بایدها و نبایدهای رشد غیرنفتی در سال 96
امیررضا حسنی|
مدیرعامل موسسه مطالعات و پژوهشهای اقتصادی|
در آستانه انتخابات، موضوع برجام بار دیگر اهمیت یافته و به یکی از محورهای نقد عملکرد دولت یازدهم تبدیل شده است. واقعیت این است که گرچه گفته میشود پیش از برجام، تحریمها را مدیریت میکردیم اما این کار سخت بود و هزینههای بسیاری هم برای اقتصاد ایران به همراه داشت. جنس تحریمها عوض شده بود و بیش از 50 درصد تحریمها روی اقتصاد اثرگذار بود. در تحریمهای هستهیی مهمترین تحریمها مربوط به بخشهای مالی، انرژی، داراییهای مالی ایران در خارج از کشور و... بود. جنس تحریمها دولتی نبود بلکه اقتصاد، مردم و زندگی روزمره را هدف قرار میداد تا امکان بقا را به حداقل ممکن برساند. اعداد و ارقام مربوط به تحریمهای ایران نشان میدهد اگر اوضاع به همان رویه ادامه پیدا میکرد الان شرایط مطلوبی نداشتیم. اگر امروز نظر دیگری داریم و منکر اثرات برجام میشویم اعداد چیز دیگری نشان میدهد. تحریمهای هستهیی شرایطی را هدف قرار میدادند که با رشد اقتصادی ما انطباق داده میشد. تیم هزارنفره کنگره امریکا پیگیر تحریمهای ما بودند بنابراین قطعا مطلوبیت نداشت که این مسیر را ادامه میدادیم. حداقل دستاوردی که برجام طی مذاکرات حاصل کرد این بود که
صلح آورد و تعداد تحریمها اضافه نشد. قطعا شرایط فعلی ایدهآل ما نیست و باید همه تلاشمان را انجام دهیم که شرایط رو به بهبود برود و به مطلوبیت مد نظر ما برسد اما در مقایسه با وضعیتی که برجام نبود قطعا در موقعیت بهتری قرار داریم.
براساس تحلیلهای بینالمللی از سال 2008و 2009میلادی یک روند نزولی در اقتصاد ایجاد شده اما از سال 2015و 2016میلادی روند اقتصاد صعودی شده است. آمارهای مختلفی در حوزههای گوناگون اعم از سلامت تا مخارج دولت، تقسیمبندی مالیات، ضریب جینی و... این روند رو به رشد را تایید میکنند. بنابراین احتیاجی نیست که به دنبال توجیهی برای برجام باشیم، اعداد و ارقام به خوبی به ما میگویند که برجام باید ادامه پیدا کند یا نباید ادامه پیدا کند.
وقتی آب گلآلود اقتصاد شفاف میشود
حال در شرایطی که برجام به ثمر نشسته و تحریمها رفع شده، نگرانیها آغاز شده است. شرکتهای ایرانی زمانی آن قدر در سود بودند حال که درهای کشور باز شده و رقبا وارد میشوند، احساس خطر میکنند. یکی از نقطهضعفهای برجام این است که رقابت سختتر میشود. البته برجام پله نخست است و هشدار جدی زمانی است که بخواهیم عضو سازمان تجارت جهانی شویم. آنقدر آب گلآلود اقتصاد ایران به سمت شفافیت میرود که حال همه بد خواهد شد. هر چه اقتصاد شفافتر شود، سود گرفتن از بازارها در عمل سختتر خواهد بود.
نکته مهم دیگر این است که ما در جریان نیستیم در کنار فعالیتهای اقتصادی که انجام میدهیم چه اتفاقهایی در دنیا درحال رخ دادن است. جنگهای ما امروز سر چیزهایی است که آن موضوعات در دنیا ملغی شده است. به عنوان مثال در دنیا به ازای هر 10هزار نفر 32روبات وجود دارد. تا سال 2025 به ازای هر 10هزار نفر حدود 900روبات خواهیم داشت. یعنی حدود 10 درصد جمعیت کار را رباتها تشکیل خواهند داد. در نظر بگیرید در این شرایط بهرهوری به کجا خواهد رسید. میتوان پیشبینی کرد چه اتفاقی با قیمت تمامشده خواهد افتاد. فروش تجاری و نوآوری در کنار هم معنا پیدا میکند اما فعالان اقتصادی ما از این موضوع غافل هستند. اگر شرکتهای ما در بالاترین سطح فروش خود باشند هیچگاه به فکر کارهای نو نمیافتند و پذیرای کسی هم نیستند. مطالعهیی انجام شده که نشان میدهد اگر امروز به عنوان شرکت سرمایهگذاری در بورس هدفی داشته باشیم به طور میانگین کمتر از 12درصد از وقت خود را در راستای هدفمان صرف میکنیم. قطعا در این شرایط بهرهوری کمتر و هزینهها بالاتر میشود. تا زمانی که مساله بهرهوری حل نشود هر دولتی هم که روی کار بیاید، مساله حل نمیشود.
در این میان تجمیع بهرهوری نیروی انسانی، بهرهوری سرمایه را رقم میزند و تجمیع آن بهرهوری تولید میشود و اینگونه است که میبینیم امروز مشکل اشتغال داریم. همه افراد در این اقتصاد ناقص سهمی دارند بنابراین وقتی هر فرد نقش خود را در اقتصاد به درستی ایفا نمیکند، نمیتوان انتظار داشت که اقتصاد درست کار کند. تا بهرهوری نباشد، کار سرمایهگذار خارجی هم با چالش مواجه میشود. براساس آمارهای جهانی، تورم ایران در سال 2020میلادی به 5 درصد میرسد. در این شرایط ما باید خودمان ارزشافزوده تولید کنیم تا بتوانیم در حوزه فعالیتهای اقتصادی موفق باشیم. دیگر هر سرمایهگذاری در بورس انجام میدهیم، سودآور نیست.
شرایط و الزامات رشد غیرنفتی اقتصاد
وقتی رشد اقتصادی خود را با کشورهای دیگر مقایسه میکنیم باید عملکرد خوبی داشته باشیم تا بتوانیم در بازارهای صادراتی هم قوی عمل کنیم. باید توجه داشت که ما رشد اقتصادی ایران را با کشوری همچون کره مقایسه نمیکنیم چون این کشور واردکننده نفت است. اقتصاد ایران را باید با کشوری همچون کانادا یا نروژ مقایسه کرد که پایه اولیه اقتصاد آن مختص نفت است.
پس از آن صنایع غیرنفتی، خدمات و کشاورزی در حلقه اقتصاد قرار دارند. اگر این چرخه به درستی هدایت شود و رشد نفتی به سایر بخشها انتقال پیدا کند، دوره رونق در چنین کشورهایی تکرار میشود. با توجه به رشدی که در سال گذشته تجربه کردیم و بخش عمده آن مربوط به نفت بود، میتوانیم بگوییم که چرخه اول را رد کردهایم.
بنابراین با توجه به اتمام ظرفیتهای نفت در ایجاد رشد اقتصادی در سالهای 1396و 1397 این امکان برای رشد وجود ندارد. قطعا امسال تمرکز رشد اقتصادی به درآمدهای غیرنفتی میرود، بنابراین اگر رشد اقتصادی 8 درصدی را میخواهیم باید درآمدهای غیرنفتی را افزایش دهیم و با درآمدهای نفتی امسال دیگر کاری نداریم. البته باید به این نکته توجه داشت که وقتی رشد اقتصادی دنیا بالای 3درصد و رشد اقتصادی ما یک درصد یا دو درصد باشد، کار صادرات بسیار سخت خواهد بود. چراکه از میانگین رشد اقتصادی دنیا کمتر هستیم و مانند این است که از یک اقتصاد ضعیفتر و کشور کوچکتر بخواهیم کالایی را به کشوری بزرگتر و اقتصادی قویتر صادر کنیم. اگر رشد اقتصادی به همین ترتیب فعلی و با فرض بودن برجام ادامه پیدا کند، میتوانیم بگوییم در صورتی که رشد اقتصادی به بالای 3درصد برسد، میتوان موتور صادراتی را روشن کرد. این موتور باید از پایه روشن شود تا سایر بخشهای اقتصادی هم به حرکت درآیند و اثرات آن در تک تک بخشهای جامعه مشاهده شود.