعرض و پرتردد همواره نیازمند اعصابی
پولادین در رانندگی است. آیا اگر حادثهیی اتفاق بیفتد در آن حجم ترافیک اصلا امدادگران میتوانند خودرا به آن محل برسانند. ولی در همین مرکز تجاری پالادیوم کاسبانی سکنی دارند و مشغول تجارت میلیاردی هستند که عدد چرخش حسابشان را نمیتوانیم بخوانیم. آنها درست در جایی سکنی گزیدهاند که آب از زیر آن عبور خواهد کرد!
از خیابان ابوریحان تا ساختمان پلاسکو
در این روزها بسیار شنیدید و خواندید که شهرداری تهران مدعی است بارها و بارها به مالکان و کاسبان مستقر در ساختمان پلاسکو هشدار داده بوده است. اما کمتر کسی این پرسش را مطرح کرد که اگر ۳۰ یا ۴۰ بار تذکر به ساختمان پلاسکو داده شده بود و اگر همانطور که این روزها دیدهاید آقای قالیباف در جلسه با اعضای شورای شهر تهران میگوید «ساختمان پلاسکو وحشتناک است» چرا وقتی زنگ آژیر حریق در پلاسکو به صدا درآمد هیچکس این حریق را جدی نگرفت؟ موضوع اینجاست که مدتهاست شهرداری تهران میداند در خیابان جمهوری چه خبر است ولی حاضر نیست و حاضر نشده است برای مدیریت وضعیت ایمنی در این خیابان کاری کند.
وقتی در ۲۹ دی ۱۳۹۲ در محدوده خیابان ابوریحان در خیابان جمهوری ساختمانی طعمه حریق شد که در آن کارگاههای تولیدی پوشاک بود این زخم سرباز کرده بود. در آن روز کارگران واحدی که طعمه حریق شده بود تلاش داشتند خود را از محاصره آتش نجات دهند. آنها تنها از یک سو امکان فرار از آتش داشتند و آن پنجرههای ساختمان رو به خیابان بود. وقتی برای فرار از پنجره بیرون آمدند پلکان آتشنشانی هم رسیده بود اما به سبب عمل نکردن هیدرولیک نتوانستند این عده را نجات دهند و منتظر خودروی بعدی حامل پلکان شدند. به قول خود آتشنشانها فقط ۱۸ ثانیه تا رسیدن پلکان بعدی طول کشید! ولی ۲ زن به نام «آذر حقنظری» که ۶۰ ساله بود و «شیرین فروتنی» ۴۴ ساله تاب نیاوردند و سقوط کردند.
از آن زمان بحث درباره وضعیت ایمنی ساختمانهای تجاری از یک سو و موضوع ایمنی و تجهیزات سازمان آتش نشانی از سوی دیگر مطرح شد. حال ۳سال و یک روز از آن زمان سپری شده بود که یک مرکز بزرگ تولید و دپوی پوشاک چنین سرنوشتی یافت.
این در حالی است که به گفته «علی نوذرپور» معاون سابق امورشهرداریهای سازمان شهرداریها و دهیاریهای کشور 40درصد ازساختمانهای خیابان جمهوری از شهرداری اخطار گرفتهاند و در معرض خطر قرار دارند. براساس گفتههای نوذرپور که از دهه ۷۰ در زمینه آتشنشانی و ایمنی شهرداریها فعالیت کرده است نبود سیستم اعلام حریق خودکار که حتی باید در ساختمانها با طبقات کم هم راهاندازی شود، نبود برخی از تجهیزات مانند بالگرد برای اطفای حریق و همچنین نبود پلههای فرار حتی برای ساختمانهایی که از دهه 60 و 70 ساخته شدهاند و ساخت طبقات اضافه بر ضوابط ایمنی ساختمانسازی از جمله مشکلات واحدهایی است که در خیابان جمهوری به محل کسب و کار تبدیل شدهاند. این اطلاعات و آمار در حالی مطرح است که بر اساس گزارش وزارت کشور، نمودار آتش سوزی در تهران رو به رشد است بهطوری که در سال 1378، 5 هزار مورد آتش سوزی در تهران گزارش شده بود و در سال 1383 این آمار به 7 هزار و 800 مورد و در سال 1388 به 16 هزار و در سال 1392 نیز به 20 هزار مورد افزایش یافت. در چنین شرایطی بیش از گذشته واجب است از خودبپرسیم در چه محلی زندگی میکنیم تا بدانیم آیا جانمان در برابر
حادثه ایمن است؟ و در چه محلی مشغول کسب و کار و تجارت هستیم که بدانیم آیا مالمان هم از امنیت برخوردار هست یا نه؟
همه منابعمان میسوزند
فقط منابع پتروشیمی ما نیست که به سادگی در معرض حریق و از بین رفتن قرار دارند و ما توان کنتر ل و مهار آن را نداریم. وقتی حادثه حریق پتروشیمی بوعلی ماهشهر رخ داد و ساعتها تا رسیدن هلیکوپتر طول کشید پرسش این بود که چرا ما تجهیزات مناسب برای اطفای حریق در عین حفظ زمان نداریم. این اتفاقی است که همه ساله در مورد منابع طبیعی ما آنهم در شرایط خشکسالی رخ میدهد. خداکرم جلالی رییس سازمان جنگلها و مراتع درباره ارزش ریالی حریق در جنگلها میگوید: بطور متوسط در سال ۱۵هزار هکتار جنگل و مرتع دچار آتشسوزی میشود که ۳۲۰ میلیارد تومان خسارت آن محاسبه میشود.
این به جز آثار و تبعات حاصل از آتشسوزی و از بین رفتن جنگل است.