محوریت انسان در جشنواره تجسمی فجر
کاوش درونی انسان، فراخواندن سنتها به جهان معاصر و تقابل انسان و طبیعت و دگرگونیهای محیطزیستی، موضوعات عمده عکسهای بهنمایش درآمده در نهمین جشنواره بینالمللی تجسمی فجر است. به گزارش هنرآنلاین، در نمایشگاه نهمین جشنواره بینالمللی تجسمی فجر 15عکس به نمایش درآمده است. این آثار را به لحاظ موضوعی و مفهومی میتوان در ژانرهای مختلفی تقسیمبندی کرد اما محیطزیست و تقابل انسان با طبیعت و نقش انسان در تغییر اکوسیستم موضوع بیشتر آثار این جشنواره است که در موزه هنرهای معاصر تهران نمود پیدا کرده است.
عبدالرحمن مجرد در تصاویری که کنار هم چیده است، قصد دارد تفاوتهای درونی کاراکترها را از دریچه دوربینش و به واسطه تغییر شکل آنها به ثبت برساند. او در «جمع تنها» یک سوژه را به واسطه عینک، مورد بازبینی قرار میدهد و با تغییر فاصله عینک از دریچه دوربین این شکل تغییر یافته را کنار هم میگذارد.
درنهایت همه این تصاویر که خود به تنهایی دارای معنا و مضمون هستند جمعی را شکل میدهند که در واقعیت یک نفرند و آن در حقیقت بیانگر جمع اضداد در کنار یکدیگر است که شخصیتی متفاوت را در یک کالبد دربر گرفته است. در حقیقت عکاس در این تصویر میخواهد زمینههای مختلف فکری و روحیات متنوع انسانی را در قالب قابهای متکثر با یک مضمون منعکس کند. روحیاتی که در کالبد هر شخصی وجود دارد.
رضا عیسیپور در «دریاچه من گم شده است» به سوگ دریاچه ارومیه مینشیند. او در حقیقت با چیدن عکسهایی از روزهای سر زندگی دریاچه ارومیه و با به تماشا درآوردن روزهای پرآبی این دریاچه خاطرات و نوستالژی خوش این دریاچه را مرور میکند و درنهایت با انعکاس تصاویر هوایی از این دریاچه و نشان دادن خشک شدن آن به واسطه تصویربرداریهای هوایی در یک چیدمان این داغ را برای مخاطب زنده میکند.
یکی از نکات مهم در ارائه این تصاویر سیاه و سفید بودن آنهاست که درنهایت از لحاظ بصری، تاثیر بیشتری برای مخاطب بر جای میگذارد. حسین غفاری تصاویر شاعرانهیی از مرزبندی مزارع و باغها را ارائه داده است. بیشتر این تصاویر که از بالا و از فاصله دور به ثبت رسیده است در نگاه نخست همچون چیدمان رنگ بر بوم میماند اما درنهایت زیبایی مفهوم مرزبندی و در حصار کشیدن زیباییها، مخاطب را به تامل در این مرزبندی هدایت میکند.
با وجود اینکه موضوع موردنظر این هنرمند انتقادی است اما نگاه زیباییشناسانه او به این موضوع منجر شده که مخاطب با زیبایی تلخی مواجه باشد که در دل خود جدای از تقابلها و کشمکشهای میان طبیعت و انسان به یک چینش زیبا اما غیرطبیعی در دل طبیعت رسیده است.
نظمی که به واسطه دخالت انسانی در دل این عکسها به تصویر درآمده، شکلی هنرمندانه دارد که درنهایت مخاطب را در برابر زیبایی آنها به تفکر وا میدارد. عکاس در واقع نقش و تاثیر حضور انسان در خلق این فضای زیبا را یادآوری میکند و باوجود انتقادی که در کلیت اثرش مطرح میکند مخاطب را در شرایط معلقی قرار میدهد که میتواند تفسیرهای مختلفی را از اثر داشته باشد.
«باغ لذتهای زمین» اریک تومبرلین نمایی از شهری رنگارنگ را به تصویر میکشد که در آن خانهها در یک چینش طراحی شده در کنار هم تصویری خیالانگیز از یک رویا را به خود گرفتهاند. او در حقیقت با به ثبت رساندن این شهر که نوع معماری و ساختار ظاهری آن بهشدت متفاوت است ما را وارد جهانی نامتعارف میکند که بهگونهیی رویاهای کودکانه را به تصویر میکشد.
رویاهایی که به تناسب شکل ظاهری ساختمانها و با تشبیهی که به واسطه در کنار هم قرار دادن این تصاویر با تصاویر ذهنی که از گذشته در ذهن ما باقی مانده است، همسانی میکند. همسانی که به دلیل غریب بودنش به خصوص از لحاظ بصری دست نیافتنی مینماید و در دل این رویای دست نیافتنی بدل به باغی میشود که به دلیل لذت نهفتهیی که در خود دارد او را بدل به «باغ لذتهای زمین» کرده است.